برخی از اثرگذارترین حاکمان در سراسر تاریخ این نکته ساده که «دانش، قدرت است» را تأیید کردهاند. پذیرش این حقیقت از سمت آنها به ساخت بناهای تاریخیای برای دنبال کردن دانش و حفظ خرد انسانی منجر شد.
جهان باستان خاستگاه تعدادی کتابخانه عظیم بود که هر کدامشان هزاران نسخه در خود نگهداری میکردند. این کتابخانههای باستانی به چراغهایی برای یادگیری تبدیل شدند که ستونهایی برای تمدن، رشد فکری و شعلهور کردن آتش اکتشافات بودند.
به گزارش راهنماتو؛ متأسفانه تقریباً همه آنها نهایتاً ویران، متروکه و در تاریخ گم شدند. در این مقاله به ۷ مورد از بزرگترین کتابخانههای جهان باستان و نحوه نابودیشان اشاره کردهایم:
قطعاً باید از معروفترین کتابخانه جهان باستان یعنی کتابخانه اسکندریه آغاز کنیم. این کتابخانه که در قرن سوم قبلازمیلاد بنا شد، یکی از نهادهای اسطورهای و نمادی از کسب دانش در جهان باستان بود.
این کتابخانه در محوطه قصر بطلمیوس اول و بعد از مرگ اسکندر مقدونی ساخته شد. این کتابخانه بیشتر شبیه به دانشگاه بود و چندین صحن داشت که از آنها برای تعمق استفاده میشد و در کنار آنها چندین تالار سخنرانی، رصدخانه، موزه و حتی باغ وحش داشت. گفته میشود که این کتابخانه حاوی کل بدنه ادبیات یونان از جمله آثاری از افلاطون، ارسطو و هومر بود.
اندیشمندان که آوازه این کتابخانه را به مثابه مرکزی برای تحقیق و یادگیری شنیده بودند، با پیشینههای مختلف به آن روی میآوردند. کتابخانه اسکندریه مشاهیر زیادی از جمله اقلیدس، ارشمیدس و اراتوستن را به خود جذب کرد که متعاقباً به تدوین و توسعه دروس مختلف در این کتابخانه کمک کردند.
متأسفانه کتابخانه از قرن اول میلادی رو به زوال گذاشت. هنوز مشخص نیست که در این دوران چه اتفاقی افتاد. علاوهبرآن، گفته میشود که ژولیوس سزار خودش مسئول ویرانی این کتابخانه بوده است. در سال ۴۸ قبل از میلاد سزار و سربازانش شهر را اشغال و به بخشهایی از آن حمله کردند و در شهر آتشی برپا شد.
آتش از کنترل خارج شد و کتابخانه با همه دانشی که در دل خود داشت با خاک یکسان شد. اما اندیشمندان مدرن به این عقیده گرایش دارند که این پایان کتابخانه نبوده است. گمان میرود که کتابخانه از این آتشسوزی نجات یافته، اما دوباره چند قرن بعد مورد حمله نیروهای دیگر قرار گرفته است.
کتابخانه آشور بانیپال که بسیار قدیمیتر از کتابخانه اسکندریه بود در قرن ۷ قبلازمیلاد در نینوا در آشور بنا شد. این کتابخانه، یکی از نخستین و چشمگیرترین کتابخانههای جهان باستان بود و به نام مؤسس آن، آشور بانیپال، نامگذاری شد.
این کتابخانه که بخشی از قصر سلطنتی بود، مجموعهای گسترده از الواح گلی داشت که همگی به خط میخی نوشته شده بودند. خط میخی گستردهترین نظام نوشتار در خاورمیانه باستان بود. بعد از تخریب کتابخانه، در حدود ۳۰۰۰۰ از الواح آن نجات یافتند و تا حد زیادی درباره کیفیت این مخزن دانش به ما اطلاعات دادند.
