داستان سریال The Last of Us، در سال ۲۰۰۳ و در آمریکایی پسا-آخرالزمانی روایت میشود و درباره مردی به نام جوئل و دختری نوجوان به اسم الی است. برای به سرانجام رساندن یک قرارداد، این دو نفر بدون هیچگونه آشنایی قبلی با همدیگر همسفر شده و باید مسیر طولانی و پر از مشکلات را در میان شهرهای آمریکا بگذرانند تا به ایالت ماساچوست برسند.
ساعاتی پیش قسمت دوم سریال the last of us درآمد و واکنشها نشان میدهد که با یک سریال خیلی محبوب طرف هستیم.
به گزارش برترینها؛ در اپیزود اول سریال The Last of Us بهوسیلهی دستیابی به تعادل دقیقی بینِ وفاداری به بازی و فاصله گرفتن از آن به منظورِ غنیتر کردنِ داستان اورجینال، به یک نقطهی عطف تازه در تاریخ اقتباسهای ویدیوگیمی بدل میشود. داستان سریال The Last of Us، در سال ۲۰۰۳ و در آمریکایی پسا-آخرالزمانی روایت میشود و درباره مردی به نام جوئل و دختری نوجوان به اسم الی است. برای به سرانجام رساندن یک قرارداد، این دو نفر بدون هیچگونه آشنایی قبلی با همدیگر همسفر شده و باید مسیر طولانی و پر از مشکلات را در میان شهرهای آمریکا بگذرانند تا به ایالت ماساچوست برسند.
جوئل، دارای شخصیتی آرام و منطقی است. در گذشته او تراژدیهایی را تجربه کرده و بخش بزرگی از این گذشته تقریبا مرموز است. با اینکه او در بسیاری از مواقع شخصیتی بسیار آرام است، اما در مواقع خطر خود را کاملا با شرایط وفق داده و میتواند به شخصیتی تبدیل شود که از آسیب رساندن به بقیه هیچگونه ابایی نداشته باشد. الی یک دختر نوجوان است که در این دنیای آخرالزمانی متولد شده و دنیای ماقبل از این اوضاع، برایش بسیار شگفت انگیز و جالب است. با اینکه الی سن چندانی ندارد، اما نتوانسته از شرایط این دنیای آخرالزمانی در امان بماند و تراژدیهای فراوانی را از سر گذرانده.
این درام ترسناک نه قسمتی توسط نیل دراکمن و کریگ مازین نوشته شده است. دراکمن یکی از نیروهای خلاق اصلی در ایجاد بازی ویدیویی اصلی بود، در حالی که مازین برای عموم مردم از طریق مینی سریال فوقالعاده و پر جایزه «چرنوبیل» شناخته شده است. بنابراین، اگر بخواهیم این سریال را با اولین قسمت زیر تیغ تیز نقد ببریم، باید گفت با تماشای این اپیزود ۸۰ دقیقهای، تیم دو نفره دراکمن و مازین واقعاً کار خوبی در خلق یک جهان پساآخرالزمانی کردند و همزمان یک اثر پر تنش، وحشتناک و به طرز عجیبی زیبا خلق کردهاند.
فراموش نکنید فیلمهای زامبی یا سریالهای با موضوع ویروس قارچی دوام میآورند، زیرا بازی با قراردادهای این ژانر سرگرمکننده است: احساس ترس و ناراحتی فزاینده، نماهایی از جمعیت وحشتزده که در فضاهای آشنا میدوند، حتی تصاویر هواپیماهایی که از آسمان سقوط میکنند. همه این موارد در اپیزود اول این سریال کنار هم چیده شده است.
شروع سریال و نمایش اولین نشانههای آلودگی و اولین تصاویر از انسانهای زامبی شده واقعا وحشتناک است و فرار ناامیدانه قهرمانان اصلی در میانه وحشت عمومی با باورپذیری جذابی به تصویر کشیده شده است که در برخی لحظات شبیه به تصاویر واقعی وحشتناک میشود. در کل اپیزود حتی یک فریم اضافی وجود ندارد و شایان ذکر است که کادربندی زیبا در برخی لحظات کپی برابر اصل کامل برخی صحنهها از قالب خود بازی است که مطمئناً مورد توجه کسانی قرار خواهد گرفت که آن را بازی کردهاند.
