درحالیکه دوره اعضای حقیقی و هیئت رئیسه جبهه اصلاحات به پایان رسیده است، این جبهه با پایان دوره همان اعضای سابق را فعلا بهعنوان اعضای هیئت رئیسه در اختیار دارد. البته به نظر میرسد این ادامه فعالیت طی دو ماه اخیر به صورت صوری بوده است؛ چنانچه پس از اینکه بهزاد نبوی از ریاست جبهه استعفا کرد، عملا فعالیتی از سوی نهاد بالادستی اصلاحطلبان صورت نگرفته است.
«جبهه اصلاحات ایران» که از ماه پایانی سال ۱۳۹۹ و پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ با حضور ۳۱ حزب به صورت رسمی اعلام موجودیت کرده بود، در حالی وارد سومین سال فعالیت خود شده است که در اسفند سال گذشته، بهزاد نبوی که در دو سال اول ریاست این جبهه را بر عهده داشت، برای دومین بار از مقام ریاست جبهه اصلاحات استعفا کرد و حالا نزدیک به دو ماه است که جبهه بدون رئیس به کار خود ادامه میدهد؛ هرچند دوره حضور اعضای هیئترئیسه هم پس از آغاز سال جدید به پایان رسیده و حالا جبهه اصلاحات در انتظار آغاز دورهای جدید است.
به گزارش هم میهن، البته با توجه به اینکه فعلا مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران تشکیل نشده است، جبهه با همان هیئترئیسه سابق، ولی بدون حضور بهزاد نبوی، به کار ادامه داده است و این روزها در آستانه آغاز دورهای جدید قرار دارد. دورهای که البته در مقایسه با سال گذشته میتواند شاهد تحولاتی اساسی باشد، آنگونه که علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات گفته است، قرار بر این است که در اردیبهشتماه مجمع عمومی جدید جبهه اصلاحات برگزار شده تا فرآیندها و برنامههای جبهه یک به یک پیگیری شود.
برگزاری مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران در بهار سال ۱۴۰۲، یک تفاوت مهم با سال گذشته دارد. براساس آئیننامهای که در ابتدای کار جبهه اصلاحات به تصویب مجمع عمومی رسیده است، دوره فعالیت اعضای حقیقی جبهه دورهای دوساله است و اولین دوره دوساله اعضای حقیقی نهاد بالادستی اصلاحطلبان ایران پیش از نوروز سال جاری به پایان رسیده است و باید فرآیند انتخاب اعضای حقیقی برای دوره جدید صورت گیرد تا سپس سایر موضوعات انجام شود.
این خبری است که چندی پیش هم از سوی علی باقری، دبیر جبهه اصلاحات ایران عنوان شده بود و او در گفت وگویی که ۸ اسفند سال گذشته با شبکه شرق انجام داد، درباره انتخاب اعضای حقیقی جدید اینگونه توضیح داده بود: «براساس آئیننامه جبهه اصلاحات، اعضای حقیقی این جبهه برای مدت ۲ سال انتخاب میشوند. این دوره ۲ ساله ۱۵ عضو حقیقی پیش از نوروز پایان خواهد یافت.»
با برگزاری مجمع عمومی طی روزهای آینده، ابتدا اعضای حقیقی جبهه اصلاحات برای دوره دوساله جدید (از ۱۴۰۲ تا سال ۱۴۰۴) انتخاب خواهند شد و پس از آن قرار است جبهه از طریق رایگیری در بین اعضای حقیقی خود، وارد فرآیند انتخاب اعضای جدید هیئت رئیسه شود تا برای دورهای یکساله، هیئت رئیسه جدید جبهه اصلاحات ایران انتخاب شده و بعد از انتخاب هیئت رئیسه، روند انتخاب رئیس جبهه وارد دستور کار خواهد شد.