پادشاه آشور بانیپال کتابخانه را برای تأکید بر قدرت فکری قلمرو امپراتوری خود بنا کرد. او رهبری بود که به دانش اهمیت میداد و علاقهاش به یادگیری زبانزد بود. این مجموعه متونی از تمام تمدنهایی که آشوریها با آنها در تعامل بودهاند در خود جای داده بود و آن را به دیگ جوشانی از دانش در بینالنهرین، سومر، بابل و فراتر از آن تبدیل کرده بود. این کتابخانه فقط محلی برای ذخیره دانش باستان نبود، بلکه مرکزی بود که اندیشمندان اولیه و کاتبان و مترجمانی که متونی به زبانهای دیگر را مطالعه میکردند، به خود جذب میکرد.
متأسفانه، دوران شکوفانی کتابخانه بسیار کوتاه بود. عقیده بر آن است که کتابخانه نیز به همراه خود سرزمین نینوا در سال ۶۱۲ قبلازمیلاد فرو ریخت و مادها، بابلی و سکاها آن را غارت کردند. بقایای کتابخانه در سال ۱۸۴۹ توسط آستن هنری لایارد پیدا شد. اکنون بخش اعظمی از دانش کتابخانه در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
این کتابخانه که در قرن سوم قبلازمیلاد در پرگامون در آسیای صغیر (ترکیه امروزی) ساخته شد، صرفاً با هدف رقابت با کتابخانه اسکندریه بنا شد. مؤسس آن، پادشاه آتالید یومنس دوم، از هیچ خرجی برای این کتابخانه فروگذار نکرد و گمان میرود که این کتابخانه یک مجموعه متشکل از ۲۰۰۰۰۰ طومار داشت که آن را به یکی از بزرگترین کتابخانههای جهان باستان تبدیل کرده بود.
درحالیکه کتابخانه اسکندریه بیشتر علوم انسانی را در خود جای داده بود، پرگامون طیف گستردهای از موضوعات شامل فلسفه، ادبیات، علوم، تاریخ و پزشکی را پوشش میداد. این کتابخانه درست مثل رقبای خود اندیشمندان معروف را از دوردستها به خود جذب میکرد. درواقع موفقیت این کتابخانه خشم رقبایش را برانگیخت.
برطبق اسطورهها، این کتابخانه برای نخستینبار کتابت روی پوست حیوانات را توسعه داد. همین داستان میگوید که سایر قدرتها دچار حسادت شدند و شهر را تحریم تجاری و واردات پاپیروس به شهر را ممنوع کردند. کتابخانه نیز در اقدامی انتقامی، یک ماده جایگزین برای پاپیروس پیدا کرد: پوست حیوان که توانست تا سالها و نسلهای متمادی دانش را ثبت و حفظ کند.
متأسفانه، مثل سرنوشت همه کتابخانههای بزرگ دیگری که در این فهرست هستند، کتابخانه پرگامون نیز از حماقت بشر در امان نبود. این کتابخانه در طی سالها جنگ و فتوحات مختلف را تجربه کرد و مجموعه غنی دانش آن در طی سالها از بین رفت. داستانها میگویند آخرین میخ بر تابوت این کتابخانه توسط مارک آنتونی، سیاستمدار معروف رومی زده شد که باقیمانده مجموعه کتابهای آن را به معشوقهاش، کلئوپاترا بخشید و کلئوپاترا نیز این مجموعه را در داخل اسکندریه ذخیره کرد.
یک کتابخانه باستانی دیگر در آسیای صغیر که در حدود ۱۲۰ بعدازمیلاد در شهر باستانی افسوس بنا شده بود. گایوس ژولیوس آکویلا آن را به افتخار پدرش، کنسول روم تیبریوس ژولیوس سلسوس، ساخته بود. این کتابخانه کاربردی دوگانه داشت و از آن به عنوان صومعه نیز استفاده میشد.
این کتابخانه بخشی از مجموعه فرهنگی و معماری سلسوس بود که موقعیت برجستهای در حیات اجتماعی و عقلانی این شهر ایفا میکرد. نمای کتابخانه با مجسمهها و حکاکیهای ظریف تزیین شده بود که به اهمیت دانش و یادگیری در روم باستان شهادت میدادند.
