bato-adv
درباره بهترین فیلم درام این روز‌های سینمای جهان: «خانواده فیبلمن» سی‌وپنجمین فیلم کارنامه استیون اسپیلبرگ

تولد یک افسانه با دوربین فیلمبرداری!

تولد یک افسانه با دوربین فیلمبرداری!

نکته مهم درباره فیلم «خانواده فیبلمن» این‌که منتقدان نیز مانند تماشاگران و داوران این فیلم را پسندیده‌اند و همین هم شانس آن را در فصل جوایز بیشتر می‌کند. فیلم «خانواده فیبلمن» در وبسایت «راتن تومیتوز» ۹۱ درصد آرای مثبت بیش از ۲۹۰ منتقد سینمایی را به دست آورده است.

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۷ دی ۱۴۰۱

چند روز پیش درباره «بانشی‌های اینیشرین» نوشتیم. فیلم جدید مارتین مک‌دونا که همین هفته گذشته توانست عنوان بهترین فیلم موزیکال یا کمدی را در مراسم گلدن‌گلوب به دست آورد. این جوایز، اما دو بخش موازی دارد و در واقع علاوه بر فیلم‌های موزیکال یا کمدی از بهترین فیلم درام هم تجلیل می‌کند. بخشی که حتی به باور بسیاری، از آن یکی بخش مهم‌تر، جذاب‌تر و حتی جدی‌تر هم هست و برنده‌اش هم همان‌گونه که بسیاری انتظارش را می‌کشیدند فیلمی نبود مگر «خانواده فیبلمن» استیون اسپیلبرگ.

به گزارش شهروندآنلاین، یکی از اسطوره‌های زنده دنیای سینما -در کنار فیلمسازانی مانند مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کاپولا و تا حدی هم جیمز کامرون- که تاکنون با سی‌وپنج فیلمی که ساخته، جوایز مهمی، چون اسکار بهترین فیلم برای «فهرست شیندلر»؛ اسکار بهترین کارگردانی برای فیلم‌های «نجات سرباز رایان» و «فهرست شیندلر»؛ گلدن‌گلوب بهترین کارگردانی برای «نجات سرباز رایان»، «فهرست شیندلر» و «خانواده فیبلمن»؛ گلدن‌گلوب بهترین فیلم برای «نجات سرباز رایان»؛ جایزه یک عمر فعالیت هنری در مرکز فیلم آمریکا؛ بهترین فیلم بفتا برای «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان»؛ جایزه جشنواره کن برای «شوگرلند اکسپرس» و جوایز حلقه‌ها و انجمن‌های مختلف منتقدین و سینماگران و جشنواره‌های مختلفی، چون ونیز و لندن را به دست آورده است.

این کارگردان امسال با «خانواده فیبلمن» شانس زیادی در اسکار دارد و دست‌کم این‌که منتقدین سینمایی در حال حاضر، چند ماه مانده به اسکار امسال شانس او را در این جوایز زیاد می‌دانند.

شخصی‌ترین فیلم اسپیلبرگ؟!

«خانواده فیبلمن» احتمالا حتی اگر جزو فیلم‌های موفق استیون اسپیلبرگ نباشد، جزو محبوب‌ترین فیلم‌های او خواهد بود. به‌خصوص با این پیش‌فرض که خود اسپیلبرگ هم جزو محبوب‌ترین کارگردانان تاریخ سینما بین سینمادوستان و به اصطلاح سینه‌فیل‌هاست و کمتر سینمادوستی را می‌توان یافت که یکی از فیلم‌های این کارگردان را -که طیف وسیع و رنگارنگی را از «دوئل» و «آرواره‌ها» تا «ایندیاناجونز»‌ها و «پارک ژوراسیک»‌ها و «ئی‌تی» و «فهرست شیندلر» و «مونیخ» و «نجات سرباز رایان» و البته در سال‌های اخیر هم «لینکلن» و «تن‌تن» و «داستان وست ساید» را شامل می‌شود- دوست نداشته باشد.

«خانواده فیبلمن» البته در این میان علاوه بر تمام چیز‌هایی که به‌طور مشترک با دیگر فیلم‌های اغلب قدرتمند استیون اسپیلبرگ دارد؛ یک فیلم شخصی است که به تماشاگرانش امکان آشنایی با برهه مهمی از زندگی آقای کارگردان را می‌دهد و همین هم می‌تواند آن را به عنوان فیلمی متفاوت از دیگر فیلم‌های اسپیلبرگ -که بیشتر به عنوان یک تکنیسین داستانگویی شناخته می‌شود- محبوب‌تر از دیگر ساخته‌های کارگردان جلوه دهد.