درحالیکه دوره اعضای حقیقی و هیئت رئیسه جبهه اصلاحات به پایان رسیده است، این جبهه با پایان دوره همان اعضای سابق را فعلا بهعنوان اعضای هیئت رئیسه در اختیار دارد. البته به نظر میرسد این ادامه فعالیت طی دو ماه اخیر به صورت صوری بوده است؛ چنانچه پس از اینکه بهزاد نبوی از ریاست جبهه استعفا کرد، عملا فعالیتی از سوی نهاد بالادستی اصلاحطلبان صورت نگرفته است. درحالیکه در همین ماه ابتدایی سال، کشور با مسائل و حاشیههای مهمی در سیاست داخلی و سیاست بینالملل و خارجی روبهرو بوده که میتواند زمینهساز تحولات مهمی باشد، اما واکنشی از سوی جبهه اصلاحات ایران به این مسائل صورت نگرفته است.
موضوعات مهمی مانند حاشیههای پیرامون برخورد هوشمند در حوزه عفاف و حجاب در بعد داخلی و یا برقراری مجدد ارتباط ایران و عربستان سعودی در بُعد سیاست خارجی و بینالملل مسائل مهمی است که در ماه اخیر رخ داده است، اما جبهه اصلاحات ایران که طی ۲ سال ابتدایی فعالیت خود ۲۹ بیانیه در مقاطع مختلف و به بهانههای گوناگون صادر کرده بود، عملا از ۲۶ بهمن که بیانیه این جبهه در واکنش به بیانیههای میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی، صادر شد؛ طی این مدت درباره هیچ موضوعی واکنش رسمی نشان نداده و در دورهای قرار دارد که شاید بتوان آن را دوره سکوت جبهه اصلاحات نامید؛ سکوتی که البته نمیتوان آن را تاکتیکی قلمداد کرد، زیرا مسائل پیش آمده در کشور آنقدر مهم است که انتظار سکوت از سوی جبهه در برابر آنها شاید انتظار بیجایی باشد.
روند دو سال ابتدایی کار جبهه اصلاحات ایران نشان میدهد که حداقل در اولین دوره فعالیت اعضای حقیقی، میل به تغییر در بین آنها وجود نداشته است. چنانچه در دومین دوره انتخابات اعضای هیئت رئیسه جبهه اصلاحات ایران که ۱۴ فروردین سال ۱۴۰۱ برگزار شد، تنها دو تغییر در پستهای دهگانه هیئت رئیسه و کمیتهها صورت گرفت و ۸ کرسی بدون تغییر باقی ماند. تغییرات صورتگرفته هیئت رئیسه در دومین دوره خود، به این ترتیب بود که حسین کمالی که نایب رئیس دوم جبهه اصلاحات بود جای خود را به فاطمه راکعی داد و علی شکوریراد هم جای آذر منصوری را که سخنگوی جبهه اصلاحات ایران بود، گرفت.
فارغ از موضوع اهمیت این نهاد بالادستی اصلاحطلبان، این سوال پیش میآید که آیا قرار است تغییر و تحولی در ترکیب اعضای حقیقی، هیئترئیسه و رئیس جبهه اصلاحات صورت گیرد و یا با کمترین و حتی شاید بدون تغییر این جبهه به کار خود ادامه خواهد داد؟ بهعبارت دیگر میل به تغییر در بین اعضای جبهه وجود خواهد داشت و یا با همان سیاستهای گذشته، اصرار بر بقا وجود دارد و همان افراد به کار خود ادامه خواهند داد.
البته در بین مهمترین اعضای هیئت رئیسه جبهه اصلاحات، تاکنون بهزاد نبوی قانع نشده است به پست ریاست برگردد؛ موضوعی که شاید منجر به این شود که این جبهه در آغاز سومین سال فعالیت خود رئیس جدید را در رأس خود ببیند که تاکنون براساس بررسیهای هممیهن محتملترین گزینه برای جایگزینی بهزاد نبوی در صندلی ریاست جبهه اصلاحات، حسین مرعشی است که در دو سال ابتدایی فعالیت جبهه اصلاحات، عنوان نایبرئیسی اول را در اختیار داشت.
