کارشناسان متعددی از سال ۱۳۸۳ به مسوولان وقت اعلام کرده بودند اگر افغانستان کنترل خود را بر آب عملیاتی کند، به ایران آب تخصیص داده نمیشود و باید دنبال منابعی جایگزین برای مردم سیستان بگردیم. آنچه برای ۴۰ هزار هکتار دشت سیستان، چاه نیمهها و انتقال آب از چاه نیمه به زاهدان هزینه شد، همه اتلاف سرمایه بوده است
مناسبات ایران و افغانستان از نظر تاریخی به قبل و بعد از کمالخان تقسیم میشود. از زمانی که این سد تاسیس شد دولتهای مختلف افغانستان تصمیم گرفتند که به ایران آبی تخصیص ندهند. سند توسعه آب افغانستان با امضای اسماعیل خان پیش میرود. ما جایگزینی برای آب سیستان نداریم و این خیال است که میتوانیم از دریای عمان آب مورد نیاز سیستان را تامین کنیم. در این استان هم مانند سایر نقاط سه نوع مصرف وجود دارد: مصرف آب شرب که حدود ۶۰ تا ۷۰ میلیون متر مکعب در سال است و ممکن است با هر هزینهای از دریای عمان تامین شود. قسمتی از آن کشاورزی است که آنهم قابل تامین است. اما اگر نتوانیم محیط زیست را درست کنیم و با وجود این گردوخاک کسی نمیتواند در آن منطقه زندگی کند؛ حیات سیستان بهطور مستقیم به آب هیرمند وابسته است و نمیتوانیم از آب هیرمند بگذریم.
به گزارش اعتماد، سد بخشآباد در حال تاسیس است و هنوز هم هیچ اقدامی برای آن انجام نشده است. همه مقامات افغانستان ادعا میکنند که به معاهده ۱۳۵۱ پایبندند، اما در عمل خلاف آن را نشان میدهند، آنها نمیخواهند آب را بدهند.
مساله مهم دیگر این است که افغانستان به سمت نهرسازی هم رفته است. دولت ایران با مصرف زیادی از آب در نزدیک مرز خود مواجه است که نمیتواند با آن کاری انجام دهد.
فروردین سال ۱۴۰۰، زمانی که قرار بود سد کمالخان در افغانستان افتتاح شود، اشرف غنی رییسجمهوری وقت افغانستان در مراسم افتتاحیه این سد از نفت در برابر آب گفت، اما تاکید کرد که بر معاهده سال ۱۳۵۱ میان این دو کشور که بر حقابه هیرمند امضا شده، پایبند است. با وجود اینکه دولتهای مختلف افغانستان همیشه از پایبندی به این معاهده میگویند، اما ساخت سدهای متعدد و سیاست آبی این کشور در قبال همسایه غربی خود، خلاف آن را نشان میدهد.
بعد از افتتاح سد انحرافی کمالخان روی رود هیرمند در ۹۵ کیلومتری شهر زرنج افغانستان، حالا نوبت به سد بخشآباد رسیده که قرار است امید سیستان به آبی که ممکن بود از سیلابها به دست بیاورد را ناامید کند. افغانستان محصور در خشکی است، اما منابع آبی غنیتری نسبت به همسایگان خود دارد و علاوه بر آن در موقعیت بالادستی هم قرار گرفته است. به همین دلیل آب در طول تاریخ به ابزاری سیاسی برای این کشور تبدیل شده است. این کشور با پاکستان و آسیای مرکزی هم مسائل آبی مختلفی دارد، اما این مسائل با ایران بیشتر است و فقط محدود به رودخانه هیرمند نیست. ایران در دو حوضه آبی هیرمند و هریرود با این کشور اشتراک دارد و خود حوضه آبریز هیرمند هم شامل سرشاخههای متعددی است، با این حال قرارداد سال ۱۳۵۱ بین این دو کشور فقط درباره شاخه هیرمند است و در آن خبری از سرشاخههای دیگر هیرمند که میتوانند آب پایدار را برای محیط زیست و تالاب هامون تامین کنند، نیست. سرشاخههای مهم این حوضه آبریز مثل فراهرود، خاشرود و هاروترود نقشی بسیار کلیدی در حیات سیستان و تالابهای هامون دارند. افغانستان از زمان اشرف غنی کار ساخت بخشآباد را روی فراهرود آغاز کرده و در صورت تکمیل آن، وضعیت منابع آبی سیستان و خراسان رضوی بحرانی خواهد شد.
