شوهر و دخترش میدانند که این شغل را دارد. اوایل برای دخترش سخت بوده و هر بار، طوری که مادر نفهمد پشت سرش گریه میکرده ولی حالا چنین حسی ندارد، چون کار مهناز خیلی خوب است و او میبیند که مشتریها چقدر به مادرش احترام میگذارند. پروانه و منیژه هم روایتهای دیگری دارند، یکی ۳۵ ساله و مطلقه است که بعد از تعدیل، در حوزه خدمات منزل فعال شده و دیگری ۵۰ ساله که بیشتر پای میز تشریفات است. پروانه، چون آماده به خدمت است، بیمه دارد ولی منیژه چندان تمایلی به بیمه شدن ندارد و میخواهد آزادی عمل بیشتری داشته باشد.
اعتماد نوشت: به تاول دستهایش که نگاه میکند، رویای آزادی محمدرضا را در خیال میبافد. آن روز را به یاد میآورد که خبر دستگیری محمد آمد. دست بچههای حاجآقا را ول کرد و چشمهایش سیاهی رفت. تا دو هفته، زندگیاش فلج بود و دیگر نتوانست پرستار بچهها باشد. عذر خواست و گفت که چقدر حال بدی دارد. پسرش در شهری دور از تهران مرتکب قتل شده بود. تلفن پشت تلفن زنگ میخورد و دادگاه یکی پس از دیگری برگزار میشد. خرج خانه را که میداد؟ خودش، زری خانم. یک ماه بعد از ازدواجش در ۱۷ سالگی تازه فهمیده بود، داماد بیکار و معتاد است. به آنها گفته بودند که کار دارد ولی دروغ بود، نمیتوانست خرج زندگی بدهد پس جدا شدند. قبلا بیشتر کار آشپزی و پرستاری انجام میداد و از چهار سال پیش تا الان در ۴۸ سالگی دیگر حال و هوای سر کردن با بچهها را ندارد و کارگر خدماتی شده است. بیمه و حقوق ثابت ندارد و میگوید یخچالش از گوشت خالی است و بیشتر درآمدش را برای دیه جمع میکند. تا الان با رقمی که خیرها در گلریزان کمک کردهاند، حسابش به ۴۵۰ میلیون تومان رسیده و نگران است که در سال بعد مبلغ دیه بالاتر برود. با دردهای گاه و بیگاه و فکر و خیال شبانهروز به خانههای مردم که میرود هنوز میخندد. به گمان دیگران زری خوشبختترین آدم روی زمین است؛ کسی چه میداند داستان پشت خندههایش را. مشتریها بداخلاقی هم که کنند حقیقت برای زری یکی است و باید برای خرج زندگی و نفسهای محمدرضا در روزها و سالهای بعد تلاش کند.
زری مرئی ولی نامرئی است و مانند بسیاری زنان فعال در کارهای خدماتی دوست ندارد کسی نام و نشان واقعی او را بداند. «فقط خواهش میکنم اسم و فامیلم را ننویسد.» اسم او نوشته نمیشود و زری نام مستعار او است؛ مثل محمدرضا، فرزانه، جواد و بقیه شخصیتهای راوی این گزارش.
۱۵ سال پیش که میله یا شیء سنگین در خیاطی روی گردن جواد افتاد؛ مهرهاش شکست و دیگر نتوانست کار کند. فرزانه هنوز ۳۰ سال داشت و کاری بلد نبود. توانایی پرداخت اجاره را نداشتند و صاحب خانه، مبلغ آن را از پول پیش کم میکرد. پول رهن که تمام شد، او ماند؛ شوهر مریض و بچهها. مدام از دیگران پول قرض گرفته بودند، اما دیگر نمیتوانستند. سالهای اول برای کار نظافت و خانهتکاتی شب عید به خانه دوست و آشنا میرفت و بعد با شرکتهای خدماتی آشنا شد. از چند سال پیش روزها برای تمیزکاری میرود و شبها که به خانه میرسد، تازه دردها سر باز میکنند.
