باج گیری عاطفی عمدتاً در روابط عاشقانه رخ میدهد، اما در کنترل دوستیها یا در بین اعضای خانواده نیز غیرمعمول نیست. این دسته از افراد که باج گیری عاطفی انجام میدهند ممکن است اختلالات سلامت روان داشته باشند. آنها از این نوع سوء استفاده عاطفی برای اعمال قدرت بر دیگران برای دستکاری دوستان، اعضای خانواده یا حتی همکاران استفاده میکنند.
باج گیری عاطفی اغلب در روابط توهین آمیز رخ می دهد. این نوعی آزار عاطفی پنهانی است که در آن قلدر یا آزارگر هدف را گمراه میکند، روایتی نادرست ایجاد میکند و آنها را وادار میکند قضاوتها و واقعیتهای خود را زیر سوال ببرند. در نهایت، قربانی آتشسوزی شروع به احساس نامطمئن در مورد ادراکات خود از جهان و حتی خودش میکند.
باج گیری عاطفی عبارت است از «دستکاری روانشناختی یک فرد معمولاً در یک دوره زمانی طولانی که باعث میشود قربانی اعتبار افکار، درک واقعیت یا خاطرات خود را زیر سوال ببرد و معمولاً منجر به سردرگمی، از دست دادن اعتماد به نفس و عزت نفس، عدم اطمینان خاطر میشود.»
باج گیری تکنیکی است که درک فرد از واقعیت را تضعیف می کند. وقتی کسی به شما زور می گوید، ممکن است خودتان، خاطرات، وقایع اخیر و تصورات خود را حدس بزنید. پس از برقراری ارتباط با شخصی که با شما همچین برخوردی دارد، ممکن است احساس گیجی کنید و به این فکر کنید که آیا مشکلی در شما وجود دارد یا خیر. ممکن است تشویق شوید که فکر کنید واقعاً برای چیزی مقصر هستید یا اینکه بیش از حد حساس شده اید.
باجی گیری می تواند شما را گیج کند و باعث شود قضاوت، حافظه، ارزش خود و سلامت روانی خود را زیر سوال ببرید.
افرادی که باج گیری عاطفی می کنند، اغلب دروغگویان عادی و بیمارگونه هستند و اغلب تمایلات خودشیفتگی از خود نشان می دهند. برای آنها معمول است که آشکارا دروغ بگویند و هرگز عقب نشینی نکنند یا داستان خود را تغییر دهند، حتی وقتی آنها را صدا می زنید یا مدرکی دال بر دروغگویی ارائه می دهید. آنها ممکن است چیزی مانند: «شما این مدارک را ساخته اید»، «این هرگز اتفاق نیفتاده است» یا «شما دیوانه هستید» بگویند.
دروغ گفتن و تحریف سنگ بنای این نوع روابط است. حتی زمانی که می دانید آنها حقیقت را نمی گویند، می توانند بسیار قانع کننده رفتار کنند.
افرادی که باجی گیری عاطفی می کنند؛ معمولا در مورد شما شایعات پخش می کنند. آنها ممکن است وانمود کنند که نگران شما هستند و در عین حال به دیگران می گویند که شما از نظر عاطفی ناپایدار یا «دیوانه» به نظر می رسید. متأسفانه، این تاکتیک میتواند بسیار مؤثر باشد و بسیاری از افراد بدون اینکه از داستان کامل اطلاع داشته باشند، در کنار فرد آزارگر یا قلدر قرار میگیرند.
علاوه بر این، باج گیران ممکن است به شما نیز دروغ بگویند و به شما بگویند که دیگران نیز در مورد شما این فکر را می کنند. این افراد ممکن است هرگز در مورد شما چیز بدی نگفته باشند، اما شخصی که از شما باج گیری عاطفی می کند تمام تلاش خود را می کند تا شما باور کنید که آنها این کار را کرده اند.
