گمان میرود آخرین تیلاسین (که با نام گرگ تاسمانی یا ببر تاسمانی نیز شناخته میشود) که شکار و نابود شد در دهه ۱۹۳۰ میلادی مرده باشد. اکنون با دانشمندانی که قصد دارند آن حیوان را دوباره احیا کنند ملاقات کنید.
فرارو- اندرو پاسک با پوشیدن یک سوئیشرت کلاهدار، شلوار جین و کفشهای کتانی، با یک دفترچه یادداشت و خودکار در دست در بعد از ظهر سرد روزی از روزهای ماه اکتبر از طاقهای سبک گوتیک تاریخی در دانشگاه ملبورن عبور میکند. در ظاهر شبیه یک دانشجو به نظر میرسد، اما در واقع این مرد ۴۸ ساله یک استاد در بخش علوم زیستی است که وعده داده تیمی از دانشمندان را رهبری کند تا کاری را انجام دهند که انسان پیش از این هرگز انجام نداده است: یک موجود منقرض شده را به زندگی بازگردانند.
به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، مجموعهای از وسایل مرتبط با فیلم جنگ ستارگان، جمجمههای مینیاتوری و مجسمههای دایناسورها به دقت بر روی میزش چیده شده اند. با این وجود، آن چه روی میز از همه چیز مهمتر و مرکز پروژه جاه طلبانه او میباشد فک تیلاسین یا ببر تاسمانی است.
او با نشان دادن تصاویر ببرهای تاسمانی میگوید: "این جانور یک کیسه دار فوق العاده شگفت انگیز بود که انسانها به طرزی وحشیانه به قدری آن را شکار کردند که منقرض شد. ما مدیون چنین گونههای منقرض شدهای هستیم در نتیجه ارزش دارد تا پول و زمان را برای بازگرداندن آنان به اکوسیستم و جبران اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده ایم صرف و هزینه کنیم".
تیلاسین که بومی استرالیا و پاپوآ گینه نو بود بیش از ۲۰۰۰ سال پیش از سرزمین اصلی و همسایه شمالی آن ناپدید شد. در مورد این که چه اتفاقی برای حدود پنج هزار تیلاسین در زمانی رخ داد که در جزیره تاسمانی در جنوب استرالیا سکونت داشتند جای بحثی وجود ندارد. سرنوشت تیلاسین با ورود مستعمره نشنیان بریتانیایی در قرن نوزدهم رقم خورد. استعمارگران با ارتکاب آن چه که بسیاری معتقدند نسل کشی علیه مردم بومی بود اسلحه خود را به سوی حیوان شکارچی اصلی آن منطقه یعنی تیلاسین چرخاندند و آن گونه را هدف قرار دادند. "نیک مونی" زیست شناس حافظ محیط زیست و مسلما برجستهترین متخصص تیلاسین در تاسمانی سرش را تکان میدهد و با لحنی جدی میگوید:"این یک داستان تلخ است".
بسیاری از بریتانیاییها با ببرهای هندی آشنا بودند و از آنجایی که تیلاسین دارای نوارهایی روی بدن اش بود آن را ببر نامیدند در حالی که در واقع گونهای از گرگها بود. به گفته "مونی" نوعی هیستری شکارگری اروپایی در انقراض ببرهای تاسمانی نقش داشت این که استعمارگران اروپایی هر موجودی که دندان یا چنگال بزرگی داشت را هدفی مناسب برای شکار قلمداد میکردند.
استعمارگران در مستعمرهها میگفتند کشته شدن سالانه گوسفندان شان در تاسمانی توسط تیلاسینها صورت گرفته است. در نتیجه، ناقوس مرگ برای تیلاسین به صدا درآمد. جوایزی برای شکار ببرهای تاسمانی در اوایل دهه ۱۸۳۰ میلادی معرفی شدند. اگر تیلاسینها موفق به فرار میشدند شکارچیان تلههایی را برای آنان در نظر میگرفتند.
