بد نیست بدانید گرانترین و به اصطلاح لاکچریترین عروسی تاریخ ایران متعلق به مراسم ازدواج عصمتالدوله، دختر ناصرالدینشاه، است. هر چند ما آن روزها نبودیم تا از این عروسی شاهانه حظ و بهرهای ببریم، ولی خواندن احوال و آداب این عروسی که در اسناد و کتابهای تاریخی به وفور آمده، خالی از لطف نیست.
به گرزارش همشهری آنلاین؛ «سیروس سعدوندیان» از زبان یکی از ندیمههای حرمسرا در کتاب «خاطرات مونسالدوله» درباره این عروسی اینطور نوشته: «عصمتالدوله ده سال بیشتر نداشت که دوستعلی خان معیرالممالک او را برای پسر ۱۰ساله خود امیر دوستمحمدخان از شاه خواستگاری کرد، پاسخ شاه مثبت بود. دوستعلی خان در ۱۲۸۳ قمری مراسم عروسی مجللی برپا کرد و هفت شبانهروز و به قولی ۱۰ شبانهروز جشن گرفت. جشن عروسیای بینظیر که تا مدتها زبانزد مردم بود و حکایت آن برای نسلهای بعد نقل میشد. معیرالممالک میوههای باغ خود از قبیل آلبالو، گیلاس و گوجه را نُقل گرفته، مسیر عروس از خانه پدر به خانه شوهر را با فرش و از در خانه شوهر تا اندرون را با طاقه شالهای گرانبها مفروش، در هر دو طرف مسیر نوازندگانی از کشمیر و افغانستان گماشت و بر سر عروس خود مروارید و نگینهای جواهر شاباش کرد.»
جالب است بدانید مهریه عروسخانم ملک حسینآباد بود که به همین مناسبت «مهرآباد» نام گرفت. عروسی در باغ فردوس برگزار شد و شاه این باغ را بابت هدیه عروسی به دخترش پیشکش کرد. در برخی اسناد آمده پدر داماد که به خاطر این وصلت از فرط شادی سر از پا نمیشناخت، علاوه بر ملک حسنآباد، ۵ میلیون سکه طلا مهریه عروسش کرد.
ندیمه حرمسرا در ادامه نقل کرده: «شبی که میخواستند عروس را از قصر سلطنت به باغ داماد ببرند، از فیلخانه دولتی یک فیل بزرگ آوردند و روپوش مرواریددوزی روی فیل انداختند و حجله مرصعی نیز روی گردهاش قرار دادند. قرار شد عروس را سوار فیل کنند، اما عصمتالدوله که ۱۰ سال بیشتر نداشت، میترسید سوار فیل شود. عاقبت پدر داماد آمد مقابل ناصرالدین شاه تعظیم کرد و گفت «اگر اجازه بفرمایید اول من سوار بشوم، بعد عصمتالدوله را سوار کنند تا ترس او بریزد.» ناصرالدین شاه گفت «خیلی خوب عروسات را سوار کن...»
«کارلاسرنا»، جهانگرد ایتالیایی، که در دوره ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده بود، درباره عروسی افسانهای عصمتالدوله، دختر محبوب ناصرالدینشاه، چنین مینویسد: «این شاهزادهخانم که «عصمتالدوله» نامیده میشود با پسر «دوستعلیخان معیرالممالک» که در آن زمان، شغل خزانهداری را بر عهده داشت و یکی از مردان محترم کشور و صاحب فضایل زیاد بود، ازدواج کرد. پدر داماد، چون شخصیت بسیار متمول و سخت دست و دلبازی بود، خواست افسانه جلال و شکوه مراسم ازدواج پسرش با دختر محبوب شاه را زبانزد همگان سازد و تمامی هزینه جشن عروسی را هم از جیب پر فتوت خود پرداخت.»
به گفته این جهانگرد، به مناسبت این عروسی در همه جای تهران چندین جشن باشکوه برگزار شد و همه مردم تهران در این جشنها شرکت کردند: «نه تنها اشراف و ثروتمندان تهران برای حضور در جشنها دعوت شده بودند، بلکه آدمهای ندار و حتی سربازان ساخلوی تهران نیز در ضیافتهای عمومی که در محلات مختلف بر پا شده بود، به ترتیبی شرکت داشتند.»
کرلاسرنا همچنین درباره مرکب عروس برای رفتن به به خانه بخت مینویسد: «بالاخره شب، بعد از غروب آفتاب، فیل سفیدی که هودج زیبایی بر پشت آن گذاشته بودند، برای بردن عروس به اتاق حجله، در مقابل درِ قصر توقف کرد. ناصرالدین شاه که میترسید فیل، چموشی کند، از دوستعلیخان خواست وی نیز کنار دست فیلبان بنشیند. تعداد کثیری به عنوان همراهان عروس به راه افتادند. تمامی بزرگان پایتخت علاقه داشتند که دختر شاه را تا خانه بخت بدرقه کنند. مسافت بین قصر تا خانه داماد، همه جا چراغانی شده بود. سربازان ساخلوی شهر، همه مسلح بودند. هر سربازی در لوله تفنگ خود، شمع روشن حمل میکرد. دیوارهای شهر با پارچههای گرانقیمت و شالهای کشمیری تزیین شده بود و از قصر تا خانه داماد، زیر پای عروس، قالیهای گرانبها گسترده بودند.»
به گفته شاهدان، به مناسبت این جشن عروسی سراسر بازار چراغانی شد. دوستعلیخان، پیشاپیش، هزاران شمع به آنجا فرستاده بود تا سرتاسر بازار را غرق در نور کنند. هرگز مردم به یاد ندارند که اینچنین روز زیبا و اینقدر دیدنیهای خیرهکننده در تهران دیده باشند.