هنگامی که از شخصی که سوالی را به زبان میآورد میپرسید یا او را به خاطر کاری که انجام داده یا گفته است فرا میخوانید، ممکن است به جای پاسخ دادن به موضوع مورد نظر، موضوع را با پرسیدن سوال تغییر دهد. این نه تنها رشته افکار شما را پاره می کند، بلکه باعث می شود در زمانی که نیازی به پاسخگویی به آنها ندارید، نیاز به مطرح کردن موضوع را زیر سوال ببرند.
بی اهمیت جلوه دادن احساسات خود به شخصی که از شما باج گیری عاطفی می کند، اجازه می دهد تا بر شما قدرت پیدا کند. آنها ممکن است جملاتی مانند: «آرام باش»، «تو بیش از حد واکنش نشان می دهی» یا «چرا اینقدر حساسی؟» را تکرار کنند؛ همه این عبارات احساس شما یا آنچه را که فکر می کنید به حداقل می رساند و نشان می دهد که اشتباه می کنید.
وقتی با کسی سروکار دارید که هرگز افکار، احساسات یا باورهای شما را نمی پذیرد، ممکن است خودتان شروع به زیر سوال بردن آنها کنید. علاوه بر این، شما ممکن است هرگز احساس اعتبار نکنید.
جابجایی سرزنش یکی دیگر از تاکتیکهای متداول باج گیری عاطفی است. هر بحثی که دارید به نحوی به جایی میرسد که شما برای اتفاقی که افتاده مقصر هستید. حتی زمانی که سعی میکنید در مورد اینکه رفتار آزاردهنده ی آنها چه احساسی به شما میدهد، صحبت کنید، آنها میتوانند مکالمه را تغییر دهند تا در نهایت شما بپرسید که آیا شما عامل رفتار بد او هستید یا خیر. به عنوان مثال، آنها ممکن است ادعا کنند که اگر فقط شما متفاوت رفتار می کردید، آنها با شما آن گونه رفتار نمی کردند.
افرادی که درگیر قلدری و آزار عاطفی میشوند، به دلیل انکار انجام کار اشتباه بدنام هستند. آنها این کار را انجام می دهند تا مسئولیت انتخاب های ضعیف خود را نپذیرند. این انکار میتواند باعث شود قربانی باج گیری احساس نادیدنی، ناشنیدهای داشته باشد و گویی تاثیر رفتار آنها بر شما اهمیتی ندارد. این تاکتیک همچنین حرکت یا بهبودی از قلدری یا آزار را برای قربانی بسیار دشوار می کند.
گاهی اوقات، وقتی صدایش میکنند یا مورد بازجویی قرار میگیرند، از کلمات محبت آمیز استفاده میکند تا اوضاع را هموار کند. ممکن است چیزی شبیه این بگویند: «میدانی چقدر دوستت دارم. من هرگز عمداً به تو صدمه نمیزنم.»
این کلمات ممکن است همان چیزی باشد که شما می خواهید بشنوید، اما غیر معتبر هستند، به خصوص اگر همان رفتار تکرار شود. با این حال، آنها ممکن است به اندازه کافی باهوش باشند تا شما را متقاعد کنند که بازخواست نکنید، که به فرد اجازه می دهد از مسئولیت یا عواقب رفتار آزاردهنده خود فرار کند.
فردی که باج گیری عاطفی می گیرد تمایل دارد داستان ها را به شیوه هایی که به نفع او است بازگو کند. به عنوان مثال، اگر شریک زندگیتان شما را به دیوار هل داد و بعداً قصد دارید در مورد آن بحث کنید، ممکن است داستان را بپیچانند و بگویند که شما لغزش کردهاید و سعی کردهاند شما را ثابت نگه دارند و همین باعث شد که به دیوار برخورد کنید.
ممکن است با این رفتار آنها در حافظه خود نسبت به آنچه اتفاق افتاده است، شک کنید. تشویق به سردرگمی یا حدس دوم از طرف شما دقیقاً هدف آنها است.
