طی سالهای گذشته مواردی مانند عدم صداقت، نبود احساس وظیفه، فقدان احترام به جامعه (مسوولان کشور به ندرت بابت شرایط بد اقتصادی از مردم عذرخواهی کرده یا استعفا دادهاند) و عدم وفای به عهد از سوی دولتمردان، منجر به فروپاشی اعتماد شده است.
کارشناسان اقتصادی به درستی معتقدند عواملی مانند حساب تراز بازرگانی و تراز پرداختها، نرخ بهره واقعی، میزان رشد نقدینگی و تورم حاصل از آن میتوانند بر نرخ ارز تاثیرگذار باشند.
به گزارش دنیای اقتصاد، طبق آمار منتشرشده کسری تراز تجاری غیر نفتی حدود ۵/ ۱میلیارد دلار منفی برآورد شده است. با فرض صحیح بودن این عدد، این میزان کسری نمیتواند تاثیر چندانی بر التهاب بازار ارز داشته باشد. از سوی دیگر با در نظر گرفتن تورم اعلامی سالانه حدود ۴۵درصد و نرخ بهره اسمی حدود ۲۵درصد و نرخ بهره واقعی نزدیک به منفی ۲۰درصد است.
قطع به یقین با این سطح از نرخ بهره واقعی منفی، تمایل به نگهداشت پول در نظام بانکی، کار چندان منطقی به نظر نمیرسد، لذا نرخ بهره واقعی منفی عاملی موثر در خروج ریال از سیستم بانکی و تبدیل آن به سایر داراییهاست. طبق آمار منتشرشده از سوی بانک مرکزی نرخ رشد سالانه نقدینگی در پایان مهرماه۱۴۰۱، حدود ۳۴درصد اعلام شده است.
در اکثر اوقات انتظار میرود متناظر با نرخ رشد نقدینگی، نرخ ارز نیز قریب به همان میزان تقویت شود. با گذشت ۹ماه از سال، ریال حدود ۶۰ درصد ارزش خود را از دست داده است. شاید کمتر کارشناس اقتصادی و معدود مدلهای اقتصادی میتوانستند با توجه به دادههای اقتصادی فعلی مانند نرخ بهره، تراز تجاری و رشد نقدینگی، چنین سقوط آزادی در ارزش پول ملی را ظرف ۹ماه ابتدای سال برآورد کنند؛ بنابراین میتوان اثر عوامل دیگری را در این رویداد جستوجو کرد.
ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری اشاره میکند، برخی صفات همانند سختکوشی، صرفهجویی، خلاقیت، حسادت، جاهطلبی، باهوش بودن و... ویژگیهای فردی هستند که به فرد و یا افراد جامعه کمک میکنند تا در مسیر زندگی و مسیر شغلی خود موفق یا ناکام باشند. به عبارتی این فضایل فردی و شخصی، هرچند میتوانند تا حدی بر جامعه تاثیرگذار باشند، ولی بیشتر نافذ بر زندگی شخصی هستند؛ لذا آثار فردی آنها بیش از آثار جمعی آنهاست.
حال ویژگیهایی مانند صداقت، احترام به یکدیگر، احساس وظیفه نسبت به دیگران، داشتن وفای به عهد، مواردی به شمار میروند که تحت عنوان فضایل جمعی شناخته میشوند. این صفات آثار اجتماعی برجستهتری نسبت به صفات فردی دارند.
فضایل جمعی که به آنها اشاره شد، هر یک قطعهای از پازل اعتماد عمومی را تشکیل میدهند. نبود صداقت، عدم تعهد وانجام به وعدههای دادهشده از مواردی هستند که میتوانند بهشدت، سطح اعتماد در جامعه را مورد تعرض قرار دهند.
مسئولان کشور همواره در هر دوره زمانی وعدهها متعددی را در راستای بهبود معیشت مردم دادهاند. اما غالبا موفق به انجام تعهدات خود نشدهاند. تکرار عبارتی مانند دولت گرانیها را مدیریت میکند، به زودی قیمت کالاها کاهش خواهند یافت، ما در بهترین وضعیت ذخایر ارزی قرار داریم، خریداران ارز، خودرو، طلا و... عنقریب با سقوط قیمتها متضرر خواهند شد و... برای مردم تکراری و عاری از اثر شده است.
عدم تعهد به وعدههای دادهشده، بستر لازم را برای بیاعتمادی فراهم میکند. طی سالهای گذشته مواردی مانند عدم صداقت، نبود احساس وظیفه، فقدان احترام به جامعه (مسوولان کشور به ندرت بابت شرایط بد اقتصادی از مردم عذرخواهی کرده یا استعفا دادهاند) و عدم وفای به عهد از سوی دولتمردان، منجر به فروپاشی اعتماد شده است.
فردی که بارها مطابق با وعدههای مسوولان عمل کرده، جز زیان و خسران چیز دیگری عاید وی نشده است؛ بنابراین دیگر نمیتوان این فرد را مذمت کرد. به بیان روشنتر، فردی که طی یک دهه گذشته، همواره سخنان مسوولان را معیار تصمیمگیری خود قرار داده است، بیشک آسیب و لطمات جدی اقتصادی دیده است؛ بنابراین باید این فرد را محق دانست که دیگر دچار بیاعتمادی مفرط شود. انعکاس خلق این بیاعتمادی را میتوان در هجوم مردم برای خرید و نگهداری انواع داراییها و تبدیل ریال به سایر داراییها برای حفظ قدرت خرید پول دراختیار افراد ملاحظه کرد.
متاسفانه تشدید خروج سرمایه در یک دهه گذشته خود بیانگر و موید افزایش سطح بیاعتمادی به آینده ریال بین اعضای جامعه است.
سخن آخر اینکه، جدا از عوامل اقتصادی مانند، کسری تراز تجاری، نرخ بهره، رشد نقدینگی و... که تاثیرگذار در تعیین نرخ ارز و تورم قیمت کالاها هستند. اعتماد یا بیاعتمادی نیز نقش کلیدی در رفتار اقتصادی یک جامعه دارد. اعتماد عنصری است که به تدریج و ذرهوار ایجاد، ذخیره و انباشت میشود و از سوی دیگر باید مراقب بود تا استفاده از اعتماد انباشتهشده با احتیاط و ظرافت همراه باشد.
متاسفانه طی یک دهه گذشته مسوولان و دولتمردان بیشتر مصرفکننده اعتماد بودهاند تا تولیدکننده آن. خانم کلاین در کتاب دکترین شوک، نقل میکند در زمان فروپاشی شوروی، خبرنگار واشنگتنپست از یک مهاجر پرسید، قصد دارید به کجا بروید، وی پاسخ داد، مهم نیست که کجا میرویم، بلکه مهم این است که از کجا میآییم. این روایت، حکایت دارندگان ریال و مهاجرت آنها از ریال به هر دارایی به غیر از ریال است که ناشی از بیاعتمادی به پول ملی است.