درست نبش چهارراه شکوفه در محله عبدلآباد بود که ناگهان خودروی سمند، با دختربچهای هفتساله برخورد کرد. دختربچهای که سر چهارراه ایستاده بود و فال میفروخت. راننده خودروی سمند، اما با وجود این تصادف تلخ، باز هم توقف نکرد. به راه خود با همان سرعت ادامه داد.
فقط میخواست از پلیس فرار کند. با سرعت هرچه تمامتر به جلو میراند. میخواست ماموران را دور بزند. حرکات مارپیچ و خطرناک او در نهایت پایان تلخی داشت. این تعقیبوگریز به قیمت جان یک کودک تمام شد.
به گزارش شهروندآنلاین، دختربچه ۷سالهای که سر چهارراه فال میفروخت زیر چرخهای خودروی این مجرم تحت تعقیب، پیش از له شدن، صد متر روی زمین کشیده شد. کمی آنطرفتر دختری سهچهار سال بزرگتر، با دیدن این صحنه جیغ میکشید و بهدنبال آنها میدوید. او خواهر این کودک کار بود. دو خواهری که هر روز صبح پدرشان آنها را سر همان چهارراه پیاده میکرد که تا شب فال و دستمال بفروشند.
ساعت ۱۱شب بود که ماموران پلیس آگاهی پایتخت هنگام گشتزنی در یکی از خیابانهای تهران به خودروی سمندی که پلاک مخدوش داشت، مظنون شدند. آنها به تعقیب این خودرو پرداختند و همزمان دستور ایست دادند. ولی راننده به این دستور توجهی نکرد و با سرعت بیشتر فرار کرد؛ بنابراین تعقیبوگریز آغاز شد و ماموران به تعقیب این خودروی سمند مرموز پرداختند، اما راننده سمند، حاضر به توقف نبود. هرلحظه سرعتش را بیشتر میکرد.
درست نبش چهارراه شکوفه در محله عبدلآباد بود که ناگهان خودروی سمند، با دختربچهای هفتساله برخورد کرد. دختربچهای که سر چهارراه ایستاده بود و فال میفروخت. راننده خودروی سمند، اما با وجود این تصادف تلخ، باز هم توقف نکرد. به راه خود با همان سرعت ادامه داد. تاجایی که دختربچه را هم چند متر با خودش برد تااینکه در نهایت موفق به فرار شد. خودروی ماموران پلیس نیز با جدول برخورد کرد.
بلافاصله اورژانس در جریان این ماجرا قرار گرفت. همزمان بازپرس ویژه قتل و ماموران کلانتری خانیآباد نیز در صحنه حاضر شدند و ماجرا را بررسی کردند. فاصله جایی که کفشهای دختربچه افتاده بود تا جایی که خود کودک روی زمین افتاده، حدود ۱۰۰ متر بود.
همزمان نیروهای اورژانس هم رسیدند، اما بچه جان خود را از دست داده بود. یک دختر نوجوان، نیز در آن اطراف بود که مرتب فریاد میزد و اشک میریخت. تحقیقات نشان داد که این دختر، خواهر کودک قربانی بود. او همراه آن کودک بود که با جیغ و فریادش جمعیت را خبر کرد. این در حالی است که چند دقیقه بعد مادر و پدر بچه با یک خودروی پراید به آن محل آمدند.
یکی از شاهدان ماجرا در تحقیقات گفت: «ما بارها پدر این بچهها دیده بودیم. او هر روز خودش دخترانش را سر چهارراه پیاده میکرد، تا کار کنند. آخر شبها هم بهدنبالشان میآمد و آنها را همراه خودش میبرد. بارها به پدر بچه گفته بودم که دخترانت واقعا گناه دارند. بچهها را مجبور به این کار نکن، اما به حرف هیچکدام از ما گوش نمیکرد. البته، چون او اصلا به حرفهای ما اهمیت نمیداد، همیشه گمان میرفت که این بچهها یتیم باشند.»
با وقوع این حادثه تلخ، هماکنون تحقیقات درخصوص این ماجرا همچنان ادامه دارد و بررسیها در این خصوص آغاز شده است. این در حالی است که ماموران تجسسهای ویژه خود را برای شناسایی و دستگیری راننده خودروی سمند آغاز کردهاند.
این نخستین بار نیست که کودکان کار، قربانی حادثههای مختلف میشوند و خطرات زیادی آنها را تهدید میکند. همین امسال طبق اخبار منتشرشده، دو حادثه مشابه دیگر نیز برای کودکان کار رخ داد. ۳۰ تیر امسال بود که کودک کار در حادثه خیابان، ولی عصر تهران بهشدت مصدوم شد. بررسیها نشان داد که خودروی بنز متعلق به وزارت خارجه با سرعت بالا از مسیر خطویژه در خیابان، ولی عصر (عج) روبهروی سینما استقلال، به سمت عابرپیاده تغییر مسیر داده بود. طبق گزارش باشگاه خبرنگاران، این خودرو دستکم ۶ موتورسوار و عابرپیاده را زیر گرفته که دو نفر از آنها فوت کردند. بقیه به بیمارستان منتقل شدند. در این میان یک کودک کار در این حادثه بهشدت مصدوم شد.
شب هشتم شهریورماه هم یک کودک کار در شهر اسلامشهر جان خود را از دست داد. گویا راننده خودروی تاکسی اینترنتی که قصد داشت از ازدحام جمعیت مسافران فرار کند، با سرعت زیاد به یک دیوار و سطل زباله کنار خیابان که کودکی مشغول جمعآوری زباله از آن بود، برخورد کرده و باعث مرگ این بچه شده بود.
تقریبا سال گذشته در همین روزها بود که دو کودک کار دیگر صدای هیاهویشان در بلوار طالقانی نورآباد ممسنی گم شد. دوچرخهشان زیر چرخهای خودروی پژو له شد و جانشان را از دست دادند. زلیخا و وزیر زیر چرخهای پژوی خاکستری نفسشان بند آمد. آن شب زولیخا و وزیر برای خرید از خانه بیرون رفتند. دو کودک افغانستانی همراه دوچرخه با خودرویی برخورد کرده بودند، اما راننده خودرو فرار کرده بود.
سارا باقری، یک حقوقدان و فعال حقوق کودکان است. او با بررسی این اتفاق، در رابطه با چنین معضلهای اجتماعی نظر خود را در گفتگو با خبرنگار «َشهروند» روایت میکند: «بهطور کلی در رابطه با اتفاقی که رخ داده است، باید بگویم این نخستین حادثه نیست. کودکان کار مشخصا به لحاظ اینکه در معرض فقر خانوادهها قرار دارند، ممکن است شرایطی برای آنها ایجاد شود که خطرآفرین باشد و در معرض حادثههای مختلف قرار بگیرند. حالا میتوانیم هرنوع خطری را درنظر بگیریم. در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که در سال ۹۹ تصویب شد، کودک در معرض خطر و بزهدیده، مورد حمایت قرار گرفته است.
بهخصوص اینکه در ماده یک مشخصا در رابطه با بیتوجهی و سهلانگاری والدین و سرپرستان جرمانگاری شده است. کوتاهی در انجام تکالیفی مثل تامین نیازهای اساسی و ضروری طفل و نوجوان که مرتب با وظایف سرپرست قانونی و، ولی آنهاست، جرمانگاری شده است.
یا اینکه در رابطه با سوءرفتار آنها، قانونگذار تعریف قانونی درنظر گرفته و اشاره کرده که هرگونه فعل یا ترک فعل عمدی که سلامت جسمانی، روانی، اخلاقی یا اجتماعی طفل و نوجوان را در معرض آسیب قرار بدهد باز هم مورد حمایت قانونگذار قرار میگیرد. همینطور بهرهکشی اقتصادی نیز در این قانون قرار گرفته است. مشخصا در این مورد هم این بهرهکشی صورت گرفته بود. آن هم بهخاطر بهکارگیری غیرقانونی طفل و نوجوان یا گماردن آنها بهکار و خدمتی که از نظر جسمی، روانی و اخلاقی با توجه به وضعیت طفل یا نوجوان مضر و خطرناک برای او است. تمام این مفاهیم در قانون جدید حمایت از کودکان و نوجوانان تعریف شده و در موارد مشخص جرمانگاری شده است.»
باقری در ادامه صحبتهایش میزان مقصر در اینگونه حوادث را بررسی میکند و ادامه میدهد: «اینکه والدین و سرپرست قانونی چقدر در اینگونه مسائل مقصر هستند، منوط به این است که باید حتما در محاکم قضایی ثابت و بررسی شود. با این حال این موضوع باید بهعنوان یک معضل اجتماعی درنظر گرفته شود که مرتبا با آن روبهرو هستیم. خانوادهها به نوعی به واسطه شرایط اقتصادی که دارند، از آنها کار میکشند.
بنابراین، نهادها و ارگانهای مختلف مثل شهرداری، بهزیستی و اورژانس اجتماعی که در این رابطه یکسری وظایف قانونی برایشان تعریف شده است، باید نسبت به حل کردن این معضل اجتماعی اقدام کنند. در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، نقش مددکاران اجتماعی در این زمینه خیلی پررنگ است.
مددکاران اجتماعی باید با کودکان و نوجوانانی که در مراجع قضایی آماده کار هستند، همکاری داشته باشند و آنها را مورد حمایت قرار دهند. نهادهای مرتبط هم باید این همکاری متقابل را داشته باشند تا چنین حوادثی رخ ندهد.»
این حقوقدان، به همکاری تمام نهادها اشاره میکند و میگوید: «اینکه در این حادثه، چهکسی مقصر است، تا تحقیقات پرونده انجام نشود نمیتوان بهطور دقیق گفت که مقصران اصلی این حادثه چه کسانی هستند. ولی چیزی که باید به آن پرداخته شود، این است که به هرحال اینگونه آسیبهای اجتماعی ممکن است حالاحالاها ادامه پیدا کند.
این نخستین یا آخرین قربانی نیست. باید برای حل و ریشهکن کردن این معضل اجتماعی، مثل کودکان کار و زبالهگرد، تدابیر ویژه و جدیتری اندیشیده شود. البته این مسأله نیز به همکاری نهادهای مدنی، رسانهها، شهرداری، پلیس ویژه اطفال و نوجوانان، بهزیستی و تمام ارگانهای مرتبط بستگی دارد. آنها باید ورود پیدا کنند و نسبت به حل کردن اینگونه مسائل اقدامات قانونی را انجام دهند تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.»