آنچه که از نظر فراستی "توهین" است، احتمالا از نظر سعید روستایی "نقد" است؛ نقدی برای برونرفت از باتلاق فعلی و رسیدن به فردایی بهتر؛ فردایی که در آن پیرسالاری و سنن قدمایی و رسوم ناموجه، کنار رفته باشند و دیگر نتوانند دمار از روزگار خانواده برآورند.
«برادران لیلا» فیلمی است علیه پیرسالاری. فیلم البته لبریز از انتقاد به "وضع موجود" است، ولی اگر جامعۀ ایران گرفتار باتلاق اقتصادی و التهابات سیاسی کنونی هم نبود، باز سعید روستایی میتوانست «برادران لیلا» را بسازد و پیرسالاری را به عنوان مسئله یا مشکلی فرهنگی، نقد کند.
به گزارش عصر ایران، مسعود فراستی در نقدش بر «برادران لیلا»، فیلم را حاوی توهین به خانواده دانسته. اما مسئله این است که پیرسالاری تا حدی ذاتیِ نهاد خانواده است. در این فیلم البته با خانوادهای مواجهیم که پایبند یا گرفتار رسم و رسوم سنتی مفصل و دستوپاگیری است که در انتخاب "بزرگ خاندان" و ماجرای پیچیدۀ "کادوی عروسی" به چشم میآید.
به هر حال کسی که منتقد پیرسالاری است، بویژه اگر به سراغ چنین خانوادهای رفته باشد، بعید نیست به وادی توهین به سالخوردگان هم بیفتد. باید دید که توهین او رواست یا ناروا. اتفاقا این آموزه که در هر شرایطی باید احترام "بزرگتر" را حفظ کرد، خودش یکی از مبانی پیرسالاری است.
سعید روستایی در سال ۱۳۶۸ به دنیا آمده و مسعود فراستی در سال ۱۳۳۰. بنابراین عجیب نیست که نگاه این دو نفر به مسئلۀ "احترام نهادن به والدین" یا "حفظ حرمت بزرگترها" متفاوت باشد.
از نظر فراستی به خانواده نباید توهین کرد، ولی سعید روستایی ظاهرا علتالعلل بسیاری از مشکلات و مصائب "افراد" را "خانواده" میداند. اینکه لیلا با آن شدت و حدت پدر و مادرش را به باد انتقاد میگیرد و یا سعید روستایی رفتارهای چرک یا عادات پلشت پدر خانواده را نشان میدهد (مثل ادرار کردن در سینک ظرفشویی)، توهین به خانواده است یا بیان "نقدهایی وارد" و نشان دادن واقعیتهایی که در فرهنگ مبتنی بر پیرسالاری، جزو امور ممنوعهاند؟
فراستی قبلا در نقد فیلم «خانۀ پدری» هم از موضع دفاع از "خانواده"، از توقیف فیلم دفاع کرده بود، ولی همین سه سال قبل که یک پدر سر دخترش را برید و یک پدر دیگر هم پسرش را قطعهقطعه کرد و قطعاتش را گذاشت در سطل آشغال، معلوم شد دفاع فراستی از "خانواده"، سرشت ایدئولوژیک دارد. یعنی او نمیخواهد مردم ایران جنبههای ناپیدای "خانوادۀ ایرانی" را در سینمای ایران تماشا کند.
خانوادۀ ایرانی قطعا محاسن قابل توجهی هم دارد، ولی آیا این محاسن باید پردهای باشند بر معایبش؟ اگر نه چنین است، پس چرا هر بار که یک سینماگر، فیلمی در نقد خانوادۀ ایرانی میسازد، فراستی از درِ "دفاع از خانواده" وارد زورخانۀ نقد ایدئولوژیکش میشود؟
ایدئولوژی "آگاهی کاذب" میدهد و پارههایی از واقعیت را عامدانه مخفی میکند. به همین دلیل فراستی ترجیح میدهد خانواده در سینمای ایران همیشه به مثابه کانون مهر و آرامش ترسیم شود؛ کانونی که اتمسفری سنتی نیز بر آن حاکم است و هویتی قابل افتخار به اعضایش میبخشد. ولی واقعیت این است که نه در ایران نه در هیچ جای دنیا، خانواده یکسره چنین نقش و چهرهای ندارد.
اینکه جوری فیلم بسازیم که وهنی متوجه خانواده نشود، رویکردی هالیوودی است. در فیلمهای آمریکایی، خانواده غالبا و شاید هم همیشه به مثابه یک "دارایی ارزشمند" نمایش داده میشود. کسی که خانواده دارد، چیزی دارد که باید قدرش را بداند. از سهگانۀ "پدرخوانده" تا سریال "بریکینگ بد"، ما با خلافکاران و جنایتکارانی مواجهیم که "ذکر خانواده" از یادشان نمیرود و مدام بر زبانشان جاری است.
فراستی با اینکه آمریکاستیز است، ولی سلیقۀ سینماییاش آمریکایی است؛ بنابراین انتظار دارد که سعید روستایی نیز خانواده را از منظر او بنگرد. در حالی که میتوان در آرزوی رسیدن به خانوادۀ مطلوب، خانوادۀ موجود را به زیر تیغ نقد برد.
آنچه که از نظر فراستی "توهین" است، احتمالا از نظر سعید روستایی "نقد" است؛ نقدی برای برونرفت از باتلاق فعلی و رسیدن به فردایی بهتر؛ فردایی که در آن پیرسالاری و سنن قدمایی و رسوم ناموجه، کنار رفته باشند و دیگر نتوانند دمار از روزگار خانواده برآورند.
خانوادهای که "اعضایش" را له کرده باشد، قطعا شایستۀ نقد است. چیزی هم که نقد شود، وجاهتش از دست میرود یا کمرنگ میشود و همین موجب وهنش است؛ چراکه وهن یعنی سستی یا سست شدن و سست کردن. توهین هم یعنی سست گردانیدن و خوار کردن و خوارداشت؛ بنابراین وقتی کسی میگوید فیلم «برادران لیلا» به خانواده توهین میکند، در واقع حرفش این است که این فیلم در کار سست کردن خانواده است. اما فیلمساز میتواند بگوید در کار سست کردن نهادی است که افراد زیادی را له کرده یا آزار داده و با هزار عیب و علت روانۀ جامعه ساخته، اما پیرسالاری و والدینپرستی مانع دیده شدن این وجه آن نهاد شده است.
چنین رویکردی ممکن است انگیزۀ اصلاحطلبانه داشته باشد. خانوادۀ لطمهآفرین را چرا نباید نقد رادیکال کرد؟ چنین نقدی چه بسا هدفش رسیدن به "خانوادهای مقبول و بهروز" باشد.
نفی پیرسالاری و والدینپرستی، که روح حاکم بر "خانوادۀ ایرانی" است، ربط عمیقی به دغدغۀ دموکراتیک شدن ساختار خانواده دارد. کوبیدن بر طبل "توهین به خانواده"، در حکم ممانعت از نقد دموکراتیک این نهاد قدیمی و بازتولید معایب و مصائب آن است.