طبق دادههای منتشر شده، ۱۳.۲ درصد از جمعیت استان گیلان و ۴.۹ درصد از جمعیت استان سیستان و بلوچستان را سالمندان تشکیل میدهند. به این ترتیب استان گیلان بیشترین تعداد سالمند و استان سیستان و بلوچستان کمترین تعداد سالمند را دارد.
بازوی پژوهشی مجلس نسبت به شکلگیری بحران نیروی انسانی در ۳۰ سال آینده هشدار داد؛ بحرانی که اقتصاد ایران را بهشدت تضعیف خواهد کرد. تحلیلگران مرکز پژوهشهای مجلس این رویداد را ناشی از شکلگیری پدیده سالمندی جمعیت در دهههای آتی میدانند.
به گزارش اعتماد، براساس دادههای موجود در سال ۱۴۳۰، بیش از یکسوم جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد. رویدادی که هزینه اقتصاد سلامت را بهشدت افزایش میدهد.
در مقطع مورد بررسی کشور شاهد افزایش هزینههای مراقبتهای بهداشتی- درمانی و نیاز بیشتر به زیرساختهای مراقبت از سالمندان خواهد بود. شرایطی که ناپایداری در نظام رفاهی را رقم میزند. در این فضا عدم انطباق سالمندان با فناوریهای نوین و افزایش وابستگی سالمندان هم مشهود خواهد بود. اما مهمتر از همه این رویدادها کشور با کاهش رشد اقتصادی مواجه خواهد شد.
براســاس یافتههای مرکز آمار ایران در سال ۱۳۵۵، حدود ۵ درصد از جمعیت کشور که برابر با یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر است را سالمندان به خود اختصاص دادهاند. این رقم پس از گذشت ۴۳ سال بعد از آن تاریخ یعنی در سال ۱۳۹۵، جمعیت کل کشور بیش از دو برابر و جمعیت سالمندی بیش از ۴ برابر شد.
براساس پیشبینیهای صورت گرفته، جمعیت سالمندی ایران از سال ۱۳۹۸ تا سال ۱۴۲۱، از ۱۰ به ۲۰ درصد خواهد رسید. این درحالی است که روند تغییرات شاخص در کشورهای توسعه یافته در ۷۰ تا ۱۲۰ سال رخ میدهد. نکته قابل توجه این است که از سال ۱۴۲۱ تعداد افراد سالمند و نسبت سالمندان به کل جمعیت به تدریج افزایش یافته و مطابق با پیشبینیهای انجام شده در دهه ۱۴۳۵ تا ۱۴۴۵ بیش از ۳۲ درصد جمعیت کشور را سالمندان به خود اختصاص خواهند داد.
براساس طبقهبندی جوامع بر مبنای نسبت سالخوردگی میتوان گفت ایران تا سال ۱۴۴۵ در دستهبندی جامعه فوق سالخورده قرار خواهد گرفت. مساله سالمندی جامعه هشداری برای نظام حکمرانی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی است. زیرا عاملی موثر در رشد هزینههای رفاهی و همچنین هزینههای پزشکی، بهداشتی و درمانی محسوب میشود.
براساس تحلیل انجام شده، یکی از چالشهای سالخوردگی جمعیت، افزایش هزینههای مراقبتهای بهداشتی- درمانی است. در دهههای گذشته، فعالیتهای بخش سلامت به پیشگیری، درمان و بازتوانی عوارض ناشی بیماریهای واگیردار و عفونی بر میگشت برهمین اساس این بخش بیشترین بار را به اقتصاد سلامت تحمیل میکرد.
در دهههای پیش رو با بروز پدیده گزار اپیدمیولوژیک بار اقتصادی بیماریهای واگیر بر بیماریهای غیرواگیر و مزمن منتقل شده است. اما موج سومی که در راه است به بار اقتصادی بیماریها بر سالمندی جمعیت ایران و عوارض ناشی از آن برمیگردد. پیشبینی وضعیت آینده از منظر منابع مورد نیاز، شرط لازم برنامهریزی و مهار موج افزایش جمعیت سالمند است که سلامت جامعه را به مخاطره میاندازد.
کمبود زیرساختهای مراقبت از سالمندان چالش بعدی پدیده سالخوردگی جمعیت در ایران است. براساس آمارهای موجود، در حال حاضر ۱۴ هزار و ۵۰۰ تخت سالمندی در مراکز هیات امنایی و خصوصی سالمندی وجود دارد که با در نظر داشتن تعداد ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر جمعیت سالمند در کشور، باید اذعان داشت که در حال حاضر به ازای هر ۷۰۰ سالمند یک تخت مراقبت از سالمند وجود دارد. این در حالی است که این شاخص در کشورهای توسعه یافته معادل یک تخت به ازای هر ۱۸ سالمند است.
