داریوش شهبازی، تهرانشناس و تاریخپژوه، روایت دیگری درباره پل چوبی دارد. او معتقد است پل چوبی که همهجا حرفش است، روی خندق تهران نبود و بر شاخهای از رودخانه پسقلعه ساخته شده بود و پلی که روی خندق ساخته شد آجری و از ابنیه ناصری بود که آن هم در دوره پهلوی اول خراب شد. گرچه سالها از تخریب پل گذشته، ولی این محدوده تا سالهای سال بازار چوبفروشها و پهنه نجاریهای تهران بود و حال و هوای محله به نوعی با چوب گره خورد بود.
جایی در مرکز تهران و محدوده تقاطع خیابانهای انقلاب و سپاه پل چوبی نامیده میشود، اما هر قدر در این محله شلوغ و پر رفت و آمد چشم بگردانید ردی از پل یا هر نماد چوبی دیگری پیدا نمیکنید.
به گزارش همشهری، برای یافتن دلیل این نامگذاری که پرس و جو کردیم، به دوره ناصرالدین شاه قاجار رسیدیم. روزگاری که به دستور شاه در این محل یک پل چوبی ساخته شد، اما با وجودی که پل در دوره پهلوی اول خراب شد، هنوز این نام بر این بخش از تهران باقی مانده است؛ حتی رد آن در آثار ادبی هم دیده شده آنجا که زندهیاد احمد شاملو در «کتاب کوچه» در معرفی آن میگوید: «پل چوبی، محلهای است در فاصله میدان شمالی دروازه شمیران و عشرتآباد، در این محل که تا سالهای دهه دوم قرن شمسی حاضر خندقی بود، که بیرون دروازه شمیران قرار داشت، پلی چوبین زده بودند، که با انباشتن خندق از میان رفت، ولی نام آن به مثابه اسم محل باقی ماند.»
البته تهرانشناسان درباره تاریخچه شکلگیری و وجه تسمیه این محله هم روایات کم و بیش مشابهی دارند. از جمله اینکه وقتی ناصرالدین شاه در سال بیستم پادشاهی خود به فکر گسترش و توسعه شهر افتاد و تصمیم گرفت متر و معیار شهر را فراختر کند، نیاز بود دروازههای پیشین که در عصر شاه طهماسب صفوی بنا شده بودند از میان برداشته شوند. در آن زمان بیرون از دروازههای تهران، در جایی که عشرتآباد نامیده میشد و اکنون میدان سپاه نام گرفته، کاخی برای شاه و همسرانش ساخته شد. از آنجا که در حد فاصل شهر و راهی که به این کاخ میرسید، خندق عمیق و پرآبی با هدف دفاع از شهر حفر شده بود، برای سهولت در عبور و مرور شاه به این کاخ، پلی چوبی روی آن ساخته شد و این محل پل چوبی نام گرفت.
روایت دیگری از چرایی ساخت پل وجود دارد. میگویند ناصرالدین شاه پل را فقط برای رسیدن به کاخ عشرتآباد نساخت، بلکه، چون دروازه شمیران یکی از دروازههای اصلی تهران بود و اطراف آن خندقی عمیق ساخته شده بود، تهرانیها برای عبور از خندق و رفتن به زمینهای کشاورزی و باغهایشان به دردسر میافتادند. برای همین حکومت به فکر افتاد که روی بخشی از خندق را با یک پل چوبی که در واقع یک تخته چوب بزرگ بود، بپوشاند و برای جلوگیری از ورود اوباش به پایتخت یک ساعت مانده به غروب این پل یا همان تختهچوب را بردارد. اما عمر پل چوبی با روی کار آمدن پهلوی اول و پر شدن خندق تمام شد. وقتی این خندق مانند خندقهای دیگر اطراف تهران پر شد، رضاخان روی آن خیابان وسیعی (خیابان انقلاب اسلامی امروز) را به سبک خیابانهای فرنگی ساخت و نام خودش را (شاهرضا) روی آن گذاشت. امروز در این خیابان و این محدوده اثری از دروازه و خندق و پل چوبی نیست، اما مردم این بخش از شهر را به نام پل چوبی میشناسند.
داریوش شهبازی، تهرانشناس و تاریخپژوه، روایت دیگری درباره پل چوبی دارد. او معتقد است پل چوبی که همهجا حرفش است، روی خندق تهران نبود و بر شاخهای از رودخانه پسقلعه ساخته شده بود و پلی که روی خندق ساخته شد آجری و از ابنیه ناصری بود که آن هم در دوره پهلوی اول خراب شد. گرچه سالها از تخریب پل گذشته، ولی این محدوده تا سالهای سال بازار چوبفروشها و پهنه نجاریهای تهران بود و حال و هوای محله به نوعی با چوب گره خورد بود.
این محله تا دهها سال بورس بازار چوبفروشها و پهنه نجاریها بود که طی سالیان اخیر با مدیریت شهرداری تهران کارگاهها به حاشیه جنوب شرقی در جاده خاوران انتقال یافت و تنها چند مغازه چوبفروشی در آن محل باقی مانده که آنها هم در شرف انتقالند.