«خانواده فیبلمن» -که به والدین اسپیلبرگ تقدیم شده- فیلمی است درباره بلوغ و البته درست‌تر است که بگوییم: درباره بلوغ استیون اسپیلبرگ! فیلم داستان پسری را روایت می‌کند که در کودکی عاشق سینما و فیلمسازی می‌شود و این شیفتگی مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد: «سامی فیبلمن که در آریزونای پس از جنگ جهانی دوم به همراه پدر و مادرش -زنی هنرمند و مردی مهندس- زندگی می‌کند؛ بعد از درگیری با شور و اشتیاق فیلمسازی، با موانع و مشکلاتی که در مسیر او پیش می‌آید، مقابله می‌کند.» داستانی شیرین که به‌طور واضح و مشخصی الهام‌گرفته از ماجرا‌های سال‌های نوجوانی اسپیلبرگ است که در دوران کودکی با دیدن فیلم «بزرگ‌ترین نمایش روی زمین» اودیسه پرماجرای خود را در وادی فیلمسازی آغاز می‌کند.

در حقیقت تک‌تک طرفداران اسپیلبرگ که با زندگینامه او آشنا هستند، درباره اولین طلیعه‌های شیفتگی او به سینما خوانده‌اند و حتی برخی فیلم‌های بلندپروازانه ۸ میلی‌متری او را که با دوستان، همسایه‌ها و خواهرانش ساخته، دیده‌اند. اتفاقاتی که با جزییاتی جذاب و شیرین در «خانواده فیبلمن» به نمایش درآمده و همین هم هست که آن را تبدیل به یک فیلم شخصی می‌کند که در سال‌های اخیر تبدیل به جریانی تنومند و قدرتمند در سینمای جهان شده است. جریانی ریشه گرفته از فیلم‌هایی مانند «چهارصد ضربه» فرانسوا تروفو که در سال‌های اخیر به فیلم‌هایی، چون «بلفاست» کنت برانا، «میناری» لی آیزاک چانگ و البته «روما»‌ی آلفونسو کوارون ختم شده است.

البته این واقعیت که «خانواده فیبلمن» یک فیلم شخصی است، نکته نوظهوری نیست و مدت‌ها پیش از آغاز فیلمبرداری نیز در رسانه‌ها مورد اشاره قرار گرفته و در واقع برچسب شخصی‌ترین فیلم استیون اسپیلبرگ را دریافت کرده بود. فیلمی به‌وضوح اتوبیوگرافیک که ظاهرا از سال ۱۹۹۹ به این سو که اسپیلبرگ به رسانه‌ها گفته بود در فکر کارگردانی فیلمی درباره دوران کودکی خود به نام بازگشت به خانه است، مدام در ذهن این فیلمساز بوده و بسیاری از عواملش هم گفته‌اند که در زمان فیلمبرداری اشک اسپیلبرگ را درآورده بود و حتی از او نقل شده که در زمان فیلمبرداری مدام به یاد پدر و مادرش می‌افتاده که قبل از مرگ‌شان بار‌ها از او خواسته بودند داستان علاقه خود به سینما را روایت کند و آن‌ها را هم روی پرده بزرگ نمایش دهد.

شاید به این دلیل بوده که به گزارش سایت آی‌ام‌دی‌بی به نقل از ست روگن؛ «استیون اسپیلبرگ اغلب در صحنه فیلمبرداری احساساتی می‌شد. این یک تجربه بسیار احساسی بود. او سر صحنه بسیار گریه می‌کرد و می‌گفت که فیلم مستقیما بر اساس زندگی اوست و تقریبا همه اتفاقات فیلم برای خود او رخ داده است».