موضوع ناپایداری نظام رفاهی سومین چالش ناشی از سالخوردگی جمعیت است. در نظام سیاستهای اجتماعی رفاه دو مقوله «چتر حمایتی» و «تور ایمنی اجتماعی» از اهمیت بسزایی برخوردار است. چتر حمایتی به معنای ارایه خدمات اجتماعی و شهروندی مشابه و یکسان به همه آحاد جامعه، اعم از فقیر و غنی است. اما تور ایمنی اجتماعی، گروههای هدفی را مورد توجه قرار میدهد که در آسیبپذیرترین و بحرانیترین وضعیت ممکن به سر میبرند.
در حال حاضر نظام حکمرانی رفاهی کشور نه تنها چتر حمایتی فراگیری را دارا نیست، بلکه فاقد تور ایمنی کارآمد در راستای بهینهسازی ضریب اصابت حمایتها به جامعه هدف است. این امر به ناپایداری، عدم تداوم و مقطعی بودن حمایتهای اجتماعی منجر شده است. بهطوری که میزان پوشش مستمری بازنشستگی سالمندان ۶۰ ساله و بالاتر در ایران ۴۵.۴ درصد است. در واقع کمتر از نیمی از سالمندان ایرانی از پوشش مستمری بازنشستگی برخوردارند.
همچنین ۳۰ درصد سالمندان ایرانی تحت پوشش نهادهای حمایتی هستند. در واقع ۸.۲ درصد تحت پوشش سازمان بهزیستی و ۲۲ درصد تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی هستند. موضوع حائز اهمیت دیگر در مساله سالمندی، آثار آن بر صندوقهای بازنشستگی است. براساس آمارهای موجود متولدین سال ۱۳۵۸ که سال آغاز دوره بیشزایی جمعیتی ایران به حساب میآید، در سال ۱۴۱۰ با متوسط سن ۵۲ سالگی به سن بازنشستگی رسیده و درنتیجه صندوقهای بازنشستگی با بحران مضاعفی مواجه خواهند شد.
به عبارت دیگر، در سال ۱۳۵۸، شاغلان با متوسط حدود ۲۷ سال خدمت، بازنشسته میشدند و با توجه به میزان امید به زندگی در همان سال (۱۳۵۸)، بهطور متوسط، حدود ۱۱ سال حقوق بازنشستگی دریافت میکردند. این در حالی است که در حال حاضر، متوسط سن بازنشستگی در ایران برای مردان حدود ۵۲ سال و برای زنان حدود ۵۰ سال است. با سن امید به زندگی ۷۲ سال برای مردان و ۷۶ سال برای زنان، بهطور متوسط مردان حدود ۲۰ سال و زنان حدود ۲۶ سال مستمری دریافت میکنند.
چهارمین چالش سالخوردگی جمعیت، کاهش رشد اقتصادی است. سالمندی جمعیت از یکسو به کاهش نیروی کار منجر میشود و ازسوی دیگر با کاهش نوآوری و خلاقیت در کار، موجب کاهش بهرهوری و رشد اقتصادی نیز میشود. این موضوع میتواند آینده ایران را در بعد رقابت اقتصادی با سایر کشورهای دنیا با چالشهای اساسی روبه رو سازد.
موضوع افزایش وابستگی سالمندان چالش بعدی است. کاهش نرخ باروری کل و افزایش امید به زندگی منجر به کاهش نسبت حمایت سالمندان میشود. درضمن این امر باعث افزایش مالیات و بار اقتصادی بر جمعیت در سن اشتغال خواهد شد. ازسوی دیگر، جامعه با بار هزینهای بزرگتری در زمینه مراقبت از سالمندان، با توجه به کاهش بعد خانوار، مواجه خواهد شد.
کدام استانها کمترین و بیشترین تعداد سالمند را دارند؟ طبق دادههای منتشر شده، ۱۳.۲ درصد از جمعیت استان گیلان و ۴.۹ درصد از جمعیت استان سیستان و بلوچستان را سالمندان تشکیل میدهند. به این ترتیب استان گیلان بیشترین تعداد سالمند و استان سیستان و بلوچستان کمترین تعداد سالمند را دارد. سهم سالمندان ایران، از رشد منفی ۱۷ درصدی در سال ۱۳۵۵ به رشد ۲۸ درصدی در سال ۱۳۹۵ رسیده است.
کاهش خانوارهای گسترده و متمرکز در یک محله، کاهش بعد خانوار، افزایش آمار تجرد قطعی و زنانه شدن سالمندی ازجمله عوامل موثر در تشدید مساله سالمندی است. افزایش هزینههای مراقبتهای بهداشتی درمانی، نیاز به زیرساختهای مراقبت از سالمندان، ناپایداری نظام رفاهی و افزایش وابستگی سالمندان، ازجمله چالشهای سالمندی جمعیت است.