ایالات متحده پروژه نظامی جدیدی را در آستانه آغاز رقابتهای انتخاباتی کلید زده است که میتواند با در خطر قرار گرفتن نیروهای این کشور در منطقه، شرایط را برای کاخ سفید سختتر کند؛ بنابراین اساساً این سوال مطرح میشود که آیا رئیسجمهور ایالات متحده بر تبعات این اقدام واقف است؟
هممیهن نوشت:ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا روز دوشنبه هفته گذشته با صدور بیانیهای از حضور بیش از ۳ هزار نظامی نیروی دریایی این کشور در دریای سرخ خبر داد و اعلام کرد که ملوانان و تفنگداران آمریکایی پس از عبور از کانال سوئز وارد دریای سرخ شدهاند.
محدوده عملیات ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا تقریباً ۲/۵ میلیون مایلمربع (۶/۴ میلیون کیلومتر مربع) از فضای آبی را در برمیگیرد و شامل خلیجفارس، دریای عمان، دریای سرخ، بخشهایی از اقیانوس هند و همچنین سه تنگه هرمز، کانال سوئز و بابالمندب میشود. به گفته مقامات آمریکایی که ناشناس صحبت میکنند، دولت بایدن در حال بررسی استقرار پرسنل نظامی آمریکایی در کشتیهای تجاری عبوری از تنگه هرمز است که خلیجفارس را به دریای عرب و اقیانوس آزاد متصل میکند.
افزایش سطح تنش در آبهای جنوبی ایران و تقابل میان نیروی دریایی سپاه پاسداران با ناوهای آمریکایی که مدعی ایجاد مزاحمت از سوی ایران برای نفتکشهای عبوری از خلیج فارس و تنگه هرمز هستند، همچنین بیم آن را به وجود آورده که با تداوم وضع موجود، تهران و واشنگتن خواسته یا ناخواسته به سمت کنشهایی از جمله تبادل آتش حرکت کنند و این امر موجب شده تا بار دیگر خاطره ناخوشایند چنین تنشی در سالهای نهچندان دور به ذهن متبادر شود؛ خاطره واقعهای که به نام «جنگ نفتکشها» در تاریخ ثبت شده است.
عراق در میانه جنگ ۸ساله با جمهوری اسلامی ایران، براساس آنچه سرویسهای اطلاعاتی غربی در اختیارش گذاشته بودند، دریافته بود که تهران تا زمانی که امکان فروش نفت داشته باشد، جنگ را تداوم خواهد داد. با همین برداشت بود که صدام جنگ را علاوه بر زمین و آسمان مرز با ایران، به آبهای جنوب کشور کشاند و در آستانه «عملیات والفجر مقدماتی»، تأسیسات نفتی نوروز را به آتش کشید.
در این حمله، لوله اصلی چاه شماره سه شکست و نفت به کف دریا نشت کرد. حمله عراق به سکوی نوروز شروع جنگهای دریایی است که عراق از آن با افتخار یاد کرد و خبر آن را به همه دنیا مخابره نمود چراکه سکوی نوروز که حاوی نفت سفید بود، ۴۰روز در میانه دریا میسوخت.
عراق پس از والفجر مقدماتی، دوباره به تأسیسات نفتی نوروز حمله کرد و اینبار چاه شماره چهار را زد که نشت نفت به دریا باعث بهخطرافتادن جدی اکوسیستم خلیجفارس شد. عراق دست از بمبباران چاههای نفت ایران نکشید و تولیدات نفت کاهش پیدا کرد و کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز در تهیه آب شیرین با چالشی جدی مواجه شدند. جنگ در خلیجفارس میرفت که به یک بحران جهانی تبدیل شود.
بحران تداوم جنگ در دریا، اما در تیرماه ۱۳۶۶ وارد فاز جدیدی شد چرا که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به دو کشور ارسال شد تا نظرات خود را اعلام کنند و درحالیکه عراق به سرعت از این موضوع استقبال کرد، ایران ایرادهایی به آن گرفت و در این مقطع بود که تلاشها برای تحت فشار قرار دادن تهران ابعاد جدیتری به خود گرفت و مقرر شد تا خلیجفارس همیشه برای ایران ناامنتر شود. این امر مستلزم حضور ایالات متحده در منطقه بود. در آن سال و برهه تاریخی نیز این حضور با بهانه و ادعای آن که ایران مسیر عبوری نفتکشها را دچار ناامنی و خلل کرده است، صورت گرفت.
رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا، کنگره را راضی کرد تا طرح اسکورت نفتکشها را تصویب کنند و در نهایت اولین نفتکش کویتی، پرچم آمریکا را نصب کرد و بهراه افتاد. نخستین اقدام ایران در این مقطع در سوم مردادماه عملیاتی شد و دریا از سوی جمهوری اسلامی مینگذاری شد و نخستین کاروان اسکورت آمریکا به مین برخورد کرد.
در این میان شرایط اقتصادی ایران با اخلالی که در فروش نفت پیش آمده بود، رو به وخامت میرفت و حالا علاوه بر عراق که پالایشگاههای ایران را بمباران میکرد، آمریکا نیز برای انتقام از برخورد اسکورتهای خود با مینها، در ۲۹ فروردین سال ۶۷ سکوهای نفتی سلمان، رشادت و نصر را مورد حمله قرار داد که در جریان درگیری آبی پس از آن ناوشکن سهند و ناوچه جوشن غرق و دچار حریق شده و تعداد ۵۶ نفر از کادر نیروهای دریایی کشور به شهادت رسیدند. ناوشکن سبلان نیز که مورد اصابت سه فروند موشک دوربرد ناوگان پنجم آمریکا قرار گرفته و از ناحیه میانی مورد خسارت شدید شد با پشتیبانی یدککشهای منطقه یکم نداجا، به ساحل خودی آورده شد.
در ۲۴ اردیبهشتماه نیز تأسیسات نفتی و چهار نفتکش مورد حمله قرار گرفتند و بزرگترین نفتکش ایران معروف به غول دریا در آتش سوخت، اما شرایط در جبهههای زمینی هم بهتر از دریا نبود و عراق در هشتم خردادماه شلمچه و چهارم تیرماه نیز جزایر مجنون را اشغال کرد. ایران بهشدت تحت فشار قرار گرفته بود.
در تاریخ ۱۲ تیرماه، اما جنایت بزرگ دیگری رخ داد و در جریان جنگ نفتکشها و حضور نظامی ایالات متحده در خلیجفارس، هواپیمای مسافربری ایرباس در آسمان هدف شلیک دو موشک ریم-۶۶ استاندارد از ناو یو اساس وینسنس قرار گرفت و تمام ۲۹۰ مسافر و خدمه ایرانی به شهادت رسیدند و تهران نیز در ۲۷ تیرماه قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.
مرور وقایع تاریخی حاکی از آن است که ایران بههیچعنوان از افزایش سطح تنش در خلیجفارس و تنگه هرمز استقبال نمیکند، اما این مسئله و تبادل آتش احتمالی میان ناوهای ایران و آمریکا علاوه بر تهران، منافع کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس که متحدان کاخ سفید و صادرکنندگان عمده نفت هستند را نیز به شدت در خطر قرار میدهد.
از سوی دیگر نیز بزرگترین رقیب ایالات متحده یعنی چین، بزرگترین واردکننده انرژی از منطقه خلیجفارس است و حضور سیاسی پکن در خاورمیانه نیز با هدف ایجاد ثبات در منطقه و امنیت وارداتش تعبیر شده است. در نتیجه چنین تنشی، سطح تنش میان پکن و آمریکا را نیز افزایش خواهد داد.
از سوی دیگر و در بُعد داخلی، این اقدام ایالات متحده درحالی صورت میگیرد که نهتنها دولت دموکرات جو بایدن بلکه دولت جمهوریخواه پیش از او نیز روندی را در پیش گرفتند که نشان از آن داشت که واشنگتن در تلاش است تا حضور نظامی خود را در خاورمیانه و خلیجفارس کاهش داده و تمرکز خود را بر شرق آسیا و چین قرار دهد.
از سوی دیگر ایالات متحده پروژه نظامی جدیدی را در آستانه آغاز رقابتهای انتخاباتی کلید زده است که میتواند با در خطر قرار گرفتن نیروهای این کشور در منطقه، شرایط را برای کاخ سفید سختتر کند؛ بنابراین اساساً این سوال مطرح میشود که آیا رئیسجمهور ایالات متحده بر تبعات این اقدام واقف است؟