«عضلههای دستم به سختی حرکت میکند. چند روز پیش در خانه مشتری از نردبان افتادم و دستم درد گرفت و بلند شدم. هفته قبل خانمی که برای نظافت به خانهاش رفته بودم، برایم غذا خرید و همزمان شروع کرد به بهانهگیری که قیمتها زیاد است. دست آخر هم باقیمانده غذایم را گذاشت در نایلون و جلوی من پرت کرد.» بغضش میترکد. دختر کوچک فرزانه نوعی سرطان کلیه دارد و این سالها در حال درمان است تا شرایط حاد نشود. بدون بیمه و پشتوانه، هزینه دارو و درمان ماهی ۵ -۴ میلیون تومان برای آنها آب میخورد: «چند ماه پیش شرایطمان خیلی بد بود به دفتر یکی از امامزادهها رفتم و گفتم به من کمک کنید. بچهام مریض است اگر ناچار نبودم اینجا نمیآمدم و خودم را کوچک نمیکردم. آن لحظه در حال غذا خوردن بودند. گفتند مثل شما زیاد است و هیچ کمکی نکردند.»
شوهر مهناز ۶ سال پیش و از وقتی سکته قلبی کرد، نتوانست کار کند. بدهکار شدند. اسماعیل ورشکست شد و از آن به بعد خدمات منزل انجام میدهد. اسماعیل هم یکی، دو سال در چهارراه ولیعصر دستفروشی کرده ولی حالا توانستهاند بدهیها را پرداخت کنند و حتی به راهاندازی دوباره مغازه فکر کنند. ۴۶ سال دارد. این سالهای اخیر را با دقت و علاقه کار کرده و امتیاز بالایی از مشتریان دریافت کرده است بنابراین درخواستهای خوب و در نتیجه درآمد بیشتری دارد. ماه قبل ۲۲ میلیون کار کرده و میگوید تا وقتی که احتیاج داشته باشد آن را ادامه میدهد: «مشتری خوب هم داریم ولی بعضی از مشتریها توقعات زیادی دارند.
سالی یک بار برای نوروز نیرو میگیرند و فکر میکنند در همان چند ساعت یک نفر باید در خانه معجزه کند. در کل شاید سالی یک یا دو بار مشتری روحیه آدم را خراب کند ولی اگر نیروی لوکس باشید (امتیاز بالاتری داشته باشید) شرایط کار خیلی بهتر است.» در همین چند سال دردهای ناشی از کار خانه، رفت و روب، کف سابیدن و شیشه تمیز کردنها سراغش آمده و به تنگی کانال دست مبتلا شده. «در همان دو سال اول، دستم بیحس میشد و تنگی کانال خود را نشان داد. پارسال چند جلسه فیزیوتراپی رفتم. نخستینباری که برای این کار اعزام شدم برای شستوشوی سرویس بهداشتی که خیلی چرک و آلوده بود به مشکل خوردم. مشتری میگفت بدون استفاده از مواد شوینده، آنجا را تمیز کنم در حالی که بدون شوینده عملا آن همه جرم و چرک و آلودگی پاک نمیشود ولی اصرار داشت که از آن استفاده نکنم. در نهایت هم گفت؛ اصلا نمیخوام برو.»
شوهر و دخترش میدانند که این شغل را دارد. اوایل برای دخترش سخت بوده و هر بار، طوری که مادر نفهمد پشت سرش گریه میکرده ولی حالا چنین حسی ندارد، چون کار مهناز خیلی خوب است و او میبیند که مشتریها چقدر به مادرش احترام میگذارند. پروانه و منیژه هم روایتهای دیگری دارند، یکی ۳۵ ساله و مطلقه است که بعد از تعدیل، در حوزه خدمات منزل فعال شده و دیگری ۵۰ ساله که بیشتر پای میز تشریفات است. پروانه، چون آماده به خدمت است، بیمه دارد ولی منیژه چندان تمایلی به بیمه شدن ندارد و میخواهد آزادی عمل بیشتری داشته باشد.
نسرین نام مستعار زن دیگر است. چهار سال پیش وقتی هنوز ۴۰ سال بیشتر نداشت به عنوان نیروی خدماتی در مهدکودک کار میکرد و دو سال بعد وقتی تازه از خیانتهای همسر با خبر و جدا شده بود به خاطر نیاز شدید مالی برای این کار رزومه نوشت. اگرچه تجربه مشتریان خوب را داشته ولی چند یادآوری تلخ هم دارد: «یکبار مشتری از کوچکترین صدایی که در خانه بابت کار بلند میشد، گله میکرد و اصلا به عنوان یک انسان ارزشی برایم قائل نبود. حتی از روی کابینت افتادم، گفت عیب نداره سریع پاشو پاشو کارتو بکن. به نظرم خانهتکانی ۸ تا ۹ ساعته برای یک خانم زمان زیادی است و در این زمان همه ریزهکاریها را نمیتوان انجام داد. باید این را هم درنظر گرفت که نیروی کارگر ساعت به ساعت تحلیل میرود، اما اغلب توقع کار رباط را از شما دارند. فکر نمیکنند نیرو نیاز به استراحت دارد.»
