توافقی که با میانجی گری پکن انجام شد میتواند با موفقیتهای بیش تری در سراسر منطقه همراه شود و سیلیای به چهره سیاستهای شکست خورده واشنگتن باشد. پکن از دید تهران و ریاض میانجیای صادق بود در حالی که واشنگتن اغلب خود را به عنوان وکیل مدافع اسرائیل نشان داده است.
فرارو- مارکو کارنلوس، سفیر سابق ایتالیا در عراق تا سال ۲۰۱۷ میلادی. این دیپلمات سابق ایتالیایی، ماموریتهایی را در سومالی، استرالیا و سازمان ملل متحد عهده دار بوده است. این دیپلمات ایتالیایی در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ میلادی در دستگاه سیاست خارجی سه نخست وزیر ایتالیا خدمت کرده است. او در سالهای اخیر نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه برای سوریه بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، یک سال پیش من از خود میپرسیدم که آیا جنگ در اوکراین خروج ایالات متحده از خاورمیانه را تسریع خواهد کرد یا خیر. در حالی که هنوز پاسخ روشنی وجود ندارد من به درستی ارزیابی کردم که برخی از بازیگران منطقهای که "پیش بینی کناره گیری امریکا" از منطقه را مدنظر قرار داده اند بر این اساس عمل خواهند کرد.
چین برای پر کردن خلاء سیاسی تصور شده به سرعت عمل کرده است. "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین دسامبر گذشته از عربستان سعودی بازدید به عمل آورد و با تمام اعضای شورای همکاری خلیج فارس دیدار داشت. "ابراهیم رئیسی" رئیس جمهور ایران در ماه فوریه گذشته از پکن بازدید به عمل آورد. سپس در تاریخ ۱۰ مارس بیانیه سه جانبه عربستان سعودی، ایران و چین از توافق بین ریاض و تهران به منظور از سرگیری روابط دیپلماتیک خبر داد. هر دو کشور بر احترام خود به حاکمیت دولت و عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها تاکید کردند.
علیرغم آن که واشنگتن و متحدان اش توجه اصلی خود را به جنگ اوکراین معطوف کرده اند پویایی در خاورمیانه بار دیگر شتاب میگیرد. همان طور که نقل قول قدیمی میگوید: "شما میتوانید خاورمیانه را نادیده بگیرید، اما مطمئن باشید که خاورمیانه شما را نادیده نخواهد گرفت".
توافق با میانجی گری چین دست کم باعث بازگشت روابط میان تهران و ریاض به حالت عادی پس از هفت سال قطع روابط خواهد شد. در حالت ایده آل این توافق "نقطه عطفی در یک رابطه پرآشوب" خواهد بود که پیشینه آن به زمان وقوع انقلاب در ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی باز میگردد.
عربستان سعودی و ایران پیشتر با میانجی گری عراق و عمان از اوایل سال ۲۰۲۱ میلادی در مذاکرات دوجانبه با یکدیگر شرکت داشتند. بخشهای زیادی از توافق فعلی پیشتر مورد پذیرش طرفین قرار گرفته بود، اما چین هوشمندانه از فرصت برای نهایی کردن آن استفاده کرد.
این اولین موفقیت آشکار برای پکن در منطقه آشفته خاورمیانه محسوب میشود و میتواند از سوی دیگر بازیگران نیز دنبال شود. چین حتی در حال برنامه ریزی یک نشست بی سابقه در سطح عالی بین پادشاهان عرب و مقامهای ایرانی در پکن در اواخر سال جاری است. تصور سیلی بزرگتر به دیپلماسی خاورمیانهای آمریکا دشوار است.
نشریه "گلوبال تایمز" ارگان غیر رسمی انگلیسی زبان حزب کمونیست چین از این توافق تحت عنوان "مدرک دیگری مبنی بر این که دیگر جهان تک قطبی وجود ندارد و ما در حال حاضر عملا در یک نظم جهانی چند قطبی قرار داریم" یاد کرده و افزوده است: "خاورمیانه و جهان نه تنها در نظم پسا امریکایی بلکه در نظم پسا غربی به سر میبرند".
دکترین کارتر در سال ۱۹۸۰ میلادی که خلیج فارس را منحصرا حوزه نفوذ ایالات متحده میدانست پایان یافته است. توافق اخیر جایگاه جهانی چین را تقویت میکند، اما برای امنیت انرژی آن کشور نیز اهمیت دارد. خلیج فارس یک تامین کننده کلیدی نفت برای چین است. بنابراین، رهبری آن منافع قابل درکی در ایجاد ثبات در منطقه دارد. اساسا چین قدرت نرمی را جایگزین کرده که اتحادیه اروپا بدون هیچ گونه دستاورد و موفقیتی برای چندین دهه تلاش کرد در آن منطقه به نمایش بگذارد.
توافق اخیر به حاشیه رانده شدن مداوم اروپا در صحنه جهانی را مورد تایید قرار میدهد. واکنش رسمی ایالات متحده با استقبال "جان کربی" سخنگوی شورای امنیت ملی آن کشور از تلاشهای چین برای کاهش تنشهای منطقهای بهترین بهره برداری از یک وضعیت بد بود. چنین تنش زداییای تا حدی با منافع ایالات متحده مطابقت دارد. در اصل آخرین چیزی که واشنگتن اکنون باید بخواهد مشکلات بیشتر در خاورمیانه است در حالی که در حال بسیج علیه روسیه در اوکراین و تشدید تنش با چین بر سر تایوان است.