مشخص نیست که کتابخانه دقیقاً چند اثر را در خود جای داده بود، اما تخمین زده شده که در حدود ۱۲۰۰۰ طومار داشت که هرچند رقم بزرگی است، اما در مقایسه با مدخلهای قبلی ناچیز است. اما این کتابخانه چیزی را در خود داشت که بقیه کتابخانهها نداشتند و آن جسد سلسوس بود که در یک تابود تزیینشده بزرگ در وسط کتابخانه آرمیده بود.
شهر افسوس در گذر زمان دچار افول و درنهایت متروکه شد. کتابخانه هم دچار سرنوشتی مشابه شد. کمکم از سکه افتاد و دانش آن به جاهای دیگر منتقل شد. امروز، مجسمهها و سایر اقلامی که از کتابخانه به جای مانده است در موزه استانبول نگهداری میشود.
هرچند این کتابخانه یکی از اخیرترین کتابخانههای جهان باستان است، اما اطلاعات مربوط به آن از سایر کتابخانهها کمتر است. ما میدانیم که این کتابخانه در قرن ۴ بعدازمیلاد توسط امپراتور کنستانتین دوم ساخته شد و به عنوان شاهدی بر تعهد امپراتوری به آموزش، دانش و حفظ دانش خدمت میکرد.
کنستانتین در حدود سال ۳۵۷ قبلازمیلاد متوجه شد که بسیاری از دانش جهان باستان که روی پاپیروس نوشته شده بود با سرعت زیادی در حال تخریب بود. او کتابخانهای را بنا کرد که بتواند دانش را از روی پاپیروس به پوست حیوانات و گوساله منتقل میکند.
با شروع کار احیای دانش، این کتابخانه به محلی برای محافظت از دانش تبدیل شد. این کتابخانه حاوی آثاری از ادبیات، فلسفه و الهیات روم و یونان باستان بود. اندیشمندان و خردمندان از سراسر امپراتوری به این کتابخانه مراجعه میکردند تا به منابع وسیع آن دسترسی پیدا و در گفتگوهای خردمندانه آن مشارکت کنند.
بسیاری از آثار کلاسیک یونانی که امروز از آنها مطلع هستیم از نسخی که در این کتابخانه نگهداری میشدند به دست آمدند. نفوذ این کتابخانه به فراتر از امپراتوری بیزانس گسترش یافت و ترجمهها و کتیبههای آن بعدها در عصر رنسانس راهی اروپای غربی شدند و به احیای آموزش کلاسیک در آن کمک کردند.
متأسفانه کتابخانه قسطنطنیه نیز محکوم به نابودی بود. نخستین فاجعه آن در حدود ۴۷۳ بعدازمیلاد رخ داد که آتشسوزی گستردهای منجر به نابودی ۱۲۰۰۰۰ متن در این کتابخانه شد. این کتابخانه از چند فاجعه دیگر جان سالم به در برد تا اینکه در سال ۱۲۰۴ در چهارمین جنگ صلیبی غارت و برای همیشه نابود شد.
کتابخانه نالاندا (بیهار امروزی) در قرن پنجم بعدازمیلاد در هند بنا شد. این کتابخانه مرکز یادگیری و یکی از نخستین دانشگاههای مسکونی جهان باستان بود. این کتابخانه در زمان اوج خود، بزرگترین کتابخانه جهان بود. نام مستعار کتابخانه «گنجینه حقیقت» و «کوه حقیقت» بود که اندیشمندان و طلابی از سراسر آسیا را به خود جلب میکرد. گفته شده که کتابخانه در زمان اوج شکوفایی صدهاهزار متن را در خود جای داده بود که موضوعاتی مختلفی از فلسفه تا نجوم و پزشکی را شامل میشد.
مجموعه کتابخانه گسترده و متنوع بود و بازتابی از ماهیت جهانگرایانه نالاندا به عنوان دیگ جوشان فرهنگ و دانش محسوب میشد. این کتابخانه به دلیل نگهداری از بزرگترین مجموع ادبیات بودایی در جهان معروف بود. این کتابخانه در پرورش فیلسوفان بودایی نقش مهمی داشت.