اعتقاد بر این است که آخرین تیلاسین وحشی در سال ۱۹۳۰ توسط "ویلفرد باتی" کشاورز اهل یورکشایر شکار شد. او آخرین تیلاسین باقی مانده را در حال پرسه زدن در نزدیکی انباری در مزرعه خود در موبانا یک منطقه کشاورزی حاصلخیز مشاهده کرد.
"بیوان اندرسون" نوه باتی هنوز در آن منطقه زندگی میکند. او عکس پدربزرگ اش را در آغوش میگیرد کشاورزی خندان که تفنگ خود را در دست گرفته و بین تیلاسین کشته شده و سگ اش قرار گرفته بود. اندرسون در حالی که با بدنامی پدربزرگش دست و پنجه نرم میکند میگوید: "من مطمئن نیستم آیا کار او چیزی است که باید به آن افتخار کرد یا مایه شرمساری است. با این وجود، حدس میزنم در آن روزها وضعیت معیشتی او در معرض خطر بود. گمان میکنم در آن روزها تیلاسینها مرغهای او را میدزدیدند. در نتیجه، او مجبور بود از مرغ هایش محافظت کند. شاید اگر میدانست تیلاسینی که کشته آخرین تیلاسین باقی مانده است این کار را انجام نمیداد". او میگوید:"من به این موضوع ایمان دارم".
در زیرزمین انبار موزه هوبارت "کاترین مدلاک" متصدی ارشد در زمینه بررسی تیلاسین که اخیرا بازنشسته شده چراغهای فلورسنت را روشن میکند. قفسههای بسته بندی شده با جعبههای برچسب دار نمایان میشوند. او با احتیاط یکی را بر میدارد و جمجمه تیلاسین را بیرون میآورد. او میگوید: "این جمجمه در اینجا جالب است زیر سوراخی به دلیل شلیک گلوله در آن وجود دارد".
مقامهای دولتی تاسمانی سرانجام در ژوئیه ۱۹۳۶ تیلاسین را یک گونه حفاظت شده اعلام کردند، اما دیگر خیلی دیر شده بود. آخرین تیلاسین زنده شناخته شده چند ماه بعد در باغ وحش متروکه بوماریس در مرکز هوبارت جان اش را از دست داد. متاسفانه آن حیوان قربانی غفلت بی رحمانه شد.
تنها فیلم متحرک موجود از تیلاسین مربوط به تیلاسینهایی است که در اسارت نگهداری شده بودند. این حیوان اکنون نمادی از انقراضهای ناشی از اقدامات انسان است. روز ملی سالانه گونههای در معرض تهدید استرالیا در سالگرد مرگ آخرین گونه تیلاسین برگزار میشود. علیرغم آن که اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت در سال ۱۹۸۲ میلادی اعلام کرد که تیلاسین منقرض شده گروهی از علاقهمندان در تاسمانی و بسیار فراتر از سواحل آن بر این باورند که این موجود عجیب و غریب هنوز در بیابان پرسه میزند. هزاران گزارش درباره مشاهده تیلاسین وجود دارد.
تصویر ببر تاسمانی یا به اختصار ببر تاسی که به طور غیر قابل حذفی در هویت جزیرهای حک شده است بر روی پلاک خودروها کارتهای گردشگری شهر دیده میشود. بر روی تابلوی ورودی آن ناحیه نوشته شده است: "به کشور ببرها خوش آمدید".
در رستورانی محلی بر روی دو دیوار بریدههای روزنامههای قدیمی در مورد ببرهای تاسمانی وجود دارند. ببر تاسمانی مانند هیولای لخ نس در دریاچه اسکاتلند (موجودی عظیم الجثه و ماقبل تاریخی میباشد که گفته میشود در آبهای عمیق دریاچه نس در اسکاتلند زندگی میکرد) نه تنها مردم عادی بلکه نویسندگان و تهیه کنندگان فیلمها را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در فیلم "شکارچی" ساخته سال ۲۰۱۱ میلادی با بازی "ویلم دفو" او در نقش یک مزدور بود که به تاسمانی فرستاده شد تا تمام تیلاسینهای بازمانده را شکار کند. سس ثروتمندان برای یافتن تیلاسین جایزه تعیین کردند. در سال ۱۹۸۳ میلادی "تد ترنر" یکی از بزرگترین سرمایه داران عرصه رسانه جایزهای ۱۰۰ هزار دلاری برای یافتن تیلاسین تعیین کرد. در سال ۲۰۰۵ میلادی "کری پکر" قمارباز میلیاردر استرالیا جایزهای یک میلیون دلاری را تعیین کرد.