البته نبوی در پایان دوره اول هم از ریاست جبهه استفعا کرده بود، اما باز هم بهعنوان رئیس انتخاب شد و به کار خود ادامه داد، اینکه چقدر روی تصمیم خود برای استعفای دوم اصرار داد و در نهایت چقدر ضرورت حفظ چنین جبههای با ریاست چهرهای کهنهکار و مجرب در عرصههای مختلف اعضا را بار دیگر به اصرار بر حضور نبوی سوق میدهد؛ در روزهای آینده و با انتخاب اعضای حقیقی و هیئترئیسه مشخص خواهد شد. این در حالیست که هنوز برخی معتقدند بهتر است بهزاد نبوی، از تصمیم خود منصرف شده و به فعالیت خود ادامه دهد.
یکی از این افراد شهابالدین طباطبایی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان است. او در گفتوگویی که ۳۰ فروردین سال جاری با سایت انصافنیوز انجام داده، گفته بود: «ما در جبهه اصلاحات کمتر فردی را مثل آقای مهندس نبوی داریم که همه گروهها و شخصیتهای سیاسی روی ایشان اجماع داشته باشند. اگر فرد دیگری انتخاب شود، ممکن است نتواند این یکپارچگی را حفظ کند. برای همین در ندای ایرانیان ما اصرار داریم که آقای نبوی بمانند و تغییر نکنند.»
اگرچه هستند تحلیلگرانی که ادامه و آینده فعالیت سیاسی را در تداوم وضع موجود در محاق میبینند تا جایی که حتی خود بهزاد نبوی هم این دوره را سختترین دوره فعالیت سیاسی میداند و البته در این بین هستند چهرههای سیاسی که شرایط نامساعد امروز سیاست داخلی آنها را ناامید کرده است. اما به هر روی آنها که دل در گرو بهبود وضع موجود از درون دارند، وجود چنین جبههای را برای یکپارچهسازی جریان اصلاحطلبی بهعنوان باقیمانده ابزاری برای اصلاح و چانهزنی با هسته سخت قدرت میدانند و فرصتی میبینند که تا حد امکان باید از آن استفاده شود.
به هر ترتیب باید در انتظار روزهای آینده و تشکیل مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران ماند و دید در سالی که انتخابات مجلس دوازدهم پیشرو خواهد بود و با توجه به تحولاتی که در کشور رخ داده است، آیا جبهه اصلاحات ایران با تغییرات بزرگی در اعضای هیئترئیسه و جایگاه ریاست همراه خواهد بود؟ برخی دیگر از اعضا مانند بهزاد نبوی روی جدا شدن از بدنه تصمیمگیر جبهه اصرار خواهند داشت و یا باز همان افراد قدیمی برای بقا در هیئت رئیسه تلاش میکنند و تحولات در بین اعضای هیئت رئیسه در همان حد و اندازههای دومین دوره انتخاب اعضا خواهد ماند که تنها دو پست تغییر کرد؟
جبهه اصلاحات در آستانه آغاز دوره جدید فعالیت است و بهزودی رئیس جدید خود را برای ادامه حیات سیاسی خواهد شناخت. رحیم ابوالحسنی، رئیس دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی در گفتوگویی معتقد است: «شرایط اصلی برای حیات احزاب در ایران فراهم نیست و با توجه به این موضوع است که احزاب به سمت تشکیل جبهه میروند.» او که معتقد است با توجه به شرایط کشور اصلاحطلبان تنها راهی که پیشرو دارند، افزایش آگاهی در بین جامعه است؛ به اصلاحطلبان توصیه میکند که برای آینده ترکیبی از جوانان و باتجربهها را استفاده کنند تا هم شاهد پویایی و تحرک باشند و هم عقلانیت در بین آنها وجود داشته باشد.