باج گیری عاطفی می تواند شامل طیف وسیعی از تاکتیک ها از جمله دروغ گفتن، حواس پرتی، به حداقل رساندن، انکار و سرزنش باشد. وقتی با کسی سروکار دارید که از این نوع رفتار به عنوان ابزار استفاده میکند، به کارهایی که انجام میدهد (نه به کلماتی که انتخاب میکند) دقت کنید.
قرار گرفتن در معرض باج گیری عاطفی میتواند باعث اضطراب، افسردگی و سایر نگرانیهای مربوط به سلامت روان از جمله اعتیاد و افکار خودکشی شود. به همین دلیل، مهم است که تشخیص دهید چه زمانی در حال تجربه باج گیری عاطفی هستید. از خود بپرسید که آیا هر یک از عبارات زیر را تجربه کرده اید؟
به احساسات و واقعیت شک می کنید: سعی می کنید خود را متقاعد کنید که رفتاری که دریافت می کنید آنقدرها هم بد نیست یا بیش از حد حساس هستید.
قضاوت و ادراکات خود را زیر سوال می برید: از صحبت کردن یا ابراز احساسات خود می ترسید. شما آموخته اید که به اشتراک گذاشتن نظر خود معمولاً در نهایت احساس بدتری به شما می دهد، بنابراین در عوض سکوت می کنید.
احساس آسیب پذیری و ناامنی می کنید: اغلب احساس می کنید در اطراف شریک زندگی، دوست یا اعضای خانواده خود «روی لبه ی تیغ راه می روید». شما همچنین احساس بیاعتنایی میکنید و عزت نفس ندارید.
احساس تنهایی و ناتوانی می کنید: متقاعد شده اید که همه اطرافیان شما را «عجیب»، «دیوانه» یا «بی ثبات» تصور می کنند، درست مانند فردی که از شما باج گیری عاطفی می کند. این باعث می شود احساس کنید در دام افتاده و منزوی شده اید.
شما تعجب می کنید که آیا همان چیزی هستید که آنها می گویند: شخصی که شما را مورد آزار و باج گیری عاطفی قرار می دهد، کلماتی را بیان می کند باعث می شود احساس کنید اشتباه، بی هوش، ناکافی یا دیوانه هستید. حتی گاهی اوقات متوجه می شوید که این جملات را برای خودتان تکرار می کنید.
شما از خود و اینکه چه کسی شده اید ناامید هستید: برای مثال، احساس می کنید ضعیف و منفعل هستید و قبلا قوی تر و قاطع تر بوده اید.
شما احساس سردرگمی می کنید: رفتار شخصی که از شما باج گیری عاطفی می کند شما را گیج می کند.
نگران این هستید که بیش از حد حساس شده اید: فرد با گفتن «من فقط شوخی کردم» یا «شما باید کمی با جنبه تر باشید» رفتارها یا کلمات آزاردهنده را به حداقل می رساند.
احساس عذاب قریب الوقوع دارید: وقتی در کنار این شخص هستید احساس می کنید اتفاق وحشتناکی در شرف وقوع است. این ممکن است شامل احساس تهدید و عصبانیت بدون دانستن دلیل باشد.
شما زمان زیادی را صرف عذرخواهی میکنید: احساس میکنید باید همیشه برای کاری که انجام میدهید یا کسی که هستید عذرخواهی کنید.
شما احساس بی کفایتی می کنید: احساس می کنید هرگز «به اندازه کافی خوب» نیستید. شما سعی می کنید انتظارات و خواسته های دیگران را برآورده کنید، حتی اگر آنها غیر منطقی باشند.
شما اعمالتان را حدس می زنید: اغلب به این فکر می کنید که آیا جزئیات رویدادهای گذشته را به درستی به خاطر می آورید یا خیر. حتی ممکن است از ترس اشتباه بودن، تلاش برای به اشتراک گذاشتن آنچه را که به یاد دارید متوقف کرده باشید.