طبق اطلاعات موجود، حجم آب این رود حدود ۱.۳۶ میلیارد مترمکعب است. این دو رود بزرگ – هیرمند و فراهرود- هر دو بخشی از آب مورد نیاز حوضه آبریز هیرمند را تامین میکنند. در شرایط فعلی با وجود اینکه هنوز سد بخشآباد ساخته نشده، تقریبا هر سه هامون خشک شدهاند و ساخت این سد، وضعیت را وخیمتر میکند. اگر تا قبل از ساخت این سد ممکن بود که به آب سیلابها امیدوار باشیم، ساخت این سد جلوی سیلابها را میگیرد.
افغانستان علاوهبر سدسازیهای گسترده روی رودخانه فرامرزی هیرمند مثل سد کمالخان و فاز تکمیلی سد کجکی، در حال احداث سدهای جدید دیگری روی سایر سرشاخههای حوضه آبریز هیرمند از جمله خاشرود است که نقش بسیار مهمی در حیات سیستان و تالابهای هامون دارد.
«بهنام اندیک» کارشناس محیطزیست به «اعتماد» میگوید که «این سد، دو تونل انحراف آب و کانالهایی دارد که بعد از این تونلها، آب را به سمت زمینهای کشاورزی میبرد. سد هنوز در مرحله ساخت تونل است و طبق تصاویر ماهوارهای، بدنه آن هنوز ساخته نشده است. این حجم از آب هم برای استفاده در زمینهای کشاورزی است.»
«محسن روحی صفت» کارشناس مسائل افغانستان به «اعتماد» میگوید «آب همیشه در افغانستان موضوعی سیاسی بوده و حتی به دلیل همین مساله، دولت موسی شفیق سرنگون شد. تا قبل از ساخت سد کجکی افغانستان کنترلی روی موضوع آب نداشت، اما بعد از آن دستش برای کنترل آن باز شد. با این حال معنی این نگاه این نیست که ما هم این موضوع را سیاسی بدانیم، ما آن را حقوقی و فنی میدانیم و علاقهای هم نداریم سیاسی و امنیتی باشد. نوع رفتار مسوولان ما در قبال این موضوع نباید به شیوهای باشد که طرف مقابل به سیاسی کردن آن دامن بزند. رفتار ما باید طوری باشد که آن را درحد یک موضوع فنی و حقوقی نگه داریم. افغانستان، نفت، معدن یا چیزی که بتواند به دنیا عرضه کند ندارد، فقط آب دارد که بهطور طبیعی میخواهد از آن به شیوهای که فکر میکند صحیح است، بهرهبرداری کند، اما این درایت در حکومت قبلی افغانستان وجود داشت و سعی میکرد این اختلاف را در چارچوب معاهده مدیریت کند. مشکل ما با آنها از زمان ناصرالدین شاه هم وجود داشته و در دوره رضاشاه هم به دلیل خشکسالیهایی که رخ داد، تشدید شد. اما در دوره هویدا و شفیق با توجه به جو موجود، این معاهده منعقد شد.»