نسرین هم جزو نیروهای پر کار است و حدود ۱۵ میلیون تومان درآمد دارد. هم در خانههای پایین شهر کار کرده و هم بالای شهر و میگوید که مشتریهای پایین شهر، مثلا از محلههای فلاح، جلیلی یا شهر ری دلسوزتر هستند: «میفهمند مانند خودشان آدم هستیم ولی در مناطق بالای شهر اینطور نیست و اغلب حریم خود را بیشتر با ما حفظ میکنند.»
مائده از سال ۹۳ یعنی در ۳۳ سالگی وارد این کار شد. در خانه دکتر تمیزکاری میکرد و وقتی دکتر از ایران رفت باز کار را ادامه داد. همسرش رفتگر است بنابراین برای گذران زندگی نیاز دارد که کار کند. حدود ده میلیون تومان ماهانه مزد دریافت میکند ولی بیمه درمان ندارد. «کار سختی است و ما هم برای پول در آوردن خیلی سخت کار میکنیم. اوایل نگاهها به ما خیلی به این کار بد بود و توهینهای زیادی میشنیدنم الان هم هست ولی کمتر شده.»
بسیاری از زنان به صورت شغل موقت به این کار ادامه میدهند و شاید همین حالا اصلا به ضرورت بیمه و بیمه حوادث فکر نکنند، اما از نظر فعالان حوزه کار این شرایط برای نیروی کار درست نیست و آنها باید بیمه تامین اجتماعی و حوادث داشته باشند. عظیمزاده یکی از همین افراد است که به «اعتماد» میگوید؛ شرایط استفاده از نیروی کار در شرکتهای پیمانکاری خوب نیست و این شرکتها در بخش خدمات منازل شرایط نامناسبتری دارند و نظارتی بر آنان انجام نمیشود: «تشکل و ساختار صنفی هم ندارند که از آنها دفاع کند. وضعیت اقتصادی به ویژه در ده سال گذشته زنان بیشتری را وارد بازار کار کرده است. آنها بیحقوقترین بخش طبقه کارگر در کارخانهها، کارگاههای کوچک، فروشگاهها، بازار، خدمات و پرستاری از سالمند هستند و فقر، بیشتر به زنان کارگر لطمه وارد کرده و ناچارند با بدترین شرایط کار کنند.»
براساس بررسیهای «اعتماد» از پلتفرمهای موجود در زمینه خدمات منزل، قیمت سرویس لوکس نظافت برای ۸ ساعت کار توسط همیار خانم در بازه قیمتی ۴۸۰ تا ۹۱۰ هزار تومان قرار دارد و مبلغی هم بابت خدمات ویژه به آن افزوده میشود. سرویس ویژه در بازه قیمتی ۶۲۵ تا ۷۵۰ هزار تومان است و ۴۰۰ هزار تومان بابت خدمات ویژه از جمله پردهشویی یا مبلشویی اضافه خواهد شد. همچنین قیمت سرویس عادی نظافت ۵۰۰ تا ۶۴۰ هزار تومان است به علاوه مبلغ خدمات ویژه. اغلب شرکتها مبلغی را به عنوان پورسانت در بازه ۱۵ تا ۳۰ درصد دریافت میکنند و اگر همیارها طبقهبندی و امتیازبندی شده باشند بر همان اساس، مبلغ پورسانت شرکت کمتر خواهد شد. با این حال افراد شاغل در این حرفه اغلب به دلیل پاره وقت بودن بیمه نمیشوند.
فرخزاده، مدیر بخش خدمات نظافت منزل یکی از پلتفرمهای آنلاین به «اعتماد» میگوید افرادی که به صورت تماموقت و ثابت با ما کار میکنند، بیمه هستند ولی امکان بیمه پاره وقت وجود ندارد. ممکن است یک ماه کار کنند و ماه دیگر نه و در این صورت بازنشستگی آنان بسیار طولانی خواهد شد. «هیچ تامین بیمهای ندارند ولی همیشه بیمه خوداشتغالی را به آنها پیشنهاد میکنم.»