طی چند سال اخیر و بهخصوص پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، صحنه سیاسی ایران شاهد شکلگیری جبهههای سیاسی متفاوتی بوده است. با توجه به تجربهای که بهدست آمده، آیا اصولا چنین تشکلها و جبهههایی در ساختار سیاسی ایران جواب داده است و اصولا چرا بعضا انشقاقهایی در این جبههها ایجاد میشود؟
جبهه شبیه یک حزب است، منتهی یک حزب بزرگتر که ائتلافی از احزاب و گروهها است. همان شرطهایی که منجر به پیدایی و گسترش و تداوم احزاب میشود، درباره جبهه هم صدق میکند. اگر آن شرایط وجود داشته باشد، احزاب و جبههها پدیدار خواهند شد و اگر هم چنین شرایطی مهیا نشود، اثری از حزب و جبهه نخواهد بود و یا اگر هم ایجاد شوند، به علت مهیا نبودن شرایط اصلی، نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند.
احزاب و جبههها اساسا تحت تاثیر دو متغیر و عامل بسیار مهم هستند، که این عوامل اگر باشند احزاب شکل میگیرند و تداوم حیات دارند. شرط اول در این زمینه، شرط توسعهیافتگی است، به این معنا که جامعه به قسمتی از توسعه برسد که طبقات اجتماعی، اقتصادی و منزلتی در آن شکل بگیرد.
وقتی این طبقات شکل بگیرند، منافع معینی پیدا میکنند و برای تامین منافعشان بهدنبال کسب قدرت میروند و در حقیقت مجبور هستند با جمع کار کنند، زیرا جمع ایجاد قدرت میکند؛ بنابراین کشور باید به سطحی از توسعه برسد که طبقه متوسط شکل بگیرد و شاهد شکلگیری طبقات متمایز در جامعه باشیم. مثلا در این مسیر باید شاهد شکلگیری توسعه فرهنگی باشیم که از طریق آن فکر دموکراتیک و طبقهای دارای فکر هماهنگ و منسجم شکل بگیرد.
این شرط اول که درباره آن حرف زدم، شرط درونزاست. اما شرط دوم در این راستا، شرط برونزاست و این شرط عبارت است از اینکه متغیری به نام سیاست یا نخبگان سیاسی یا بنیانگذارانی که معمولا افرادی هستند که قانون اساسی را تدوین کردهاند، قانون اساسی را به گونهای تدوین کنند که در آن احزاب جایگاه معینی داشته باشند و بهتبع این قانون اساسی، قانون انتخابات موثر و مفیدی شکل بگیرد.
اگر در کشوری قانون انتخابات حزبی باشد، به صورت طبیعی احزاب شکل خواهند گرفت، اما اگر در درون جامعه طبقه متوسط و منظمی مستقر نباشد، احزاب کوچکی شکل خواهند گرفت و مجبور میشوند بهصورت جبههای وارد انتخابات شوند، این شرط همان قانون انتخابات است.
در کشور ما متاسفانه هیچیک از این دو متغیر و عامل وجود ندارد، یعنی اینکه جامعه توسعهنیافته است و ما شاهد جامعهای موزائیکی هستیم که در آن هر محوری را قرار دهید، بخشی از جامعه را در بر خواهد گرفت و شامل بخش دیگری از جامعه نمیشود. ضمن اینکه در کشور ما احزاب هم به همان علتی که اشاره کردم نمیتوانند به خوبی شکل بگیرند.
اصلاحطلبان از سالها قبل چنین جبهههایی را با اسامی مختلفی تشکیل دادهاند که آخرین مورد آن جبهه اصلاحات است که در آستانه آغاز دوره جدید است. با توجه به تحولات اخیر جامعه، چقدر نیاز به تغییر رویکرد در بین اصلاحطلبان دیده میشود؟ به عبارتی اصلا نیاز به تغییر رویکرد وجود دارد یا باید به همان سیستم قبل ادامه دهند؟
اعتقاد من بر این است که مشکل جامعه ایران الان موضوع اصلاحطلبان و اصولگرایان نیست، بلکه موضوع جای دیگری است. وقتی اجازه فعالیت و مشارکت سیاسی داده نشود و شهروندان مشارکتجو بین دو گزینه اپوزیسیون برانداز و تابعین محض تقسیم شوند، طبیعتا بخش خاکستری وسط جامعه منفعل و منزوی میشود.