او ادامه میدهد که «در آن دوره که اختلافاتی بین ما و افغانستان بوده و ما بهطور نصف به نصف از آب استفاده میکردیم، با اعتراضات افغانستان و میانجیگری امریکا پیشنویسی تهیه شد که حقابه ایران به ۸۲۵ میلیون متر مکعب در سال کاهش پیدا میکرد. در آن فضا ایران امتیازات و وعدههایی به افغانستان میدهد که هیچکدام به قرارداد نمیرسد و فقط همان حقابه به امضا میرسد. بهطور طبیعی با توجه به اینکه طرف مقابل هم در همان فضا این قرارداد را امضا کرده بود، انتظار داشت که ایران به این وعدهها عمل کند. همین روند در نهایت منجر به کودتا علیه شفیق در افغانستان شد و در نهایت هم این کشور دستخوش تحولات سیاسی، جنگ و اشغال شد. معمولا سیلابهایی که میآمد، آب مورد نیاز ایران را تامین میکرد، اما بعد از خشکسالی افغانستان توانست آبها را مهار کند. اگر بخواهم ذهن طرف افغانستانی را بخوانم، میگویم آنها با ایجاد تونل روی فراهرود خواستند بگویند آیا باید بدون امتیاز این آب را به ایران بدهیم؟ آنها نفت دارند و ما آب داریم. من تایید نمیکنم ولی اگر بخواهم ذهن آنها را بخوانم به این نتیجه میرسم. به همین دلیل اعتقاد دارم که از طالبها آبی به دست ما نمیرسد. در این شرایط باید برنامه خود اتکایی در آب سیستانوبلوچستان داشته باشیم. پنج سال پیش هم این موضوع پیشبینی و از طرف اداره حقوقی وزارت خارجه برنامهای برای آن نوشته شد و دولت هم آن را تصویب کرد. این طرح به وزارت نیرو تحویل داده شد، اما از پنج سال پیش تا امروز اجرا نشده است.»
روحیصفت درباره دلایل کمک کشورهای دیگر به افغانستان برای ساخت سد هم توضیح میدهد که «درباره اینکه گفته میشود این کشورها میخواهند شرایط را سیاسی کنند، سندی وجود ندارد و صرفا درباره آن حدسهایی مطرح میشود. وقتی معاهده سال ۵۱ امضا شد، ما با غرب در یک جبهه بودیم و امریکا این فضا را برای امضای آن معاهده تلطیف میکرد، اما حالا ممکن است بعضی از کشورها بخواهند از این فضا استفاده کنند. وقتی ما به افغانستان گفتیم ما در موضوع آب به شما کمک کنیم، با اکراه با آن برخورد کردند؛ چون میگفتند شما منافعی در این موضوع دارید، ولی ترکیه منافعی ندارد و وقتی در سدسازی به ما کمک کند، اعتبارات مالی خوبی هم به ما اختصاص میدهد. سیاست دولتهای متوالی در افغانستان در قبال ما شبیه به هم و در یک راستا بوده است. کارشناسانی که زمینه مسائل آبی داشتند هم، نیروهای خوبی بودهاند. حتی بعضی از آنها مدرک دکترای خود را از دانشگاههای ایران گرفتهاند و در همان قسمت در افغانستان کار میکنند. افغانستانیها ملیگرایند و در سیستم وزارت خارجه و آب در این زمینهها بسیار منضبط عمل میکنند. ما نباید به عنوان یک کشور بزرگ و با این اقتدار از تامین آب استانی که در ۵۰۰ کیلومتری دریای عمان قرار گرفته است، ناتوان باشیم. در این زمینه هم مثل زمینههای دیگر باید سرمایهگذاری کنند؛ چون با جان میلیونها انسان در ارتباط است و ارزش سرمایهگذاری دارد. بخش خصوصی که منافعی داشته، آب را از دریای عمان تا سیرجان و یزد کشیده است، اینجا هم تامین آب وظیفه دولتهاست.»
او ادامه میدهد که «صحبتهای آقای رییسی فرصتی ایجاد و آن تهدید را به فرصت تبدیل کرد که حاکمیت مصمم شود در یک برنامهریزی ضربتی در طول دو یا سه سال، مشکل آب سیستان و بلوچستان را در زمینه شرب و کشاورزی و صنعتی بهطور کامل حل کند، آنهم با توان تکنولوژیک. مثلا کشاورزی گلخانهای که ۸۰ درصد در مصرف آب صرفهجویی دارد، جدا کردن لولهکشی آب آشامیدنی از آب مصرفی و مواردی دیگر. در طرح رویینتنسازی که وزارت خارجه به وزارت نیرو داد، تمام این موارد نوشته شده است. به این طرح هم مثل یک طرح نظامی اولویت دهند. وقتی یک کشور بینیاز شود، اقتدار هم به دنبالش میآید.»