براساس ماده ۳۹ قانون کار، مزد و مزایای کارگرانی که به صورت نیمهوقت یا کمتر از ساعات قانونی تعیینشده به کار اشتغال دارند به نسبت ساعات کار انجامیافته محاسبه و پرداخت میشود. فرخزاده درباره بیمه حوادث از مشکلاتی میگوید که باعث انصراف شرکت از خیر بیمه حوادث شده. آنها در حال حاضر به پرداخت کمک هزینه در زمان وقوع حادثه اکتفا میکنند: «بیمه حوادث داشتیم ولی به قدری در زمان وقوع حادثه، شرط و شروط داشتند که عملا در برابر هزینه انجامشده، فایده نداشت. رایزنیها برای بیمه تکمیلی این افراد به صورت اقساط به نتیجه رسیده و میتوانند برای آن ثبتنام کنند.»
درباره حوادث ناشی از کار اگرچه شرکتها وظیفه و مسوولیت دارند، اما این نافی مسوولیت مشتری و کارفرما نیست. بنابر مواد ۱، ۳، و ۵ قانون مسوولیت مدنی؛ هرکس بدون مجوز قانونی عمدا یا در نتیجه بیاحتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد شده لطمهای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود، مسوول جبران خسارت ناشی از عمل خود است. براساس ماده ۸۵ قانون کار رعایت دستورالعملهایی که از طریق شورای عالی حفاظت فنی جهت تامین حفاظت فنی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (جهت تامین بهداشت کار و کارگر و محیط کار) تدوین میشود، برای کلیه کارگاهها، کارفرمایان و کارآموزان الزامی است و تبصره ذیل این ماده ادامه میدهد کارگاههای خانوادگی نیز مشمول مقررات این فصل بوده و مکلف به رعایت اصول فنی و بهداشت کار هستند.
ماده ۹۱ قانون کار میگوید کارفرمایان و مسوولان تمامی واحدهای موضوع ماده ۸۵ این قانون مکلفند براساس مصوبات شورای عالی حفاظت فنی برای تامین حفاظت و سلامت و بهداشت کارگران در محیط کار، وسایل و امکانات لازم را تهیه و دراختیار آنان قرار دهند و چگونگی کاربرد وسایل فوقالذکر را به آنان بیاموزند و درخصوص رعایت مقررات حفاظتی و بهداشتی نظارت کنند. بنابراین مواد قانونی در صورت رعایت نکردن مقررات مربوط به کار و وقوع حوادث صاحبخانه یا فردی که اقدام به اجرای رابطه کاری کرده مقصر حادثه و خسارت مادی و معنوی به عهده او است.
فرخزاده در بخش دیگر از مشکلاتی میگوید که این زنان با آن مواجه هستند و آن را با شرکت در میان میگذارند: «جز مشکلات مالی، نگاه بدی در جامعه نسبت به این افراد وجود دارد بنابراین اغلب دوست ندارند نامشان فاش شود. زنانی وجود دارند که شوهرشان بزهکار است و در عین حال همسرشان برای کار سختگیری میکند. مواردی هم داشتیم که در خانه مشتری، در شرایط ناامنی قرار گرفتند بنابراین اگر مشتری مرد باشد، زنان معرفی نمیشوند.» میگوید در این ۶ سال که در این شرکت حضور دارد، حدود ۲ هزار نیروی خانم با این بخش کار کردهاند، اما در حال حاضر روزی ۱۵۰ تا ۲۰۰ زن برای خدمات نظافت در منزل از سوی این پلتفرم به محل مشتری اعزام میشوند. سال گذشته مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار در گزارشی مربوط به بازه زمانی ۹۰ تا ۹۸ اعلام کرده بود که تعداد زنانی که خرج خود و خانواده تحت سرپرستیشان را تامین میکردند از ۲ میلیون و ۷۷۳ هزار نفر در سال ۹۰ به ۳ میلیون و ۵۱۷ هزار نفر (حدود ۲۷ درصد) افزایش یافته است. از سوی دیگر بازار کار چهره مردانهتری پیدا کرده و بسیاری از زنان سرپرست خانوار ناچارند برای بقا، در بخش خدماتی یا در بازار کار غیررسمی مشغول به کار باشند.