فیلم آدم‌های درجه یک

یکی از ویژگی‌های اصلی حماسه پرشور نوجوانی اسپیلبرگ، بازیگران برجسته این فیلم است. چه گابریل لابل جوان و تازه‌وارد در نقش سامی فیبلمن؛ چه میشل ویلیامز همیشه دوست‌داشتنی و جذاب در نقش مادر هنرمند اسپیلبرگ که احتمالا بعد از چهار نامزدی ناکام در اسکار با فیلم‌هایی، چون «کوهستان بروکبک» و «ولنتاین غمگین» امسال بالاخره با این نقش مجسمه طلایی بازیگری را در دست خواهد گرفت؛ چه پل دینو در نقش پدر بی‌احساس و تا حدی منفعل خانواده؛ و چه بازیگرانی، چون ست روگن، جولیا باترز، کیلی کارستن، جاد هیرش و البته دیوید لینچ بزرگ که به عنوان یکی از اساطیر دنیای سینما و فیلمسازان هم‌دوره اسپیلبرگ، در این فیلم در نقش جان فورد بزرگ بازی کرده است. موسیقی این فیلم را هم جان ویلیامز ساخته که این بیست‌ونهمین همکاری او با اسپیلبرگ است.

منتقدان چه می‌گویند؟

نکته مهم درباره فیلم «خانواده فیبلمن» این‌که منتقدان نیز مانند تماشاگران و داوران این فیلم را پسندیده‌اند و همین هم شانس آن را در فصل جوایز بیشتر می‌کند. فیلم «خانواده فیبلمن» در وبسایت «راتن تومیتوز» ۹۱ درصد آرای مثبت بیش از ۲۹۰ منتقد سینمایی را به دست آورده است.

میانگین امتیازی این فیلم در این سایت هم ۸٫۲ امتیاز از ۱۰ امتیاز ممکن است و منتقدان این سایت در این موضوع اجماع داشته‌اند که «خانواده فیبلمن به عنوان کندوکاو استیون اسپیلبرگ در ریشه‌های خانوادگی‌اش، بخشی خاطرات سینمایی و بخشی نیز چکامه‌ای است که این کارگردان درباره قدرت سینما سروده و در کل ثابت می‌کند که این کارگردان بزرگ دست جادویی خود را از دست نداده است». در سایت «متاکریتیک» هم این فیلم میانگین امتیاز ۸۴ از ۱۰۰ امتیاز ممکن را بر اساس نظر ۵۵ منتقد سینمایی کسب کرده است. در نظرسنجی سینماسکور هم «خانواده فیبلمن» میانگین نمره A گرفته است.

اما منتقدان نشریات نیز استقبال خوبی از این فیلم به عمل آورده‌اند. اوی هندرسون، منتقد «بوستون‌گلوب» به فیلم «خانواده فیبلمن» امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰ داده و نوشته که «در این شخصی‌ترین فیلم اسپیلبرگ، تماشای ادای احترام او به کارگردانانی که در دهه ۷۰ دوستانش بودند جذاب است».

دیوید سیمز، منتقد «آتلانتیک» امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ امتیاز ممکن را به این فیلم داده و نوشته که «قصه‌گویی شوخ‌طبعانه و باذوق اسپیلبرگ در این فیلم از نوعی احساس اندوهناک ناشی از خودآگاهی نیز بهره می‌برد. در واقع اسپیلبرگ با تمرکز بر پسر و دوربینش قدرت و محدودیت‌های سینما را نمایش می‌دهد».

مایک رایان در «آپروکس» به «خانواده فیبلمن» امتیاز ۸۰ از ۱۰۰ داده و نوشته که «این فیلم ثابت می‌کند اسپیلبرگ هرگز از فیلم‌ساختن دست نخواهد کشید و فیلمسازی زندگی اوست».

کنجی فوجیشیما، منتقد مجله «اسلنت» هم «خانواده فیبلمن» را «کندوکاوی برانگیزاننده درباره رسانه سینما از سوی یکی از استادان بزرگ سینما» عنوان کرده و به آن ۷۵ امتیاز داده است.

منتقدان «گلوب‌اندمیل» و «آسوشیتدپرس»، اما نگاهی چندان مهربان به این فیلم نداشته‌اند. بری هرتز در «گلوب‌اندمیل» ۶۰ امتیاز به «خانواده فیبلمن» داده و آن را «فیلمی صادقانه و شورانگیز» نامیده که «نمی‌تواند بیش از بقیه فیلم‌های اسپیلبرگ تماشاگر را با او آشنا کند»! مارک کندی، منتقد «آسوشیتدپرس» هم فیلم جدید اسپیلبرگ را «یک فیلم نامشخص، مبهم و نامنسجم» ارزیابی کرده است.