هدف طرح رویینتنسازی سیستان تمرکز بر بینیازسازی سیستان از آب هیرمند و جایگزین منابعی دیگر برای تامین آب این استان بود. تیرماه سال ۱۴۰۰ زمانی که کنفرانسی برای این طرح در دانشگاه زابل برگزار شد، آخرین باری بود که نامی از این طرح برده میشد و بعد دیگر خبری از آن نیست.
تصاویر ماهوارههای بینالمللی و ماهواره خیام از نقاط مختلف بالادست هیرمند شامل سد کجکی و کمالخان، نشان میدهند که مقادیر قابل توجهی آب پشت این سدها وجود دارد و ادعای کمبود آب در این سدها نادرست است. طالبان پس از روی کار آمدن در افغانستان، به صورت مکرر در اظهارنظرها، بیانیهها و جلسات مشترک خود تاکید کرده است که به معاهده سال ۱۳۵۱ هیرمند پایبند است، اما تجربه دو سال گذشته خلاف آن را نشان میدهد. مقامات افغانستان مدام از خشکسالی در این کشور میگویند. آنها در ادعاهای خود نبودن آب پشت سد انحرافی کمالخان را به عنوان دلیل اثبات خشکسالی در هیرمند و تامین نشدن حقابه ایران اعلام میکنند. این ادعا در حالی مطرح میشود که ساخت سد کمالخان به گواه اسناد کارشناسان ایرانی با هدف انحراف آب ساخته شده و نبود آب پشت این سد به معنای خشکسالی نیست. بعد از کمالخان نوبت به ادعا درباره نبودن آب پشت سد مخزنی کجکی رسید، اما تصاویر ماهوارهای نشان میدهد پشت این سد هم آب وجود دارد. ادعای بعدی که از سوی مقامات افغانستان اعلام شد این بود که ۴۰ درصد این سد با رسوب پر شده و مقدار آبی که در تصاویر ماهوارهای نشان داده میشود درست نیست.
همه این ادعاها در شرایطی مطرح میشود که طبق بند ج ماده یک معاهده سال ۱۳۵۱، ملاک سال نرمال ایستگاه آبسنجی دهراوود در بالادست سد کجکی است و آمار ثبتشده این ایستگاه به عنوان شاخص محاسبه جریان آب باید ملاک قرار گیرد. در صورت نرمال بودن جریان آب در ایستگاه آبسنجی دهراوود، افغانستان موظف است حقابه ایران برای مصارف شرب و زراعت را به میزان متوسط ۲۶ متر مکعب بر ثانیه بدهد. ماده چهار این معاهده هم تکلیف را برای سالهای غیرنرمال و خشک مشخص میکند که در صورت اثبات غیرنرمال بودن شرایط آبی که مبتنی بر همان آمار ایستگاه آبسنجی دهراوود است، به میزان کاهش آبدهی نسبت به میزان آبدهی سال نرمال یعنی حدود پنج میلیارد و ۶۶۲ میلیون مترمکعب در سال، به همان نسبت از میزان حقابه شرب و زراعت ایران طبق ماده ۴ کم میشود.
داستان اختلافات اصلی در این سالها از اینجا شروع میشود: معاهده سال ۱۳۵۱ برای اجرایی شدن دو پروتکل اجرایی مصوب دارد. طبق ماده ۵ پروتکل یک معاهده، در سالهایی که طرف افغان ادعای خشکسالی و سال غیرنرمال داشته باشد و طرف ایران درخواست اطلاعات ایستگاه دهراوود را ارایه کند، افغانستان باید آمار را به ایران بدهد. پروتکل معاهده تاکید میکند در صورت تقاضای کمیسار ایرانی، کمیسار افغانستانی با وی همکاری میکند تا جریان آب را در دستگاه دهراوود مشاهده و اندازهگیری کند. با این حال درخواست ایران در دولت اشرف غنی و طالبان برای صحتسنجی ادعای سال غیرنرمال و خشکسالی و بازدید از ایستگاه آبسنجی دهراوود، در هر دو دولت اشرف غنی و طالبان رد میشود. در شرایطی که طالبان ادعای پایبندی به معاهده سال ۵۱ را دارد، میگوید که موضوع بازدید هیات ایرانی از آببندهای افغانستان در معاهده هیرمند نیامده است. در سال ۲۰۱۶، بیش از ۶۲ سد در افغانستان ساخته شده و در حال بهرهبرداری هستند. کشور افغانستان بهطور ویژه از سال ۲۰۰۲ و بعد از کنفرانس بینالمللی در کابل درصدد مهار آبهای سطحی این کشور بوده است که این برنامه تحت عنوان «انکشاف سکتور آب در افغانستان» معروف است.
