عباس عبدی نوشت: به عنوان یک شهروند عادی هنگامی که فضای مجازی را میبینم، به این نتیجه میرسم که بیشترین جعلیات و هتک حرمتها که از طریق انتساب کذب به ائمه و حتی خداوند است به وسیله برخی از منبریها صورت میگیرد.
عباس عبدی در اعتماد نوشت: اخیرا خبری از سوی دادستان یکی از شهرستانها به این مضمون منتشر شد که: «مدتی پیش شخصی که با نسبت دادن حدیث جعلی به امام حسن مجتبی (ع) در فضای مجازی به ساحت مقدس ایشان اهانت کرده بود با دستور قضایی و پس از تحقیقات انجام شده از سوی دستگاه امنیتی شهرستان، شناسایی شد.» طبعا بازداشت و محاکمه هم خواهد شد. پیشتر هم از چنین بازداشتها و محاکمات و حتی مجازاتهای سنگین خبرهایی منتشر شده بود.
تا اینجا ممکن است که گفته شود این اقدامات براساس قانون است و متخلف از آن مستوجب مجازات است و دستگاه قضایی و نیروی انتظامی نیز موظف به مقابله هستند. مشکلی که در اینجا پیش میآید، انحصار برداشت از نسبت دادن حدیث جعلی منجر به اهانت به پیامبر (ص) و ائمه (ع) است، زیرا به عنوان یک شهروند عادی هنگامی که فضای مجازی را میبینم، به این نتیجه میرسم که بیشترین جعلیات و هتک حرمتها که از طریق انتساب کذب به ائمه و حتی خداوند است به وسیله برخی از منبریها صورت میگیرد.
در واقع توهین حتی فحاشی به امام یا پیامبر (ص) فقط بیادبی و بیمنطقی گوینده را میرساند در حالی که اشاعه اکاذیب به آنان منجر به قلب واقعیت و مخدوش کردن چهره و واقعیت دین میشود و طبعا این خطرناکتر از توهین و فحاشی است که چیزی از ائمه کم نمیکند.
اتفاقا خدا و پیامبر و ائمه (ع) نیز نسبت به انتساب کذب حساس بودهاند و در برابر توهین و فحاشی با کرامت و گذشت رفتار میکردند. آیه ۲۵ سوره فرقان به هر دو مساله اشاره دارد؛ کسانی که گواهی دروغ نمیدهند و چه گواهی بدتر از انتساب دروغ به پیامبر و ائمه و این افراد هنگامی که با کار زشتی روبهرو شوند، بزرگوارانه گذر میکنند. حالا کار ما برعکس شده است. در برابر گواهی دروغ سکوت به منزله تایید را شاهدیم و در برابر رفتار زشت برخی افراد واکنش تند نشان میدهیم. حتما میپرسید که کدام انتسابهای دروغ اهل منبر را میگویم؟
اخیرا دیدم که یک منبری مدعی بود که امام حسین به فرزندش گفت: «بابا چی دلت میخواهد و حضرت علیاکبر گفت: دلم موز و انگور میخواهد حضرت سیدالشهدا امام حسین دستش را به ستون مسجد زد و فرمود موز و انگور بده و بعدش موز و انگور از داخل ستون خارج شد!»
دیگری درباره شیعه بودن میوهها و آب دریا سخن میگوید، یا آن دیگری از اقرار بادنجان به ولایت خبر میدهد، دیگری از شلواری که در جهنم به پای جهنمیان میکنند. یا دیگری پذیرش ولایت امام ازسوی معادن طلا و... تا دلتان بخواهد از این خزعبلات به نام دین میگویند که اینها فقط مشتی از نمونه خروار است.
چندی پیش یکی از دوستان که اتفاقا مذهبی هم نیست، میگفت پیش از انقلاب ما برای ساختن مسجد جامع نارمک، چند روز در هفته داوطلبانه با دانشآموزان دیگر میرفتیم و کارگری میکردیم و همیشه مسجد بودیم، ولی از این احادیث نمیشنیدیم، نکند، تازه زیر خاکی پیدا کردهاند؟! اخیرا با لباس روحانیت وارد مقولات دیگر هم شدهاند که همه خلاف قانون است و مجازات دارد، ولی ظاهرا کسی جرات مجازات کردن آنان را ندارد.
یک ویدیویی دیدم از یک روحانی جوان که با اعتماد به نفس عجیبی میگفت: «وقتی یک بیمار با اختلالات مغزی و مخچهای به ما مراجعه میکند و مشکلات حرکتی و تعادلی دارد، تمام سعی ما این است که مشکلات بهطور کامل حل شود و بدن بتواند قوتی بگیرد. متاسفانه در بین درمان ما پزشکان شیمیایی گاهی ناخواسته یا ندانسته در امر درمان اختلال ایجاد میکنند.» چقدر هم گذشت دارد که کار آنان را ناخواسته معرفی میکند.
آن یکی دیگر که نسخه میپیچد و کانال دارد و کسی هم مانع از کارهای خلافش در امر پزشکی نیست. دیگری گواهی دوره طبابت صادر میکند. این وضعیت، ناشی از تبعیض سیاسی و قضایی است که در مورد افراد روا داشته میشود که دود آن به چشم دین و حکومت هر دو میرود.
سود این کارها را عده اندکی میبرند و هزینهاش را همه نهادهای حکومت، دین، آموزش و مردم میپردازند. آنان حکومت و قوای آن از جمله دستگاه قضایی کشور را حیات خلوت و ابزار کار خود تلقی میکنند و به صدور امر و نهی برای آن مشغول هستند و دستور مصادره اموال افراد را میدهند و کسی هم نمیتواند متعرض آنان شود.