از زبان کارگردان

در فیلم «خانواده فیبلمن» می‌توان نوع خانواده اسپیلبرگ و شخصیت پدر و مادرش را به خوبی شناخت و همین هم فیلم را شخصی می‌کند. مادر سامی، میتزی «میشل ویلیامز) که قبلا پیانیست بوده و حالا معلم پیانوست، عملا رئیس خانواده است. پدر (پل دینو)، اما به عنوان دانشمندی که برای شرکت‌های فناوری کار می‌کند با این‌که موقعیت و جایگاه اجتماعی خوبی دارد، اما از برش همسرش بی‌بهره است و در جریان فیلم می‌بینیم که به اندازه همسرش نمی‌تواند از استعداد‌های پسرش نیز پشتیبانی کند.

به هر حال این خانواده شبی به دیدن فیلم «بزرگ‌ترین نمایش روی زمین» می‌روند که با یک تصادف قطار تماشایی تمام می‌شود. سکانسی که شیفتگی سامی نوجوان را موجب می‌شود و بنابراین از خانواده‌اش یک مجموعه قطار می‌خواهد تا بتواند صحنه تصادف را بازسازی کند. اما وقتی پدر از این درخواست عصبانی می‌شود و می‌گوید که سامی قدر داشته‌هایش را نمی‌داند، مادر به پسرش پیشنهاد می‌دهد که با دوربینی که دارند این صحنه را بسازد تا بتواند تصادف را بار‌ها و بار‌ها تماشا کند. این نقطه آغاز رشد سامی به عنوان یک اعجوبه یا احتمالا یک نابغه است. روندی که به شدت مدیون و مرهون باوری است که مادر به پسرش القا کرده است.

استیون اسپیلبرگ می‌گوید که مادرش واقعا نقش مهمی در خانواده داشته: «مادرم همیشه خودش را پیتر پن می‌نامید. دختر کوچکی که هرگز نمی‌خواست بزرگ شود. او بیشتر دوست داشت که در زندگی ما نقش یک دوست را داشته باشد تا مادرمان. او بیشتر با ما نه به عنوان یک مادر بلکه مثل یک دوست رفتار می‌کرد.»

اسپیلبرگ درباره سال‌های نوجوانی و علاقه‌مندی‌اش به سینما می‌گوید که در آن زمان فقط سینما را باور داشته: «چیزی که برای من عجیب است این‌که در آن سال‌ها حقیقتی را که چشمانم به من می‌گفت باور نمی‌کردم. من فقط آنچه را که فیلم می‌گفت باور داشتم و این یک واقعیت است.»

اسپیلبرگ که بار‌ها گفته فیلمنامه این فیلم را در اصل خواهرش «آن اسپیلبرگ» نوشته؛ گفته می‌شود که برای ساختن این فیلم بسیار مضطرب بوده که این را خودش هم با رسانه‌ها در میان گذاشته است: «ترس بزرگ من این بود که مادر و پدرم آن را دوست نداشته باشند و فکر کنند که این یک توهین است و دیدگاه محبت‌آمیز و در عین حال انتقادی من را در مورد نحوه بزرگ شدن با آن‌ها درک نکنند.» اسپیلبرگ همچنین در سال ۲۰۰۲ گفته بود که از ساخت این فیلم نگران است: «فیلم بسیار به زندگی و خانواده‌ام نزدیک است. ترجیح می‌دهم فیلم‌هایی بسازم که شبیه‌تر باشند، اما یک داستان واقعی در مورد خانواده جسارت زیادی می‌خواهد.».

اما ظاهرا ترس‌ها چندان منطقی نبوده و به گفته استیون اسپیلبرگ فیلم «خانواده فیبلمن» دوباره توانسته او و خانواده‌اش را به هم نزدیک کند: «البته استرسی در این‌باره نداشتم و از همان زمان که داستان آن روز‌ها را نوشتیم، می‌دانستم که خواهران کوچک‌ترم آن را دوست خواهند داشت. حتی چندبار هم سر صحنه فیلمبرداری آمدند و مقداری از جواهرات مادرم را هم برای استفاده در فیلم به میشل دادند. با این حال، فیلم با فیلمنامه متفاوت است و این موضوع اضطراب‌آور بود. ولی تماشای فیلم با خواهرانم یکی از بهترین لحظاتی بود که در رابطه با هم داشتیم و در واقع به هم نزدیک‌تر شدیم. انگار که همه به فینیکس سال‌های کودکی برگشته بودیم.»

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین