آنچه در سریال از سقوط داعش در موصل و نجات این شهرها نشان داده میشود، بیش از آن که مستندگونه باشد، در قالب یک اثر قهرمان محور روایت میشود. دیاکو (حمید فرخ نژاد) ماموری مقتدر، اما خونسرد است که رفتارش ضمن تحقیر داعش، به مخاطب قوت قلب میدهد. به اقتضای مختصات آثار قهرمان محور، برخی اتفاقات «سقوط» منطبق با منطق نیستند، اما سازندگان این نکته را جا انداختند که با اثری نمایشی مواجه هستند.
چهارشنبه هفته پیش پرونده سریال «سقوط» پس از ۹ قسمت در پلتفرم فیلیمو بسته شد. این سریال را سجاد پهلوانزاده کارگردانی کرده و داستان آن درباره تلاش یک مامور امنیتی ایرانی برای نجات زنی از دست گروهک داعش است. «سقوط» موضوعی مهم دارد، اما به چند دلیل فرامتن آن هم باید مورد توجه قرار بگیرد. تحلیل هفت صبح را بخوانید.
به گزارش هفت صبح، این نخستین بار نیست که یک سریال به دلیل حواشی بازیگر آن دچار چالش میشود. حمید فرخنژاد کمی بعد از پایان بازیاش در «سقوط» از ایران رفت و موضع متفاوتی در قبال مسائل سیاسی –اجتماعی ایران گرفت. نزدیک بود ترکش این اتفاق به سریال اصابت کند و مخاطبان از تماشای یک اثر مهم محروم شوند.
«سقوط»، اما در فیلیمو منتشر شد که خب اطلاع دارید رئیس سازمان صدا و سیما در نامهای مشهور خود به رئیسجمهور این اتفاق را
غیرقانونی عنوان کرد. با این حال پخش سریال ادامه یافت و خیلی زود مخاطبان پی بردند میتوان میان «بازیگر» و «شخصیت» مرزی پررنگ قائل بود. سالهاست کارشناسان و رسانهها از صدا و سیما خواستهاند این مسئله را جا بیندازد تا مشکل سریالهای پرتعداد که در آرشیو خاک میخورند حل شود. نظر مدیران، اما چیز دیگری است و حالا «سقوط» بار دیگر فرضیه مذکور یعنی لزوم خط کشی میان بازیگر و شخصیتی که بازی میکند را جا انداخته. آیا تلویزیون از فرصت بهره میبرد؟
مخاطب هدف «سقوط» مردم هستند؛ همانها که ممکن است به هزاران دلیل گرفتار فرقهها و گروهکها شوند. «سقوط» در قالب یک اثر نمایشی جذاب، عواقب خام اندیشی را هشدار داد؛ کاری که سینما و سریالهای آمریکایی و اروپایی هیچ وقت از آن غافل نیستند. همزمانی پخش قسمت پایانی «سقوط» با ماجرای مسمومیت دختران دانشآموز و برخورد قهری با یکی از مادران، دایره مخاطب هدف سریال را گستردهتر کرد.
حالا علاوهبر مردم، مسئولان هم باید با تعمق بیشتر به «سقوط» فکر کنند. در سکانس پایانی، دوربین از زاویه نگاه آیسان (زن گرفتار در دام داعشیها) هموطنان ایرانی را نشان میدهد که با خیالی آسوده به زندگی مشغول هستند. این سکانس بعد از التهابهای عذابآور داعش، حس خوشایند به همراه دارد. امنیت کشور مرهون تلاش کسانی است که اجازه دست درازی داعش و امثالهم را ندادند و نمیدهند. این سکانس معنادار، باید نصبالعین مسئولان باشد؛ خاصه حالا که مسائلی، چون مسمومیت دختران و فشارهای اقتصادی آرامش روانی را از مردم سلب کرده است.
دیگر دستاورد مهم «سقوط» را باید در نتیجه اخیر مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) جستوجو کرد. ۴۹درصد بینندگان اعلام کردهاند با تماشای «سقوط» شناختشان از داعش بیشتر شده و ۶۹درصد پاسخگویان نیز گفتهاند پس از تماشای سریال، احساس نفرت و انزجارشان از داعش بیشتر شده است. این گزاره نیاز به توضیح بیشتر ندارد و گویای تاثیر سریال است. همانطور که در پلتفرم فیلیمو، میزان لایک قسمتهای نُه گانه «سقوط» بیش از نود درصد است و همچنین با انبوه نظرات مثبت مواجه شده.
پیشتر طی گزارشی به این مسئله اشاره کردیم که یکی از عوامل اصلی موفقیت «سقوط» به کار گروهی برمیگردد. سجاد پهلوانزاده قبل از تجربه اولین کارگردانی خود تدوینگر آثار محمد حسین مهدویان بود و این بار از مشاوره او بهره برده. غالب سازندگان «سقوط» نیز همان کسانی هستند که در فیلم و سریالهای مهدویان سابقه همکاری دارند. جمع شدن دوباره آنها کنار یکدیگر نتیجه موفق دوبارهای به همراه داشته و این درس مهم دیگر «سقوط» است.
آنچه در سریال از سقوط داعش در موصل و نجات این شهرها نشان داده میشود، بیش از آن که مستندگونه باشد، در قالب یک اثر قهرمان محور روایت میشود. دیاکو (حمید فرخ نژاد) ماموری مقتدر، اما خونسرد است که رفتارش ضمن تحقیر داعش، به مخاطب قوت قلب میدهد. به اقتضای مختصات آثار قهرمان محور، برخی اتفاقات «سقوط» منطبق با منطق نیستند، اما سازندگان این نکته را جا انداختند که با اثری نمایشی مواجه هستند.
اثری که قصه آن از واقعیت میآید، اما شکل ارائه آن در پارهای موارد فراتر از اتفاقات واقعی است. در چند سریال اخیر خانگی توجهی ویژه به قهرمان میشود؛ از جمله «یاغی»، «پوست شیر» و … «سقوط» نیز نشان داد مخاطب همچنان دنبال قهرمان در آثار نمایشی است. سریال سجاد پهلوانزاده ویژگیهای مثبت دیگری دارد که معطوف به مسائل فنی است؛ مثل بازی متفاوت عباس جمشیدیفر و یا معرفی یک بازیگر جدید به نام الناز ملک.