اگر استادان و دانشجویان دانشگاهها نسبت به ازسرگیری فعالیتهای اکتشافی تمایل نشان دهند، با حمایت سازمانها و نهادهای دیگر میتوان به کشف آثار جدید از دایناسورها امیدوار بود. کاهش ورودی دانشجویان در رشته دیرینهشناسی و نبودن زمینههای اشتغال پس از فارغالتحصیلی یکی دیگر از چالشهای این حوزه است که فعالیتهای اکتشافی استادان دیرینهشناس را محدود میکند. معدود دانشجویان این رشته هم علاقه چندانی نشان نمیدهند.»
بیشتر وقتها مطلبی که درباره دایناسورها و موجودات ماقبل تاریخ خوانده، شنیده یا دیدهایم، مربوط به کشورهای دیگر بوده است، اما با توجه به قدمت سرزمینمان، پرواضح است که در ایران نیز آثاری از آنها یافت شده یا خواهد شد.
به گزارش همشهری آنلاین، در این ارتباط گفتوگویی را با دکتر مجید میرزاییعطاآبادی، دانشیار فسیلشناسی از دانشگاه زنجان انجام دادهایم.
او میگوید: «موضوع آثار و بقایای بهجا مانده از جانوران ماقبل تاریخ، بهخصوص دایناسورها را در ایران باید به ۲ بخش ردپا و آثار استخوانی تقسیم کرد. بخش نخست که به مشاهده آثار ردپای دایناسورها در ایران مربوط میشود، بیشتر و متنوعتر است. در بخش دوم هم تنها اثر استخوانی کشفشده دایناسورها در منطقه شمال کرمان به یک نمونه از دندان دایناسور منحصر و محدود میشود. این تنها اثری است که میتوان با اطمینان به آثار اسکلتی دایناسورها در ایران نسبت داد و قطعا احتمال پیداکردن آثار بیشتر هم وجود دارد.»
میرزایی عطا آبادی درباره این دندان کشفشده گفت: «البته، نمونه دندان دایناسور که قبلا در منطقه شمال کرمان کشف شده بود، برای انجام مطالعات بهصورت امانت به موزه ملی برزیل منتقل شد، اما بهدلیل آتشسوزی که چند سال پیش در این موزه اتفاق افتاد، احتمال دارد نمونه مذکور از بین رفته باشد. هنوز سرنوشت این نمونه معلوم نیست و پاسخ مشخص و قطعی مبنی بر اینکه اثری از آن در بقایای آتشسوزی پیدا شده یا اینکه اصل آن در گوشه دیگری نگهداری میشود، به ما ندادهاند، اما تصاویر و کپیهایی که از نمونه اصلی تهیه کرده بودیم در موزه سازمان زمینشناسی نگهداری میشود.» میرزایی افزود: «به هر روی، فارغ از کشف اثر فوق در منطقه کرمان، در منطقه البرز، بخش مرکزی و نواحی شمال تهران (منطقه بلده نور) ردپاهای زیادی از دایناسورها پیدا شده که متأسفانه برخی از آنها بهدلیل حرکات پوسته زمین و در اثر ریزش دامنه یا زلزله از بین رفتهاند، اما کل منطقه البزر، از این نظر غنی است. در شرق البرز و حتی نواحی البرز غربی، از قدیم آثاری وجود داشته و کشفیاتی هم در سالهای اخیر انجام شده است. در مجموع، کوههای البرز از نظر ردپای دایناسورها، مناطق غنیتری هستند و اگر اکتشافات را با انتخاب محل مناسب و استفاده از متخصصان باتجربه، از سر بگیریم، امکان کشف نمونههایی از فسیل دایناسورها قویتر است.»
استاد حوزه فسیلشناسی همچنین درباره بخش یافتن آثار و رد پای دایناسورها هم گفت: «برخورداری از بخت و اقبال، حرف اول را میزند که با توجه به کشف آثار و رد پاها در فعالیتهای اکتشافی گذشته، میزان شانس برای یک کشف خوب، باارزش و جالب را در ایران بیشتر میکند. انجام ۳، ۴دوره جستوجو و کاوش در مناطق یادشده، وضعیت بهتری نسبت بهاحتمال کشف فسیل دایناسورها را پیش روی ما میگذارد. متأسفانه در سالهای اخیر بنابر دلایلی ازجمله شیوع کرونا و سایر محدودیتها، فعالیتهای اکتشافی در این زمینه متوقف شد. البته دلیل اصلی توقف فعالیتهای اکتشافی که پیش از این با همکاری استادان خارجی و در قالب بینالمللی انجام میشد، شیوع کرونا در جهان بود که ۴،۳ سال فعالیتهای صحرایی را متوقف کرد؛ بنابراین و درصورت ازسرگیری دوباره این فعالیتها، احتمال کشف آثار جدید با توجه به کشفیات قبلی، منتفی نیست.»
استاد دانشگاه زنجان افزود: «موضوع مهمی که شروع فعالیتهای اکتشافی در این زمینه را با محدودیت مواجه میکند، صرف وقت و زمان، هزینههای زیاد و همچنین در برخی موارد تجهیزات و امکانات پیشرفته صحرایی است. البته ادامه فعالیتهای صحرایی در بخش شرقی کشور نیز با حساسیتهایی همراه است. ادامه فعالیتهای اکتشافی در محدوده کرمان که منجر به کشف تنها اثر دایناسورها در ایران شد، با توجه به موقعیت منطقه و موضوع امنیتی بودن مرزها، دشواریها و محدودیتهای خاص موجود و شرایط ادامه کار را در وضعیت کنونی بسیار سخت میکند؛ بنابراین گروههای داخلی باید بهتنهایی در این بخش فعالیت کنند.»