لازم به ذکر است که بخشی از موسیقی استادانه سریال، درست مانند بازی ویدیویی، دوباره توسط آهنگساز برنده اسکار گوستاوو سانتائولایا (برنده اسکار برای فیلم کوهستان بروکبک) تولید شده است؛ که این نیز یکی از نکات مثبت اپیزود اول سریال است. اما جدا از نکات فنی عالی و البته شخصیتسازی بسیار تماشایی، بازیگران نیز از تیم عالی پشت دوربین عقب نیستند، که پدرو پاسکال و بلا رمزی را میتوان با وجدان آرام از بین آنها جدا کرد. تماشاگران اولین بار توانستند بازی عالی پدرو پاسکال محبوب را در سریال مندلورین و فیلم زن شگفتانگیز تماشا کنند، در حالی که بلا رمزی هنوز بیشتر به خاطر بازی در سریال پرطرفدار Game of Thrones شناخته میشود.
هر دوی آنها با بازی خود در اولین اپیزود سریال، نه تنها مهارتهای بازیگری خود را نشان دادند، بلکه شیمی عالی و درک عمیق تری از نقشهای پیچیده خود را نیز به نمایش گذاشتند. جهانی که از طریق چشمان آنها دیده میشود برای بیننده غیرقابل انکار ترسناک و هولناک و در عین حال بسیار آشنا خواهد بود. اما اگرچه این احتمال وجود دارد که این سریال داراییهای زیادی از منظر نکات داستانی و احساسی داشته باشد، ولی یکی از بزرگترین آنها قطعاً در جهانی بودن آن و پیامی است که سعی دارد منتقل کند. وحشت و تجربههایی که جوئل و الی از سر میگذرانند در واقع بازتابی از زخمها و ترسهای عمیق ما هستند.
برای مثال: چندی پیش، جهان کرونایی به ما نشان داد که یک بیماری همه گیر تا چه حد میتواند جامعه را تغییر دهد و هر بخشی از زندگی و حیات ما را مختل کند، حتی تا حدی که زندگی ما را به خطر جدی بیندازد. فراموش نکنید انسانها در پیچیدگی بیپایان خود قادر به خودخواهی و کینه توزی باورنکردنی در لحظات رنج یا ترس هستند؛ و تنها برای برانگیختن شفقت و همدلی در لحظهای کاملاً غیرمنتظره دست به کاری که نباید میزنند.
اکنون سریال «آخرین بازمانده از ما» به نظر روی موج همین ایده سوار است. همه اینها The Last of Us را در قالب یک بازی ویدیویی زینت داده است، و همین شانس وجود دارد که HBO بتواند همان را در اقتباس خود از بازی ارائه دهد. این سریال داستانی درباره ماهیت تمدن است. به طور خاص، این داستان در مورد پیوندهایی است که بین مردم شکل میگیرد، شبکهها و ارتباطاتی که در خدمت ساختارهای بزرگتر ایجاد میشوند: واحد خانواده، دولت، روابط. این مجموعهای نسبتاً جهانی از موضوعات است، اما به نظر آنها قانعکننده هستند.
در نتیجه باید گفت: اولین اپیزود سریال The Last Of Us چیزی بیش از ارائه یک چیدمان عالی برای شروع این مجموعه است. این قسمت اولین نشانهها از رابطه فوقالعاده جوئل و الی را به ما میدهد. این رابطه ستون فقرات بازیها است و در اینجا برای سریال نیز تفاوتی ندارد. همه به الی علاقهمند هستند (به دلایلی که بعداً متوجه میشوید)، و جوئل باید او را در قلمرو خطرناکی که پر از زامبیها و انسانهای خطرناک است، همچون شبانی که گله گوسفند را همراهی و هدایت میکند، چوپانی کند.
نکته اینجاست که مانند سریال The Walking Dead، انسانها ممکن است خطرناکتر از هر چیز دیگری باشند. این رویکرد، این داستان و از اساس بازی با چنین ژانری جدید یا رادیکال نیست؛ با این حال، این یک زاویه مؤثر و هوشمندانه در منطقی است که زیربنای این شکل از داستانها است.
در مورد آنچه در آینده به نمایش گذاشته میشود، تنظیمات کافی برای افرادی که هرگز این بازیها را بازی نکردهاند وجود دارد تا از The Last Of Us لذت ببرند. با این حال، برای لذت بردن از این سریال یا قسمت اول آن، نیازی به بازی کردن ندارید. آیا شما تماشای این سریال را آغاز کردهاید یا منتظر میمانید تا تمام قسمتها منتشر شوند و سپس سراغ دیدنش میروید؟ فکر میکنید سریال آخرین نفرات ما بتواند عنوان بهترین سریال سال ۲۰۲۳ را به خود اختصاص دهد؟ نظراتتان را در بخش دیدگاهها با ما در میان بگذارید.