دایرههای ارواح اشکال رازآمیزی در صحرا هستند که دربارۀ نحوۀ شکلگیریشان نظریات مختلفی وجود دارد.
تا آنجا که چشم کار میکند، در برخی بخشهای صحرای پر خار و خاشاک غرب استرالیا، تکههای گرد و بایر زمین وجود دارد که در نامیبیا و آنگولا هم دیده میشوند: «حلقههای ارواح». این نام سال ۲۰۰۰ در مقالهی منتشرشدهای در Basic & Applied Ecology توسط تورستن بکر و استفان گتزین روی آنها گذاشته شد.
به گزارش فرادید، دانشمندان آلمانی آنها را «لکههای دایرهای یا زیر دایرهای بدون هیچگونه پوشش گیاهی» توصیف کردند، اما «دایرههای ارواح» جادوی بیشتری به همراه دارد. شکل گرد، اندازه یکنواخت و فقدان توضیح واضح، آنها را به راز دیرینهی دنیای طبیعی تبدیل کرده است.
گتزین از دانشگاه گوتینگن میگوید: «یکی از نشانههای کلیدی حلقههای ارواح این است که آنها به اصطلاح الگوی تناوبی فضایی دارند.» به عبارت دیگر، دایرهها کم و بیش به شکل مساوی بین یکدیگر قرار گرفتهاند که اتفاق نادری است و آنها را از حلقههای گیاهی و سایر شکافهای شناختهشده در پوشش گیاهی متفاوت میکند.
در طول سالها، نظریههای مختلفی دربارهی علل ایجاد آنها مطرح شده است، از خودسازماندهی گیاه (پیشنهاد گتزین) گرفته تا تراوش هیدروژن و موریانههای شنی، نظریهای که نوربرت یورگنس از دانشگاه هامبورگ طرفدار آن است.
در دههی ۱۹۸۰، فیونا والش، مردمبومشناس دانشگاه استرالیای غربی، میان مردم بومی مارتو زندگی میکرد و مشغول مطالعهی آنها بود. مردمان مارتو مناطق پاکشده از پوشش گیاهی به نام لینیجی را برای او توصیف کردند که وارتورنوما یا موریانههای پرنده آنها را اشغال کرده بودند. این موریانهها منبع غذایی مهمی برای مارتوها بودند. سال ۲۰۱۶ فیونا والش ایدهی لینیجی را با آنچه محققان حلقههای ارواح نامیدند مرتبط دانست.
حلقههای ارواح، دهه ۱۹۷۰، صحرای نامیب آفریقای جنوبی
والش و یک تیم بین فرهنگی متشکل از محققان و مردم بومی در مقالهی تازهای که در مجلهی Nature Ecology & Evolution منتشر شده، دانش، هنر و طراحی بومی این ارتباط ممکن را سنجیدند.
والش و تیمش در مجموع ۲۵ منطقه را در علفزارهای اسپینیفکس در کشور نییاپارلی در شرق پیلبارای استرالیای غربی بررسی کردند. ۶۰ سنگر حفر کردند، همچنین مکانهای اجتماع موریانهها در «حفاظت از حیات وحش استرالیا» در کشور وارلپیری، قلمرو شمالی را بررسی کردند. علاوه بر این، والش و تیمش بیش از ۱۲۰ کلمه را در ۱۵ زبان بومی شناسایی کردند که موریانههای پرنده و محیط و اکوسیستم آنها را توصیف میکنند. افزون بر این، ۷۳ اثر هنری مرتبط با موریانهها را شناسایی کردند که توسط ۳۴ هنرمند صحرا نقاشی شده بود. ایدهی او فقط اتصال لینیجی با حلقههای ارواح نبود، بلکه میخواست نشان دهد چگونه دانش سنتی و علم مدرن میتوانند با هم کار کنند.
آثار هنری نظیر این توسط یک تیم بینفرهنگی برای درک بیشتر پدیدهی دایرههای پری استفاده شد.
مردم بومی معتقدند سیستمهای اکولوژیکی و انسانها با هم ارتباط دارند، چون از این حلقهها به عنوان بخشی از فرهنگ غذایی و آیینهای مقدس آنها در طول نسلها استفاده شده است.
والش به این نتیجه رسید که مفهوم لینیجی و دایرههای ارواح، اگر یکسان نباشد، دست کم به هم مرتبطند، اما همه محققان این نتیجهگیری را قبول ندارند. گتزین و چند دانشمند دیگر استدلال کردهاند شکافهای گیاهی ناشی از فعالیت موریانهها در نواحی خشک داخلی استرالیا رایج است و لزوماً دایرههای ارواح نیستند. به گفته گتزین، الگوی تناوبی فضایی در شکافهای موریانهای که والش مشاهده کرد وجود ندارد. استدلال آنها این است که دایرههای ارواح در یک منطقه بسیار کوچک و خاص وجود دارند.
از زمان کشف این دایرهها، محققان سراسر جهان درباره چگونگی شکلگیری این تکههای دایرهای مرموز بحث کرده اند.
اگرچه گتزین میتواند درک کند چرا والش میخواهد دانش و هنر بومیان را در این موضوع به کار گیرد، اما معتقد است این رویکرد کافی نیست تا نتیجه بگیریم تکههای ناشی از فعالیت موریانهها و دایرههای ارواح یکی و یکسان هستند. او میگوید: «ما عقیده داریم باید کار میدانی دقیقی انجام شود و تمام فرآیندهای بالقوهای که ممکن است این الگو را توضیح دهند، ضمیمه شوند».
با این حال، برای والش، عمل ترکیب دانش بومیان در فرآیندهای علمی به اندازهی نتیجهگیری مهم است. او میگوید: «یادگیری از مردم بومی و کار کردن با آنها اساساً نحوه دیدن مناظر و جهان را در من تغییر داده است. مردم بومی به شکل عمیقاً معنوی با زمین ارتباط برقرار میکنند که در آن گیاهان و پوشش گیاهی خاص، پیوندهایی با اجداد هستند. او میگوید: «فکر کنم لازم است بدانیم این سیستمهای دانش موازی وجود دارد و ما باید از آنها استفاده کنیم و ببینیم آیا میتوان آنها را با هم ترکیب کرد یا خیر.»