توافق ایران و عربستان سعودی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و به کل جهان نشان میدهد که دنیای دیگری با گزینههای مختلف وجود دارد. چین خود را به عنوان یک قدرت بزرگ نشان داده که رفتاری متفاوت از ایالات متحده دارد و جایگزینهایی در عرصه ژئوپولیتیک ارائه میدهد. این یک موضوع پیش پا افتاده در جهانی نیست که قرار باشد بر اساس قوانینی که توسط ایالات متحده طراحی و اجرا میشود مدیریت شود.
جهان بهتر است مدل جدید دیپلماسی چین را مورد توجه قرار دهد: بدون جزمهای ایدئولوژیک، بدون توصیف مائویی از "دیگری"، بدون تحریم اقتصادی، بدون استفاده از ارز به عنوان یک سلاح، بدون طرح تهدید نظامی، با رفتاری صبورانه و گفتگوی نسبتا میانجی گری شده براساس واقعیتهای میدانی روی زمین و همراه با همدلی شناختی.
پکن نیز هوشمندانه از اشتباهات واشنگتن بهره برداری کرده است. انفعال ایالات متحده پس از حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹ میلادی و تنشها در مورد سطح تولید نفت در پاییز گذشته سیگنال جالبی در مورد تغییر اولویتهای عربستان سعودی ارسال کرد فرصتی که چین بلافاصله با ارائه بورس نفت و گاز شانگهای به عنوان بستری برای تسویه تجارت نفت و گاز با واحد پولی یوان و نه دلار از آن بهره برد.
اگر گزارشهایی مبنی بر کاهش تولید عربستان سعودی و توقف فروش نفت به هر کشوری که محدودیت قیمتی بر عرضه خود اعمال میکند تایید شود این امر میتواند پیامدهای سیاسی مهمی بر روابط آن کشور با ایالات متحده و بازارهای انرژی داشته باشد. نه تنها پکس سینیکا میتواند جایگزین پکس امریکانا در منطقه شود بلکه پترویوان ممکن است جایگزین دلار نفتی شود.
به شکلی ناگزیر توافق میانجی گری چین و ایران با میانجی گری چین با توافق نامه ابراهیم در سال ۲۰۲۰ میلادی نیز مقایسه میشود. در اینجا مجددا شیوههای متفاوت عملکرد دو قدرت بزرگ نباید از دید جهانیان پنهان بماند.
برخلاف دیپلماسی معمول آمریکا در منطقه با عربستان سعودی و ایران چین یک میانجی صادق بود. در عوض، واشنگتن اغلب به عنوان وکیل مدافع اسرائیل عمل کرده است. دولت ترامپ راه را برای عادی سازی روابط بین اسرائیل از یک سو و بحرین، مراکش، امارات و سودان از سوی دیگر هموار کرد، اما این کار را با انداختن فلسطینیان به زیر اتوبوس و نادیده گرفتن منافع آنان انجام داد.
دولت بایدن فرصتهایی برای تعدیل سیاستهای امریکا داشته، اما از انجام این کار خودداری ورزیده است. آن کشور در مورد تعهد خود برای احیای برجام به شکلی غیر منطقی عمل نمود و موضع تحریک آمیز ترامپ در مورد بیت المقدس و هم چنین سکوت کر کنندهای را در میان فعالیتهای بی امان شهرک سازی اسرائیل حفظ کرد.
تنها زمانی که دولت فعلی راست افراطی اسرائیل به پاکسازی قومیتی اشاره کرد دولت کنونی ایالات متحده به ناگزیر ناچار شد نارضایتی خود را ابراز کند. موضعی که خیلی کم و خیلی دیر بود. در هر حال احتمالا زمانی که شما برای چندین دهه ساخت فکری بخش بزرگی از سیاست خاورمیانهای خود را به اسرائیل برون سپاری میکنید دیر یا زود باید انتظار پیامد ناخواسته و منفی این رویکرد را داشته باشید.
آزمون مهم توافق عربستان و ایران این خواهد بود که آیا این موضوع بر روابط پرتنش امریکا و اسرائیل از سویی و ایران از سوی دیگر به دلیل پرونده هستهای آن کشور تاثیر میگذارد یا خیر و اگر تاثیرگذار است این تاثیر چگونه خواهد بود.
نکته مهم در راس دستور کار توافق ابراهیم تلاش برای متقاعد کردن ریاض برای پیوستن به آن بود. اکنون بعید به نظر میرسد ریاض این کار را انجام دهد آن هم در شرایطی که دولت افراطی فعلی اسرائیل عمدا راه حل دو دولت را نابود میکند و درگیر الحاق خزنده کرانه باختری به اسرائیل است.
حتی امارات متحده عربی نیز در مورد این توافق نامه فکر میکند در حالی که در تنش با ایالات متحده بر سر تحریمهای اعمال شده از سوی غرب علیه روسیه نیز درگیر است.
نزدیکی عربستان و ایران میتواند انتظارات برای کاهش تنش منطقهای گستردهتر از جمله پایان دادن به جنگ یمن را تقویت کند درگیری نیابتیای که کمترین پوشش رسانههای جریان اصلی به آن اختصاص یافته در حالی که از جمله بزرگترین فجایع انسانی قرن بیست و یکم محسوب میشود.
هم چنین، میتوان امیدوار بود که این توافق تاثیر مثبتی بر جنگ سوریه و بنبست سیاسی و فروپاشی اقتصادی لبنان داشته باشد.
تغییر نظم جهانی با این واقعیت نشان داده میشود که خاورمیانه در حال تبدیل شدن به عرصهای برای آزمودن سیاستهای خارجی مربوطه و روایتهای سیاسی ایالات متحده و چین است. در همین حال، انتظار میرود شی هفته آینده در مسکو حضور داشته باشد. آیا غافلگیری دیپلماتیک دیگری از چین در راه است؟