عقل و خرد حکم میکند، وقتی از یک تجربه بهره مناسبی نداشته، این تجربه دوباره تکرار نشود. نمیدانم مسوولان چرا در مواجهه با مسالهای که به حوزه فرهنگ عمومی، عفت عمومی، حجاب و... ارتباط دارد از همان شیوههایی استفاده میکنند که هرگز نتیجهبخش نبوده است.
تقی آزاد ارمکی در اعتماد نوشت: همزمان با آغاز رخدادهای اعتراضی پس از فوت مهسا امینی، مسوولان کشور با صدای رسا اعلام کردند که گشتهای ارشاد در کشور هیچ منشا قانونی ندارند و سیستم هرگز این نوع گشتها را به رسمیت نمیشناسد.
حتی دبیر وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی هم در تلویزیون اعلام کرد این شورا هرگز مصوبهای در خصوص گشت ارشاد نداشته است. این روزها، اما نشانههای عجیبی از راهاندازی دوباره گشتهای ارشاد (یا هر نام دیگری که دارند) در سطح شهرها نمایان شده که عقلا و دلسوزان کشور را بهتزده کرده است.
عقل و خرد حکم میکند، وقتی از یک تجربه بهره مناسبی نداشته، این تجربه دوباره تکرار نشود. نمیدانم مسوولان چرا در مواجهه با مسالهای که به حوزه فرهنگ عمومی، عفت عمومی، حجاب و... ارتباط دارد از همان شیوههایی استفاده میکنند که هرگز نتیجهبخش نبوده است.
جامعه ایرانی از یک معبر عبور کرده و دیگر به آن باز نمیگردد. من تصور میکنم اگر خشونتهای قبلی در خصوص بحث گشت ارشاد یکطرفه بوده، امروز جامعه در خطر بروز خشونت دو طرفه قرار دارد. اگر در گذشته رویکردهای سلبی مرتبط با گشت ارشاد به پلیس مربوط میشد، امروز موقعیتی شکل گرفته که خشونتهای چند بعدی هم محتمل است. تصاویری هم که در شبکههای اجتماعی در خصوص این رویاروییها بازتاب پیدا میکند، این احتمال را تقویت میکند.
این تضادها نه فقط تضادی میان دو فرد دو شخص یا دو نگاه، بلکه تضادی است که میان جامعه شهروندی و نهادهای رسمی شکل گرفته است. کافی است در جریان این مواجههها یک تکانه ایجاد شود، یک نفر آسیب ببیند، فردی کشته شود و... تا جامعه دوباره ملتهب و کنترل از دست همه خارج شود.
به عنوان یک جامعهشناس معتقدم این شیوه استفاده از گشت ارشاد، شیوه مناسبی نیست و نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. برای رسیدن به یک هدف باید راههای مسالمتجویانه و تعاملی در پیش گرفته شوند. راههایی، چون تاکید بر مناسبات اخلاقی و فرهنگی جامعه اثربخشتر خواهد بود. کنشگر این عرصه هم پلیس نباید باشد، افرادی باید وارد این عرصه شوند که توانایی ایجاد ارتباط با مردم را دارند.
سالهاست که روحانیون در این کشور جایگاه اصلی خود را در حیطه تبلیغ و امور فرهنگی ترک کردهاند. روحانیون به سمت قدرت و سیاست حرکت کرده اند. روشنفکران هم یا عرصه فرهنگی را ترک کرده یا توسط حکومت به انزوا کشیده شدهاند. رسانههای مستقل هم با ظرفیت بسیار بالا که برای شکلدهی به افکار عمومی دارند در چنبره فشارها و سانسورها گرفتار شدهاند.
دعوت از نیروهایی که به لحاظ کلامی، علم و ارتباطی؛ توانایی، اقتدار و مشروعیت دارند، راهگشا خواهد بود. بدون تردید به این نیروهای مرجع سخت میگذرد، اما کمک میکند تا به جای عرصه نزاعهای خیابانی، فرصتی برای گفتگو و تعامل فراهم شود.