بدن ما پیر میشود و مغز ما نیز پیر میشود این موضوع برای همگان ما روشن است. پس چه زمانی مغز ما در تیزترین موقعیت به سر میبرد؟ و چه زمانی شروع به زوال میکند؟
فرارو- آیا مغز ما در کودکی در تیزترین موقعیت خود قرار دارد؟ زمانی که به ۴۰ سالگی برسیم چه اتفاقی رخ میدهد؟ مغز در سن بازنشستگی چگونه عمل میکند؟
به گزارش فرارو به نقل از جروزالم پست، تا همین اواخر، پاسخ به این پرسشها روشن نبود. نمودارهای رشد که معیارهایی مانند قد و وزن را ردیابی میکنند تصویر نسبتا واضحی از دامنه رشد فیزیکی انسان ارائه میدهند، اما دانشمندان در مورد نقاط عطف اصلی بلوغ مغز اطلاعات اندکی دارند.
به منظور تلاش برای حل برخی از این اسرار یک تیم بینالمللی از محققان دادههای اسکن مغز را از مطالعات متعددی که نشاندهنده ۱۰۱۴۵۷ مغز در تمام مراحل زندگی بودند جمع آوری کردند. جوانترین مورد اسکن شده در این مطالعه یک جنین ۱۶ هفتهای بود. قدیمیترین مورد نیز مغز فردی ۱۰۰ ساله بوده است. در سراسر این مجموعه داده بزرگ دانشمندان توانستند حقایق بسیار شگفت انگیزی را کشف کنند:
ضخامت قشر مخ لایه بیرونی چروکیده مغز در حدود دو سالگی به اوج خود میرسد. این ناحیه درگیر فرآیندهایی مانند ادراک، زبان و آگاهی است. حجم ماده خاکستری که تعداد کل سلولهای مغز را نشان میدهد در دوران کودکی و در حدود ۷ سالگی به اوج خود میرسد.
ماده سفید که از اتصالات بین نورونها تشکیل شده که به مناطقی از مغز اجازه میدهد تا به سرعت با هم ارتباط برقرار کنند در حدود ۳۰ سالگی در بالاترین میزان خود قرار دارد و در سنین بعدی بزرگسالی شروع به کاهش میکند.
توجه به این نکته مهم است که هدف این مطالعه ارائه تصویری گسترده از بلوغ مغز انسان است و یک نقشه شخصی برای افراد جداگانه ایجاد نمیکند. رشد مغز با افزایش سن تغییر میکند. حتی بخشهای مختلف مغز مانند نواحی درگیر در بینایی در مقابل گفتار در مراحل مختلف زندگی به نقاط عطف خاص خود میرسند.
در حالی که برخی از این اجزای ساختاری با رفتارها مرتبط هستند برای مثال، ماده سفید با تصمیم گیری کارآمدتر مرتبط است هنوز تغییرات ژنتیکی، سلولی و عملکردی پیچیده تری در زمینه تغییرات ساختاری بزرگ وجود دارد.
علیرغم آن که مغز بیشتر در بدو تولد تعریف میشود با ایجاد نورونهای جدید نحوه ارتباط بخشهای مختلف مغز با یکدیگر در طول زندگی تغییر میکند. خبر خوب این است که برخلاف سایر قسمتهای بدن مغز ما به گونهای ساخته شده که در طول زندگی مان تغییر کند و با چالشهای ناشی از هر مرحله از زندگی مقابله کند.
در دوران شیرخوارگی، مغز نوزادان مانند یک اسفنج است. مغز اطلاعات محیطی را به ویژه از والدین یا مراقبان جذب میکند. برای مثال، در سال اول نوزادان میتوانند هر زبانی را یاد بگیرند، اما توانایی این تطابق سریع بر اساس صداها یا علائمی که میشنوند یا میبینند در دورههای بعدی به سرعت کاهش مییابد. به همین دلیل است که یادگیری زبانهای جدید در مراحل بعدی زندگی بسیار دشوارتر میشود به خصوص زبانهایی متفاوت از زبان مادری هستند.
فرآیندهای سلولی و ژنتیکی مهمی نیز در این دوره رخ میدهند. در حالی که اکثر نورونها در بدو تولد تشکیل میشوند انواع دیگر سلولهای مغز مانند سلولهای گلیال در سالهای اول زندگی به سرعت رشد کرده و بالغ میشوند. سلولهای گلیال که میتوانند به شکل گیری سیناپس ها، عایقبندی اتصالات، رساندن مواد مغذی و تخریب پاتوژنها در مغز کمک کنند برای چندین دهه به بلوغ خود ادامه خواهند داد.