در آغاز قرن بیست و یکم "مایک آرچر" دیرینه شناس استرالیایی زمانی که اعلام کرد DNA را از یک نمونه حفظ شده تیلاسین استخراج کرده (که یک شاهکار به ظاهر خارق العاده برای آن زمان محسوب میشد) و میتواند تنها ظرف ده سال یک ببر تاسی تولید کند در سراسر جهان خبرساز شد.
نیازی به گفتن نیست که این اتفاق رخ نداد و بودجه کمتر از ۳۰ هزار دلار و کشف این که DNA تیلاسین به DNA انسان آلوده شده بود کمکی به پژوهش نکرد. یافتههای تازه نشان میدهند ۲۵ میلیون سال پیش گونههای مختلفی از تیلاسینها وجود داشته اند برخی به اندازه گرگ و برخی دیگر بسیار کوچکتر بودند و طولی کمتر از ۳۰ سانتی متر داشتند. با این وجود، تعداد تیلاسینها به تدریج کاهش یافت تا آن که تنها یک گونه از حدود پنج میلیون سال پیش باقی ماند. این جد تیلاسین تاسمانی بود. آرچر در پاسخ به منتقدانی که میگویند که او تلاش کرده نقش خدا را بازی کند میگوید:"ما زمانی که این گونهها را از بین بردیم نقش خدا را بازی کردیم. تلاش ما برای خنثی کردن وضعیت طبیعی و کنترل جهان ایفای نقشی خداگونه بود".
"اندرو پاسک" استاد دانشگاه ملبورن به همراه حامی مالی اش شرکت بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک آمریکایی Colossal در اواخر سال ۲۰۲۱ میلادی زمانی که برای احیای ژنتیکی ماموت پشمالوی افسانهای کار میکردند عبارت جذاب "بازیابی گذشته برای آینده یا بهتر" را مطرح نمودند. بیش از ۷۵ میلیون دلار برای آن پروژه و کار بر روی ژنوم موجودات سرمایه گذاری شده است. اکنون از این شعار برای تامین بیش از ۱۰ میلیون دلار بودجه به منظور احیای تیلاسین منقرض شده حیوان نمادین استرالیا استفاده میشود.
پاسک که از مایک آرچر الهام گرفته و بیش از ۲۰ سال بر روی تیلاسین مطالعه انجام داده است. او میگوید: "ما میدانیم که DNA در طول زمان تجزیه میشود. بنابراین، برای مثال هیچ DNAای در استخوانهای دایناسور باقی نمانده است. بنابراین، اولین نکته این بود که بفهمیم آیا DNA در نمونهها وجود دارد"؟
او برای درک این موضوع به موزه ملبورن رفت که یکی از بهترین مجموعههای تیلاسین در جهان را در خود جای داده است. جالبترین نمونه در آنجا یک تیلاسین کوچک است که درون شیشه قرار دارد. هم چنین، یک نمونه تیلاسین جوان که ۱۱۰ سال پیش مدتها پیش از آن که ارزش DNA به طور کامل درک شود حفظ شده که نمونهای مهم قلمداد میشود. او میگوید قرار دادن این نمونه در اتانول باعث شده تا DNA درون آن به خوبی حفظ شود و این همان چیز است که پاسک را قادر میسازد تا کل ژنوم را توالی یابی کرده و پایه و اساس احیای تیلاسین خواهد بود. با این وجود، یک چالش بزرگ پیش روی او قرار دارد: تبدیل ژنوم به یک موجود زنده.