او درباره دیگر مشکلات پیشرو نیز گفت: «بخشهایی از مناطق کرمان که احتمال کشف آثار دایناسورها در آنجا بیشتر است، به سازمانهای دولتی مانند سازمان محیطزیست یا ارگانهای نظامی اختصاص دارد و برای شروع دوباره کار باید مجوزها و هماهنگیهای لازم را کسب کرد. برخی از قسمتهایی که به سازمان محیطزیست اختصاص دارد، جزو مناطق شکار ممنوع و حفاظتشده است. برای اکتشاف در بخشهای کویری هم باید از ارگانهای امنیتی مجوز دریافت کرد و این کار آسانی نیست. در سایر حوزهها نیز باید با سازمان زمینشناسی هماهنگیهای لازم انجام شود.» میرزایی بهترین راهکار را این میداند که دانشگاههای این منطقه مانند دانشگاه کرمان که رشته دیرینهشناسی دارند، فعالیتهای اکتشافی را خودشان برعهده بگیرند. او درعینحال گفت: «متأسفانه تاکنون پیشنهاد یا علاقهمندی در این زمینه اعلام نشده است.
اگر استادان و دانشجویان دانشگاهها نسبت به ازسرگیری فعالیتهای اکتشافی تمایل نشان دهند، با حمایت سازمانها و نهادهای دیگر میتوان به کشف آثار جدید از دایناسورها امیدوار بود. کاهش ورودی دانشجویان در رشته دیرینهشناسی و نبودن زمینههای اشتغال پس از فارغالتحصیلی یکی دیگر از چالشهای این حوزه است که فعالیتهای اکتشافی استادان دیرینهشناس را محدود میکند. معدود دانشجویان این رشته هم علاقه چندانی نشان نمیدهند.»
این دیرینهشناس در ادامه از موانع و محدودیتهای دیگر برای اکتشافات جدید، سخن گفت: «تامین منابع مالی و هزینههای اکتشافی، مانع بزرگ دیگری است که بر سر راه دیرینهشناسان این حوزه قرار دارد. بهنظر من، از آنجاکه موضوع آثار دایناسورها و بقایای مهرهداران از نوع کارهای علمی و پژوهشی است، هزینههای اکتشاف را دانشگاهها یا موزهها باید تقبل کنند؛ بهویژه موزهها که بهصورت تخصصیتر به این اکتشافها وابسته هستند، اما با توجه به هزینههای بالا و شرایط اقتصادی، این مهم به فراموشی سپرده شده است؛ بههمین دلیل برخی از فارغالتحصیلان رشته دیرینهشناسی کاربردی وارد حوزه اکتشاف و استخراج نفت میشوند و در بخش فسیلهای میکروسکوپی فعالیت میکنند. ناگفته نماند که اکتشافات و فعالیتهای صحرایی به منابع مالی زیادی نیاز دارد و تدارک لجستیکی و تامین ماشینهای صحرایی همراه با اقامت طولانی برای گروه اکتشاف، هزینههای زیادی را میطلبد.»
این فسیلشناس درباره بخش اکتشاف اولیه گفت: «در این بخش، به وسایل و تجهیزات خاصی نیاز نداریم و در گام اول، قدم زدن در صحرا و مشاهده آثار و رد پاها این امکان را به ما میدهد. در مراحل بعدی، برای کندن و استخراج نمونهها نیز میتوان از ابزارهای معمولی مانند چکش، قلم و پتک استفاده کرد، اما گاهی هم تجهیزات اکتشاف صحرایی و وسایل مکانیکی و برقی موردنیاز است که تهیه و انتقال آنها به وسط صحرای دورافتاده دشواریهای بزرگی را به همراه دارد و مستلزم صرف وقت و هزینههای زیاد است؛ برای مثال، برای استخراج نمونههای یافت شده که در میان تکه سنگی گیر کردهاند، باید نمونهها را به آزمایشگاه انتقال داد و استخراج آن در آزمایشگاه به تجهیزات خاص نیاز دارد. البته در سالهای اخیر اینگونه نمونهها را بدون اینکه از سنگ خارج کنند، داخل دستگاه سیتیاسکن میگذارند و از طریق تصاویر سهبعدی مطالعه میکنند. برای انجام این مرحله، به دستگاهها و تجهیزات تخصصی نیاز داریم که متأسفانه در ایران موجود نیست؛ بنابراین اگر نمونه اینچنینی کشف شود، برای بررسی و مطالعه باید به خارج از کشور منتقل شود.»
میرزایی در پایان گفت: «نگهداری از این فسیلها نیاز به امکانات و تجهیزات خاصی ندارد و در مخزن موزهها مانند مخازن کتابخانه در جعبههای مخصوص نگهداری میشوند. البته نمونههایی که شکننده و خاص باشند، نیاز به مراقبت ویژه دارند. باز هم باید بگویم، متأسفانه در موزههای ما هیچ قسمتی برای نگهداری و نمایش این آثار و ردپاها یا قطعههایی که در آینده ممکن است کشف شود، وجود ندارد و موزههای کشور در این بخش عملکرد بسیار ضعیفی داشتهاند.»