از حدود ۱۸ ماهگی تا ۲ سالگی مغز به سمت یادگیری سوق پیدا میکند که هم شامل تقویت ارتباطات مهم و هم کاهش ارتباطات استفاده نشده است. برای کمک به مغز در اولویت بندی تجربیات خاص ارتباطات بازدارنده بیش تری ایجاد میشود که به عنوان ترمز پردازش اطلاعات در مدارهای مغز عمل میکنند.
نوزادان برای کاهش اتصالات حدود نیمی از این سیناپسهای تازه تشکیل شده را در فرآیندی به نام هرس سیناپسی از دست میدهند. برای تقویت اتصالات میلیناسیون ایجاد میشود فرآیندی که در آن اتصالات عصبی توسط پروتئین پیچیده و جدا میشوند. این فرآیند به ویژه برای رشد کودکان مهم است، زیرا آنان یاد میگیرند احساسات را پردازش کنند، در محیطهای اجتماعی تعامل داشته باشند و مهارتهای ارتباطی پیچیده تری را توسعه دهند.
از آنجایی که در دوران کودکی پیوند و تقویت بسیار زیادی وجود دارد مغز به ویژه نسبت به تعامل با مراقبان و دیگران در محیط حساس است. استرس ناشی از ضربه یا غفلت در این دوران میتواند تاثیرات بسیار عمیقی بر بقیه رشد مغز کودک در طول زندگی داشته باشد.
نوجوانی از نظر رفتاری سن دشواری محسوب میشود. از حدود سن ۱۰ تا ۱۹ سالگی تغییرات پویایی در شبکههای مغزی وجود دارد که در یادگیری نحوه پردازش احساسات و انگیزههای پیرامون تجربیات مختلف نقش دارند.
این افزایش حساسیت نسبت به محیط در یک دوره دیگر از هرس سیناپسی و میلیناسیون گسترده به طور خاص در در مدارهای زیربنایی احساسات و پاداش بازتاب مییابد. به همین دلیل است که نوجوانان برای کشف تجربیات جدید صرفنظر از این که چقدر خطرناک یا تهدیدکننده باشند انگیزه پیدا میکنند.
اواسط تا اواخر دهه دوم عمر اغلب نوعی "اوج" رشد مغز یا نمونهای از زمانی که مغز "بالغ" میشود در نظر گرفته شده است. این افسانه تا حدودی بدان خاطر است که حجم ماده سفید که به "سرعت" پردازش اطلاعات کمک میکند در این سنین به سطح بالایی میرسد. شبکههای عصبی به ویژه شبکههای عصبی که درگیر تفکر منطقی و در نظر گرفتن پیامدهای آتی هستند دائما در حال اصلاح و تطبیق در بزرگسالی میباشند. با این وجود، رشد مغز به هیچ وجه تمام نشده بلکه با یک استراتژی متفاوت عمل میکند. با پیشرفت مغز در دهه سوم و چهارم عمر انعطاف پذیری سیناپسی بزرگسالان یا توانایی اتصالات برای تقویت یا ضعیف شدن در پاسخ به تغییرات در فعالیت در اولویت قرار میگیرد.
در دهه چهارم عمر و پس از آن زندگی به سمت نقشهای چالش برانگیز بزرگسالی از جمله مشغول شدن به شغل و مراقبت از خانواده تغییر میکند. تجربیاتی مانند مشارکت در جامعه، انتخاب سبک زندگی یا قرار گرفتن در معرض استرس یا سموم میتواند به شدت بر رشد مغز و پیری تاثیر بگذارد. برای مثال، یک فرد ۵۰ ساله که بسیار اجتماعی است به طور منظم ورزش میکند، مسافرت میکند یا داوطلب انجام فعالیتها میشود ممکن است مغز جوان تری نسبت به یک فرد ۵۰ ساله داشته باشد که تا حد زیادی منزوی است و به ندرت درگیر فعالیتهای اجتماعی میباشد.
مطالعات نشان میدهند افراد مسن تری که درگیر وظایف آموزش حافظه، جدول کلمات متقاطع و حتی بازیهای ویدیویی هستند میتوانند برخی عملکردهای شناختی را بهبود بخشند، اما سازوکار زیربنایی این یافتهها هنوز ناشناخته است.
در اواخر زندگی اندازه مغز کوچک میشود و میتواند شروع به زوال کند. با این وجود، افراد مسنتر نیز از ظرفیت بالقوه خردمندی بیش تری برخوردار هستند که براساس تجربیات یک عمر ساخته شده است. برخی از محققان اشاره کرده اند که مدارهای مغزی مرتبط با پردازش عاطفی و تصمیم گیری اخلاقی ممکن است در اجزای مختلف خرد دخیل باشند اگرچه تحقیقات صورت گرفته در این باره هنوز محدود هستند.