در سال ۱۱۹۳ در حمله ترکهای سلسله غوریان شهر و کتابخانه غارت شد. هرچند منابع معاصر با هم توافق ندارند، گفته شده که چندماه طول کشید تا کل مجموعه کتابخانه و میلیونها متن آن سوخت و تبدیل به خاکستر شد.
این مدخل ممکن است قدیمیترین، باشکوهترین یا بزرگترین کتابخانه جهان باستان نباشد، اما تنها کتابخانهای است که از عهد عتیق به جای مانده است. این کتابخانه که در هرکولیوم در ایتالیا قرار دارد، بخشی از یک ویلای مجلل رومی بود که در نخستین قرن قبلازمیلاد توسط یکی از دولتمردان رومی و پدرخوانده ژولیوس سزار به نام لوسیوس ساخته شد.
این روستا را ویلای پاپیروس نام گذاشتند، چون ۱۸۰۰ طومار پاپیروس در آن وجود داشت. این کتابخانه به لحاظ بزرگی هیچ نسبتی با سایر کتابخانههای این فهرست ندارد، اما به عنوان یک مجموعه شخصی خوب بود. طومارها طیفی از موضوعات متنوع از فلسفه، ادبیات، شعر و متون علمی را شامل میشدند. این مجموعه بخشی شایانذکر بود، زیرا بینشی درباره حیات فکری و فرهنگی روم باستان در اختیار محققان قرار داد.
کتابخانه چطور توانست باقی بماند؟ کنایهآمیز است، اما به دلیل یک فاجعه طبیعی. در سال ۷۹ بعدازمیلاد، بعد از فوران آتشفشان وزوویوس، کتابخانه در زیر ۹۰ فوت لایههای مواد آتشفشانی مدفون شد. خاکستر و مخروبههای آتشفشانی به جای آنکه کتابخانه را تخریب کنند، محیطی عایق در برابر هوا ایجاد کردند که به حفظ طومارهای ارزشمند پاپیروسی کمک کرد.
کتابخانه در قرن ۱۸ دوبار کشف شد، اما رمزگشایی از طومارها کار سادهای نبوده است. فوران طومارها را حفظ کرد، اما بسیاری از آنها را نیز به کربن تبدیل کرد. علیرغم تلاش محققان برای رمزگشایی از طومارها از طریق تصویربرداری چندطیفی و پرتو ایکس، هنوز بخش اعظمی از این آثار ناشناخته مانده است. اما آنچه که رمزگشایی شده، بینشی ارزشمند درباره افکار رومی و یونانی در اختیار محققان قرار داده است.
نمیتوان به سادگی از اهمیت این مجموعهها گذشت. بدون دانشی که در خود جای داده بودند، جهان به مکانی کاملاً متفاوت با امروز تبدیل میشد. این نهادهای باشکوه چیزی فراتر از ذخیرهگاهی برای کتابها بودند. آنها محلهایی برای روشنفکری بودند، جایی که اندیشمندان و رؤیاپردازان برای جابهجایی مرزهای دانش گرد هم جمع میشدند.
امروز اینترنت تا حد زیادی جایگزین نیاز ما برای حضور در کتابخانههای بزرگ شده است. همه اطلاعاتی که نیاز داریم به کمک یک کلیک قابل دسترس است. اما معنایش این نیست که اطلاعات ایمن است.
همه کتابخانههای این فهرست یک نکته مشترک داشتند، همه سقوط کردند. نه فقط به واسطه فاجعههای طبیعی، بلکه در دستان حاکمانی که میخواستند دانشی که در پشت دیوارهای این کتابخانهها قرار داشت را سرکوب کنند؛ بنابراین این مثالها یادآوری میکند که دانش مهم نباید فقط ذخیره شود بلکه باید از دستاندازی کسانی که میخواهند این دانش را نابود کنند، تاجایی که میشود حفظ شود.