یک کارشناس و مشاور خانواده بایدها و نبایدهای وابستگی سالم و وابستگی ناسالم را تشریح کرد و گفت: ارائه هیجانات در افراد دارای وابستگی سالم در حد معقول است.
دکتر شراره خیرخواه به تشریح وابستگیهای سالم و ناسالم پرداخت و اظهار کرد: وابستگی سالم تعریفی از اعتماد به نفس به خود است؛ در واقع در این نوع وابستگی فرد خود را قبول داشته و در ارتباطات ایمن است.
وی افزود: در وابستگی سالم فرد در ارتباط با خانواده و اطرافیان به قدری اعتماد به نفس دارد که بتواند رابطه را به شکل سالم در تعادل لازم نگه دارد، در حقیقت افراد دارای وابستگی سالم احساس شایستگی را در ارتباط دارند و ارائه هیجانات آنها در حد معقول است.
این کارشناس و مشاور خانواده تاکید کرد: گاهی اوقات مراجعانم با حال بد مراجعه میکنند و میگویند خیلی تلاش کرده تا رابطه را خوب نگه دارد و در این مسیر همه خواستههای طرف مقابل را اجرا کرده و حتی از خود گذشته، اما باز هم آنطور که باید توجه را دریافت نکرده است؛ در واقع در این نوع روابط انتظارات و توقعات خارج از حالت معقول است و نیازمندی به دیده شدن و توجه بیش از حد وجود دارد.
خیرخواه با بیان اینکه در روابط ناسالم افراد خیلی زود به مرحله رابطه صمیمانه میشوند، گفت: گاهی اوقات افرادی که در مرحله آشنایی ازدواج قرار دارند اذعان میکنند طرف مقابل در مراحل ابتدایی آشنایی زیاد ابراز محبت میکند و همین مسئله او را نگران کرده چراکه با این کار به حریم استقلال فرد مقابل ورود میکند.
وی خاطرنشان کرد: در رابطه واقعی صمیمت تعریف دارد؛ وقتی فردی از خود و برنامههایش میگذرد و حاضر است همه ساعات زندگیاش را با همسر، فرزند، دوست و ... بگذراند در حال تجربه رابطهای ناسالم و نگرانکننده است.
به گفته این کارشناس و مشاور خانواده؛ کسی که در دام دلبستگی ناسالم اسیر میشود اکثرا از رفتار خود ابراز ناراحتی کرده و معتقد است هر کاری که میکند، نمیتواند کمتر به مادر، همسر و یا فرزند خود تماس بگیرد؛ در واقع اگر این کار را نکند پریشان و ناراحت است.
خیرخواه با بیان اینکه وابستگی ناسالم از کودکی افراد نشات میگیرد، تصریح کرد: همه ما در مرحله کودکی نیاز به حمایت و احساس اعتماد و دیده شدن از سوی پدر و مادر داریم و دقیقا در همین سنین الگوهای باوری در فرد شکل میگیرد که این الگوهای باوری ماندگار شکلدهنده شخصیت افراد در تمام طول عمر است.
وی گفت: در دو سال اول، والد باید کنار کودک باشد چراکه کودک در این سن ترسهایی را تجربه میکند که اگر والد کنار کودک نباشد ترسها شکل دیگری پیدا کرده و تبدیل به اضطراب میشوند و متاسفانه این تجارب اضطرابی در بزرگسالی در ارتباطات عمیق افراد اثر منفی میگذارد.