ایکاش سازندگان و تصمیمسازان و بودجهدهندگان از این امر آگاه شده و درک کنند، تبلیغات میتواند امر واقعی را بزرگنمایی کرده و به آن نوری بتاباند، اما هرگز نخواهد توانست آرزوهای ما را تحقق ببخشد. فیگور زن/مادرِ زحمتکشِ قانعِ همیشه خندان و مردِ مقتدرِ حاکم سالهاست در خودآگاه جمعی مردم کارایی خودش را از دست داده است و تحققش به تلاشی خندهآور تبدیل شده است.
هممیهن نوشت: تیزری بدون نام و نشان سازنده یا سازندگان آن در روزهای اخیر منتشر شده است که محتوای آن قرار است در راستای «ترویج و تبلیغ ازدواج» از طریق مقایسه وضعیت تجرد و تاهل عمل باشد. تیزر از صبح شروع میشود. بازیگر در یک تدوین موازی در دو جهان تجرد و تاهل از خواب بیدار میشود. اولی با زنگ موبایل و دومی با صدای زنی که از او میخواهد بیدار شود، چون صبحانه آماده است. خانه تاریک و خانه دومی روشن است.
اولی به لاکپشتش غذا میدهد و دومی به پسرش، اولی بیدلیل غمگین و مبهوت است و تهچهره دومی بیدلیل خندان که یحتمل باید نشانهای از احساس رضایت درونی قلمداد شود. در پایان روز اولی وارد خانهای میشود که برقش رفته است و دومی وارد خانهای که مهیای شگفتزده کردن ایشان در روز تولدشان است.
کار سختی نیست حدس بزنیم این تیزر ساخته و پرداخته یکی از دهها نهاد، سازمان، قرارگاه یا کارگروه بودجهگیر بهمنظور انجام «کارفرهنگی» است. در این باره و چرایی و عملکرد و نتیجه کار زیاد حرف زده شده است که دوباره گفتنش تکرار مکررات است، اما با اینحال این تیزر حاوی ایدههایی زیرمتنی است که گذشتن از کنارشان نه اگر غیرممکن که سخت است. این ایدهها در سطوحی خواسته و ناخواسته جلوی چشم ما قرار گرفته است. اول نمایش فیگور زن/مادر است که چیزی بیشتر از یک ماشین خدماترسانی خندان و مهربان نیست.
این زن آرمانی مورد نظر سازندگان است. زن آماده، پوشیده و خندان، بدون گله و شکایت، با دستپختی خوب، همیشه راضی و رنگ و لعابی در ظاهر که برآیند همان آراستن برای شوهر باشد. این ربات انسانی همان است که باید باشد، مرد را از خواب بیدار کند، نیازهای او را برطرف کند و لبخند بر لب داشته باشد، در عین حال حواساش به ناهار محل کار و سورپرایز تولد مرد هم باشد. مرد آقا و فرمانروای چنین خانهایست، پادشاهی محبوب و محجوب، آنقدر که فراموش نمیکند دستهای نرگس بهمنظور تشکر خود برای زن بخرد. او بردهداری مهربان و مالکی معقول است. اما در سطحی ناخواسته، سازندگان این نمایش مهر و دوستی خود را هم نقض میکنند.
رفتار مرد در تمام تیزر در مواجه با زن حاکی از برتری و کممحلی است. او حتی نگاهی هم به زن نمیاندازد. او آب پرتقال سِرو میکند، مرد به فرزندش لبخند میزند، زن عاشقانه پُرزهای کتِ مرد را میگیرد و او به خودش توی آینه نگاه میکند و حتی وقتی وارد جشن تولدش میشود به همه نگاه میکند جز زن. مالکِ مهربانِ خودآگاه در ناخودآگاه همان مرد برترِ سرویسگیرنده است.
نکته جالبتر بازهم در سطحی ناخواسته رخ میدهد. سازندهها پدیده کودکان کار را کاملا عادیسازی میکنند. دختربچه زیبایی که قرار است به ما بیرحمی مرد مجرد در برابر مهربانی مرد متاهل را نشان بدهد. این شاید سرمنشأ همان نوری باشد که آخرشب بر زندگی «ارباب» تابیده و زندگی او را منور میکند، اما فقدانش در زندگی مرد مجرد به شکل سیاهی بروز پیدا میکند. واقعا غیر از این توجیه دیگری برای پایانبندی تیزر نمیتوان ساخت. مشکل، اما اینجاست که این تیزر بیشتر از آنکه مورد استقبال یا نقد قرار گرفته باشد، مورد تمسخر قرار گرفته است.
ایکاش سازندگان و تصمیمسازان و بودجهدهندگان از این امر آگاه شده و درک کنند، تبلیغات میتواند امر واقعی را بزرگنمایی کرده و به آن نوری بتاباند، اما هرگز نخواهد توانست آرزوهای ما را تحقق ببخشد. فیگور زن/مادرِ زحمتکشِ قانعِ همیشه خندان و مردِ مقتدرِ حاکم سالهاست در خودآگاه جمعی مردم کارایی خودش را از دست داده است و تحققش به تلاشی خندهآور تبدیل شده است.