در این مسیر اصلاحطلبان راهی ندارند، یا باید بیایند تابعیت بیچون و چرا از سیستمی داشته باشند که انتخابات را منسوخ کرده است یا اگر بخواهند کنشگری جدی داشته باشند، به سمت براندازها بروند. اما اصلاحطلبانی که الان حضور دارند و مشغول فعالیت هستند، افرادی هستند که اساسا علاقهمند به براندازی نیستند و از آن طرف با فکر دموکراسی و مردمسالاریای که دارند، علاقهمند به ساختار اقتدارگرا و مشارکت در فرآیند اقتدارگرا نیستند. در این مسیر راهی ندارند، مگر اینکه تنها برای افزایش آگاهی در جامعه فعالیت رسانهای کنند.
با توجه به اینکه در آستانه آغاز دوره جدید جبهه اصلاحات هستیم و آقای بهزاد نبوی هم از ریاست جبهه استعفا کرده است، آیا نیاز به جوانگرایی در جبهه وجود دارد و یا باید با همان ترکیب گذشته و سیاستمداران کهنهکار به فعالیت خود ادامه دهند؟
در عرصه سیاست، جوان یک نقش دارد و یک نقش هم در اختیار باتجربهها و سالخوردهها و کهنهکارهاست. جوان خاصیت انرژیزایی، تحرک و پویایی را دارد، اما افراد باتجربه نقش عقلانیت و راهبردی و راهبری دارند.
اعتقاد من این است که دو عامل جوانی و تجربه نباید از هم جدا باشند، جاهایی که نیاز به اندیشه و فکر دارد و قرار است راه صحیح و راهبرد درست انتخاب شود، این موضوع نیازمند تجارب کافی است و نمیتوان در این زمینه گفت که جوان وارد شود. البته این حرفی که من میزنم دال بر توهین به جوانهای ما نباشد، بلکه اعتقاد من این است که جوانان باید برای انرژیزایی و تحرک درون تشکلها حضور داشته باشند، آنها موتور محرک و بانشاط هستند.
اما برای گزینش راه درست که دچار خطا نشوند و سرمایه به باد نرود و منتهی به تجارب شکستخورده تکراری نشود، باید از باتجربهها استفاده کنند. من اعتقاد دارم خود جوانها باید مراقب باشند که افراد باتجربه از صحنه کنار نروند، این را من بهعنوان وصیت به جوانها میگویم که از کنار افراد باتجربه عبور نکنند و آنها را در کنار خود داشته باشند. در سمت مقابل هم افراد باتجربه باید قدر جوانها را بدانند و از انرژی و روحیات آنها بهرهگیری کنند تا تشکل پویا شده و شاهد فعال شدن کنشگری باشیم.
یک دور از جبهه اصلاحات به پایان رسیده است و قرار است بهزودی مجمع عمومی جبهه برگزار شده تا درباره تعیین اعضای جدید هیئترئیسه و رئیس جدید تصمیمگیری شود. علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات معتقد است: برای تعیین خط مشی آینده جبهه اصلاحات و بهخصوص در حوزه انتخابات مجلس هم باید منتظر تعیین هیئت رئیسه جدید ماند و هم دید که آیا قرار است تغییر و تحولاتی در سیاستگذاری کشور رخ میدهد یا خیر. او همچنین میگوید تا این لحظه بهزاد نبوی روی ادامه ندادن فعالیت تاکید دارد و تصمیم وی فعلا تغییری نکرده است.
در آستانه آغاز دوره جدید فعالیت جبهه اصلاحات ایران هستیم، عملکرد دوره گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
موضوع ارزیابی عملکرد جبهه اصلاحات بحثی است که باید جامع درباره آن حرف زد و نمیتوان کوتاه درباره همه مسائل حرف زد. به هر حال دورهای که گذشت، فعالیتهایی از سوی جبهه صورت گرفت و مواضع هم در قالب بیانیهها اعلام شد.
