در وضعیتی که از سطل ماست تا سیزده بهدر بهواسطه میدان نیروها سیاسی میشود، اگر چنین فیلمی که خود سوژه منقاد وضعیت سیاستزدگی است مورد اقبال قرار نمیگرفت، تعجب داشت. فیلمی که با ارجاعات بسیار زیاد و ساده از اقتصاد، خانواده و جامعه که همه ذیل سیاست شکل گرفتهاند، تلاش داشت بازنمایی طبقه محروم باشد. حال در وضعیتی هستیم که با امتداد همان میدان نیروی سیاسی به تعبیر فوکویی، جمعیت طبقه بازنماییشده مدام افزایش یافته است و مردمان بیشتری را در بر میگیرد.
هم میهن نوشت: حجم محتوایی که حول «برادران لیلا» تولید شد و همچنان هم ادامه دارد، اگر در تاریخ سینمای ایران بیسابقه نباشد، کمسابقه است. از کاربران عادی تا منتقدان سینما، شخصیتهای سیاسی، فعالان اقتصادی، اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی و... هرکس در هر بستری که در اختیار داشت، درباره فیلم اظهارنظری نوشت. آنقدر که داد بعضی هم درآمد که چرا شما مردم عوام، نقد مینویسید؟ اتفاقا مسئله مهم، فارغ از اینکه فیلم «برادران لیلا» به لحاظ سینمایی چه کیفیتی دارد، این است که آخرین ساخته روستایی چنین فضایی را ایجاد میکند و از هر طیفی نسبت به آن واکنش نشان میدهند؟ یا درواقع چرا «برادران لیلا» یکی از مهمترین محصولات فرهنگی روزگاری سخت میشود؟
بزرگی در موسیقی به خوانندهای گفته بود: «برای اینکه بتوانی در بازار موسیقی موفق شوی، جز صدا به سروصدا هم نیاز داری.» «برادران لیلا» از همان ابتدا سروصدا داشت. پیشتر از اینکه صدایش به ایران برسد، سروصداهایش به ایران رسید. از ماجرای محمدزاده و همسرش بر فرش قرمز تا گمانهزنی مختلف درباره محتوای فیلم. حاشیههای دیگری هم بود، از درگیرشدن نام دو بازیگر فیلم در «میتوی ایرانی»، تا بحث اختلاف درباره دستمزد که در محافل خصوصیتر مطرح شده بود. جز اینها حضور نوید محمدزاده و ترانه علیدوستی در اثری، در افزایش مخاطب بهخودی خود تأثیرگذار است چه خاصه که ترانه علیدوستی پس از اتفاقات اخیر و بازداشتش هم حسابی بر سر زبانها بود و هست. اینها بهعلاوه ممنوع شدن اکران داخلی و در دسترس قرارگرفتن در اینترنت اگرچه بر دیدهشدن باورنکردنی «برادران لیلا» تاثیرگذار بود، اما همه ماجرا نبود و علت اقبال از این فیلم را باید بیشتر در وضعیت سیاسی جست.
«برادران لیلا» اگرچه در امتداد سینمای روستایی است و از دو فیلم قبلی او خیلی دور نیست، اما مشخص است که او از ابتدای ساخت فیلم لااقل گوشهچشمی به جشنوارههای خارجی داشته است و احتمالاً مورد اقبال قرارگرفتن فیلم در جشنوارههای اسمورسمداری، چون کن، برای او مهمتر از موردتوجه قرارگرفتن در داخل بوده است. طبیعی هم است، سعید روستایی در سن کمی توانست فیلمهایی موفق بسازد. فیلمی که هم به لحاظ سینمایی استانداردی داشته باشد، هم اینکه تنهبهتنه فیلمکالتها بزند. فیلمهایی که دیالوگهایش هنوز بین مردم میچرخد و مورد استفاده قرار میگیرد. هرکس دیگری هم جای او بود، این سودا را در سر میپروراند که برای قلههای جهانی خیز بردارد و دیگر خودش را بهعنوان یک کارگردان، در جهان معرفی کند. ازسویدیگر هر فیلمساز مبتدیای هم میداند که چهنوع فیلمی از خاورمیانه مورد اقبال جشنوارههای غرب قرار میگیرد. انتظار جشنوارههای غرب از بازنمایی ایران در رسانههایشان دور نیست. تا بوده هم همین بوده. همانطور که فیلمسازان غربی هم میدانند کدام فیلم برای بازار مناسب است و کدام فیلمشان در جشنوارهها مورد اقبال قرار میگیرد.
البته که روستایی در فیلمهای پیشین هم طبقه محروم و حاشیه جامعه را به تصویر کشیده بود، اما تفاوت عمده «برادران لیلا» با «ابد و یک روز» و «متریشیشونیم»، در سیاستزدگی فیلمی است که قرار بوده سیاسی باشد. انگار که فردی عصبانی از وضعیت، میخواهد در یک اثر فشرده، همه بدبختیهایی را که سرمان آوار است، بازنمایی کند. کامپلکسی که از ایده «ما ایرانیان» در ذهن آنها (داوران غربی) دور نیست و توقع همین تصویر را دارند. اشارههای گلدرشتی که بیشتر شبیه تیتر روزنامه است تا اثری هنری؛ که احتمالا برای هرچه راحتتر درگیر شدن سوژه غربی با این بازنمایی از خاورمیانه است. پرسش اساسی حالا این است، چطور فیلمی که برشی از یک خانواده خاص در یک طبقه بسیار محروم را نشان میدهد، برای مردم ایران چنین جذاب شده است و به قول پخشکننده فیلم، نزدیک به ۳۰ میلیون نفر در ایران آن را در بازه زمانی تقریبا یکماهه تماشا کردهاند؟ درواقع چرا ایدهای از ایران که قرار بوده برای سوژه غربی جذاب باشد، برای خود مردم ایران چنین جذاب شد و همهجا صحبت از آن است.
به نظر میرسد این وضعیت در امتداد سیاستزدگی بیسابقه جامعه امروز ایرانی است. سیاستزدگی به این معنا که امر سیاسی در روترین حالت ممکن بر تمام زیست فردی مردم ایران سیطره زده است و تقریباً هیچکس بدون مشخصکردن قطب خود نمیتواند هیچکاری کند. در وضعیتی که از سطل ماست تا سیزده بهدر بهواسطه میدان نیروها سیاسی میشود، اگر چنین فیلمی که خود سوژه منقاد وضعیت سیاستزدگی است مورد اقبال قرار نمیگرفت، تعجب داشت. فیلمی که با ارجاعات بسیار زیاد و ساده از اقتصاد، خانواده و جامعه که همه ذیل سیاست شکل گرفتهاند، تلاش داشت بازنمایی طبقه محروم باشد. حال در وضعیتی هستیم که با امتداد همان میدان نیروی سیاسی به تعبیر فوکویی، جمعیت طبقه بازنماییشده مدام افزایش یافته است و مردمان بیشتری را در بر میگیرد. آنها هم که از طبقه خانواده جورابلو نیستند، در چیزی با آن خانواده اشتراک دارند که بیش از دو ساعت پای فیلم بنشینند و با آن همذاتپنداری کنند. شاید تنها در حد ایستادن در برابر بزرگ خانواده. بهنظر، فهم این وضعیت بسیار مهمتر از دعوا بر سر خوب/بد بودن فیلم یا حتی نمادشناسی آن است.