پاسک و تیم همکاران اش در سال ۲۰۰۸ میلادی به نقطه عطفی دست یافتند. آنان برای نخستین بار در جهان موفق شدند قطعهای از DNA را از تیلاسین منقرض شده به زندگی بازگردانند. آنان این کار را با قرار دادن قطعهای از DNA در جنین موش با ویرایش ژنوم انجام دادند. پاسک میگوید: "ما ژنی را که فکر میکردیم برای رشد اسکلت، ایجاد شکل و اندازه کلی تیلاسین بسیار مهم است بازگردانیم".
برای بازگرداندن یک تیلاسین کامل و نه صرفا قطعهای از DNA آن پاسک قصد دارد ژنوم یک "دانارت دم چاق" کیسه داری موش مانند و نزدیکترین موجود زنده خویشاوند تیلاسین را ویرایش کند. با این وجود، مشکل اندازه آن حیوان است. این کیسه دار کوچک که بیشتر شبیه موش است اندازهای یک صدم اندازه تیلاسین را دارد.
پاسک و تیم اش در حال پرورش یک کلنی متشکل از ۱۰۰ دانارت در زیرزمین بسیار مستحکم ساختمان علوم زیستی دانشگاه ملبورن هستند. پاسک میگوید ژنوم دانارت بیش از ۹۵ درصد با تیلاسین یکسان است و ۵ درصد باقی مانده برای تبدیل آن به تیلاسین ویرایش میشود. او میگوید: "شگفتانگیز است که فکر کنیم از یک کیسه دار کوچک مانند این بتوانیم یک ببر تاسمانی به دنیا بیاوریم". به زبان ساده اولین گام در پروژه انقراض آن است که تیم تحت رهبری پاسک سلولهای بنیادی را از دانارت دریافت کند.
در مرحله دوم شرکت Colossal سلولهای بنیادی را برای مطابقت با ژنوم تیلاسین ویرایش میکند. در مرحله سوم هسته یک تخم دانارت برداشته میشود و با هسته سلول بنیادی تیلاسین مهندسی شده جایگزین میشود. سپس در مرحله چهارم جنین حاصل در میزبان کاشته میشود. از آنجاست که یک تیلاسین در نهایت متولد خواهد شد. به نظر میرسد پاسک نسبتا مطمئن است که تیم او قادر به تولید یک سلول تیلاسین دستکاری شده ژنتیکی در ۱۰ سال آینده خواهد بود.
مدیر عامل Colossal اشاره میکند با توجه به دوره کوتاه بارداری ۱۴ روزه کیسه داران در مقایسه با دوره بارداری تقریبا دو ساله فیلها پروژه تیلاسین پیش از پروژه احیای ماموت پشمالوی آن شرکت به نتیجه برسد. زمانی که از او پرسیده شد آیا این بدان معناست که در پنج سال آینده شاهد تولید تیلاسین خواهیم بود او سریعا با تکرار دادن سرش گفت: "فکر میکنم این ارزیابی واقعا خوبی است".
راه اندازی پروژه چند میلیون دلاری احیای تیلاسین در اواسط آگوست ۲۰۲۲ میلادی نه تنها طوفانی از گزارشهای رسانههای بین المللی را برانگیخت بلکه به مجموعهای از بحثها در میان دانشمندان و حافظان محیط زیست دامن زد.
منتقدان میگویند این پروژه تخیلی است. آنان اشاره میکنند تفاوتهای آشکاری بین دانارت و یک تیلاسین وجود دارد و این پروژه شبیه آن است که بخواهید یک سگ را به گربه یا یک اسب را به کرگدن تبدیل کنید. آنان میگویند تیلاسین به قدری با تمام کیسه داران تفاوت دارد که در خانواده خود قرار میگیرد. آنان میگویند هزینه کردن بودجهای قابل توجه در این پروژه به مثابه هدر دادن پول است. محیط بانان و فعالان محیط زیست نیز میگویند سرمایه گذاری روی این بودجه این پیام را به افکار عمومی انتقال میدهد که نیازی به حفاظت از گونههای جانوری نیست، زیرا پس از انقراض گونهها نیز میتوان همه چیز را اصلاح کرد.