این هشدار نماینده مردم زاهدان در مجلس است که به تازگی گفته دو میلیون نفر در این استان در وضعیت بحرانی امنیت آب قرار دارند و ذخایر آبی سیستان و بلوچستان تا دو ماه آینده تمام میشود.
در نشست «آب هیرمند: سیاستها، روندها و چشمانداز آینده» که این هفته در انجمن حامی برگزار شد، سید محمود حسینی، استاندار اسبق سیستان و بلوچستان هم به موضوع وضعیت بحرانی ذخایر آب سیستان اشاره کرد و گفت که «با این شرایط مهاجرتها گسترش پیدا میکند. تمام سیستان آبرفت رودخانه هیرمند است و زمین تا عمق ۵۰۰ متر آب ندارد. از هشت تا ۱۲ متری عمق زمین هم آبی سطحی دارد. در دورهای ۱۸ هزار چاهک زده و به روستاییان سپرده شد و ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تحت پوشش قرار داده شدند. باید راههایی برای نگهداشتن جمعیت و ایجاد مشاغل پیدا کرد. طالبان گفته است اگر آب را از پشت سد کجکی رها کنیم در ریگستان فرو میرود، ولی ملاک همان ایستگاه آبسنجی دهراوود است.» او به مهاجرتهای گسترده اوایل دهه ۵۰ شمسی از سیستان به سراسر کشور اشاره کرد و ادامه داد که «در این دوره با اینکه قطع آب رودخانه طولانیتر بود، مردم کمتر مهاجرت کردند. یکی از پیشنهادات این است که به سرعت ستاد بحران به ریاست رییسجمهوری تشکیل شود؛ چون میزان ذخیره آب تا مرداد بیشتر کفاف نمیدهد و راههای انتقال آب شرب به زابل باید بررسی شود. باید مشاغلی که محتاج رودخانه هیرمند نباشند در نظر گرفته شود. افغانستان میگوید آب نیست، اما ملاک کمآبی یا بیآبی طبق معاهده سال هیرمند، ایستگاه آبسنجی دهراوود است. اگر وضعیت طبق این ایستگاه نرمال بود باید ۸۲۰ میلیون متر مکعب منتقل شود و اگر کمآب بود، طبق همان باید آب منتقل شود.»
یکی دیگر از مهمانان این نشست، عمادی مشاور ارشد سابق سازمان ملل در حوزه افغانستان، درباره ماهیت نزاع میان ایران و افغانستان توضیح داد و گفت که «ماهیت این قضیه ژئوهیدروپولتیکال و پیچیده و منطقه هم بسیار حساس است. در طرف افغانستان برداشت این است که قرارداد هیرمند که در سال ۱۳۵۱ منعقد شد، به این کشور تحمیل شده است. رودخانه هیرمند ویژگی سرکش و غیرقابل پیشبینی دارد. اقلیم منطقه هم بهشدت تحتتاثیر تغییرات اقلیمی قرار گرفته و شرایط رژیم این رودخانه مثل سال گذشته نیست. منطقه ۱.۵ تا ۲ درجه گرمتر شده و میزان تبخیر هم تا ۵۰ درصد بالا رفته است. مساله از نظر اقلیمی هم پیچیده است. مشروعیت نداشتن و پذیرفته نشدن طالبان هم به پیچیدگی مساله اضافه میکند. توسعهنیافتگی منطقه نزدیک رودخانه هم میتواند مساله را پیچیده کند.»