درباره دوره جدید این سوال پیش میآید که آیا قرار است جوانگرایی انجام شود یا باتجربهها به فعالیت خود در رأس هرم جبهه ادامه دهند؟
پس از پایان دوره گذشته هیئت رئیسه جبهه اصلاحات، مقدمات آغاز کار برای دور جدید فراهم شده است و طی روزهای آینده این جلسه برگزار خواهد شد تا مجمع عمومی هیئت رئیسه را انتخاب کند. اینکه چه انتخابی صورت خواهد گرفت و برچه اساسی خواهد بود، باید منتظر تشکیل جلسه باشیم.
آیا جبهه اصلاحات در دوره جدید خود قصد ورود به مصادیق انتخاباتی را دارد و اصولا قرار است اصلاحطلبان وارد فضای انتخابات مجلس دوازدهم شوند؟
برای تعیین خط مشیهای آینده جبهه باید در انتظار آغاز دوره جدید هیئت رئیسه و انتخاب رئیس باشیم و پس از آن با نظر مجمع عمومی درباره آینده حرف خواهیم زد. در حال حاضر موضوع انتخابات مجلس محلی از اعراب ندارد و نمیتوان به صورت قطعی گفت که در ماههای آینده چه تصمیمی از سوی جبهه اصلاحات برای دوره دوازدهم مجلس گرفته خواهد شد. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که حضور در انتخابات نیازمند پیششرطهایی از سوی سیستم است.
با توجه به تحولاتی که سال گذشته در کشور رخ داد و همچنین موضعگیریهایی که اخیرا صورت گرفته است، آیا اصلاحطلبان و بهخصوص جبهه اصلاحات پالسهای مثبتی برای حضور در انتخابات دریافت کردهاند؟
تا الان که ما پالسهای مثبتی از سوی سیستم برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات دریافت نکردهایم که بخواهیم براساس آن تصمیمگیری کنیم. به عبارت دیگر با تجربههایی که درگذشته بهدست آمده است، حضور اصلاحطلبان در انتخابات نیاز به تغییر رویکرد از سوی سیستم دارد و با تکیه بر این تغییرات میتوان تصمیم گرفت که در انتخابات چگونه حضور داشت.
ولی بهصورت کلی، بحث انتخابات فعلا موضوعیت ندارد و قبل از آن باید شاهد تغییر و تحولاتی در سیاستهای کلان کشور باشیم که براساس همان تحولات مردم و همچنین اصلاحطلبان تمایلی برای حضور در انتخابات پیدا کنند. تا زمانی که امید به بهبود وضعیت وجود نداشته باشد، مردم هم نمیتوانند به درستی درباره انتخابات فکر کنند.
اصولا چه چشماندازی برای آینده کشور میتوان ترسیم کرد؟
وضعیت فعلی کشور بهگونهای شده که نمیتوان با این شرایط و وضعیت چشمانداز روشنی را در نظر گرفت. ما نیازمند اصلاح روش حکمرانی و انجام دادن تجدیدنظرهای ریشهای و اصولی در کشور هستیم که براساس آنها حرف و دغدغه مردم شنیده شده و سپس به آنها پاسخ مناسب داده شود.
در پایان سال گذشته، آقای بهزاد نبوی از ریاست جبهه استعفا کرد. آیا در دوره جدید شاهد تغییر در ریاست جبهه خواهیم بود یا قرار است دوره جدیدی از ریاست آغاز شود؟
تا این لحظه که با شما حرف میزنم، آقای نبوی راضی به بازگشت نشده و روی استعفا و ادامه ندادن فعالیت خود در جبهه تاکید دارد. اما باز هم باید منتظر تشکیل جلسه بود که شاید تغییر و تحولاتی در تصمیم ایشان ایجاد شود. ولی تا الان چنین موضوعی وجود ندارد و روی تصمیمی که گرفتهاند، ایستاده و قصد تغییر آن را ندارند.