ماجرای مناقشه آبی ایران و افغانستان در هفتههای گذشته و بعد از گفتههای رییسجمهوری وارد مسیر تازهای شده و وضعیت بحرانی سیستان را به صدر اخبار کشانده است. بلافاصله بعد از گفتههای رییسی درباره ضرورت متعهد ماندن افغانستان بر تامین حقابه ایران، واکنشها از سوی مقامات این کشور آغاز شد. اولین واکنش از طرف عبدالحمید خراسانی، از فرماندهان طالبان بود که ایران را تهدید کرد، اما بلافاصله برکنار شد. ماجرا در سطوح مختلفی از مقامات افغانستان ادامه پیدا کرد و واکنشها خودش را از تهدید تا دیپلماسی نشان داد. امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه افغانستان هم در خصوص حقابه ایران گفته است که درد مردم سیستان را درد خود میدانیم و به معاهده ۱۳۵۱ پایبندیم، مسوولان ایرانی هم با این معاهده خود را تطبیق دهند.
در حال حاضر وزارت نیرو مسوول مذاکرات حقابه ایران از هیات حاکمه افغانستان است و دولت تاکید میکند که دادن حقابه ایران از سوی افغانستان از منظر حقوق بینالملل قابل پیگیری است.
سلاجقه رییس سازمان محیط زیست در آخرین اظهاراتش توضیح داده است که وزارت کشور کار خودش را انجام میدهد و در مجامع بینالمللی قابل پیگیری است ولی این کشور یکی از کشورهای همسایه ما است و ما سعی میکنیم که مراودات در قالب رایزنی طرفین انجام گیرد. قرار بود خود من به عنوان پایه هیات علمی در حاکمه افغانستان نشست داشته باشم، اما به دلیل رسیدگی به امور اینجا که به من سپرده شده بود و بحثهای اخیری که مطرح شده، اما از مبادی مختلف درحال پیگیری است و به زودی خبرهای خوشی میرسد. آخرین موضعگیرهای دولت ایران درباره موضوع حقابه ایران از سوی امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران صورت گرفت که به تازگی گفته است هیات حاکمه فعلی افغانستان را به رسمیت نمیشناسیم و بر لزوم تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تاکید داریم زیرا طالبان بخشی از واقعیت افغانستان است نه همه آن. ما در ارتباط با موضوع حقابه ایران از هیرمند، گفتگوهایی با مقامات افغانستان داشتهایم و معتقدیم که براساس قرارداد ۱۳۵۱ باید در این ارتباط مسیر حقوقی مورد توجه قرار بگیرد.
فروردین امسال و در حاشیه چهارمین نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان در سمرقند ازبکستان، امیرعبداللهیان در دیدار با امیرخان اقدامات انجام شده از سوی افغانستان درباره حقابه هیرمند را لازم، اما غیرکافی خواند و گفت که ملاک اصلی برای ایران، دریافت عینی و ملموس حقابه است. او در آن دیدار موضوع حقابه را مشکلی مزمن خواند که ضرورت دارد به صورت عملی نسبت به برطرف شدن مشکلات موجود در این زمینه اقدام جدی از سوی هیات حاکمه سرپرستی موقت افغانستان مورد توجه قرار گیرد.
شهریار حیدری، رییس کمیته مرز مجلس هم که به تازگی بعد از درگیریهای مرز سراوان میان نیروهای مرزبانی ایران و افغانستان گفته است که «حقابه هیرمند در قالب معاهده ۱۳۵۱ تحت عنوان معاهده هیرمند است که دو کشور ایران و افغانستان این پیمان بینالمللی و منطقهای را پذیرفتهاند و چند پروتکل پشت این پیمان است که آن را تقویت میکند لذا بهتر است طالبان به قاعده بینالمللی تن دهد. ما به عنوان کشور همسایه دوست نداریم وارد جنگ با طالبان شویم. ملت ما و افغانستان با پیشینه تاریخی دارای رابطه عمیق و وابستگی است. هزاران نفر افغانستانی در طول سالیان گذشته مهمان جمهوری اسلامی ایران بودند و مثل شهروند ایرانی با آنها رفتار میشد.»