تصور میکنید دیگران از شما ناامید شدهاند: همیشه به خاطر کاری که انجام میدهید یا کسی که هستید عذرخواهی میکنید، با این فرض که دیگران از شما ناامید شدهاند یا به نحوی اشتباه کردهاید.
شما تعجب می کنید که مشکل شما چیست: از خود می پرسید که آیا اساساً مشکلی با شما وجود دارد یا خیر. به عبارت دیگر، شما نگران این هستید که از نظر روحی خوب نیستید.
شما برای تصمیم گیری تلاش می کنید زیرا به خودتان بی اعتماد هستید: ترجیح می دهید به شریک زندگی، دوست یا یکی از اعضای خانواده تان اجازه دهید که به جای شما تصمیم بگیرند و به طور کلی از تصمیم گیری اجتناب کنید.
اگر هر یک از این نشانههای باج گیری عاطفی در شما احساس می شود، مهم است که فوراً به دنبال کمک حرفهای باشید. بدون توجه به آن، در معرض باج گیری عاطفی قرار گرفتن می تواند تلفات قابل توجهی بر عزت نفس و سلامت روان شما گذاشته باشد.
پزشک شما میتواند مشاوری را توصیه کند که برای کمک به شما در پردازش و مقابله با آنچه برای شما اتفاق میافتد، مجهز باشد.
هدف معمولی آنها فقط دستکاری نیست، بلکه قدرت و کنترل است! معمولاً با همکاری نادرست قربانی دستکاری شده. این نوع رفتار آموخته شده اغلب ریشه در روان پریشی یا اختلال شخصیتی مانند خودشیفتگی یا اختلال شخصیت مرزی دارد.
اصطلاح gaslighting از نمایشنامه ای از پاتریک همیلتون در سال 1938 می آید که در آمریکا با نام «خیابان فرشته» شناخته می شود و بعدها به فیلمی از آلفرد هیچکاک تبدیل شد.
در فیلم تعلیق، شوهری با دستکاری سعی می کند با ایجاد تغییرات ظریف در محیط اطرافش، از جمله کم کردن آرام و پیوسته شعله لامپ گاز، همسرش را وادار کند که فکر کند در حال از دست دادن عقل است. او نه تنها محیط او را به هم می زند و او را به این باور می رساند که دیوانه است، بلکه او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و کنترل می کند و ارتباط او را با خانواده و دوستانش را قطع می کند.
در نتیجه، همسر شروع به گمانه از خود، احساسات، ادراکات و خاطراتش می کند. علاوه بر این، او بیش از حد عصبی، حساس و غیرقابل کنترل میشود، که هدف از باج گیری عاطفی نیز همین است، این که هدف را بیقرار کند و تا هدفش مطمئن نباشد چه چیزی درست است و چه چیزی نیست.
از آنجایی که این فیلم نمایشی دقیق از اعمال کنترلکننده و سمی بود که افراد دستکاریکننده استفاده میکنند، روانشناسان و مشاوران شروع به برچسب زدن این نوع رفتار آزاردهنده عاطفی کردند.
اگر در یک رابطه با باج گیری عاطفی مواجه می شوید، اقداماتی وجود دارد که می توانید برای محافظت از خود انجام دهید. کارهایی که ممکن است انجام دهید عبارتند از:
کمی فاصله بگیرید: یک قدم به عقب از احساسات شدیدی که باج گیری عاطفی می تواند برانگیزد، می تواند برای شما مفید باشد. ترک فیزیکی موقعیت می تواند کمک کننده باشد، اما ممکن است از تکنیک های آرام سازی مانند تبلیغات تنفس عمیق یا تمرینات یوگا نیز استفاده کنید.
شواهد را ذخیره کنید: از آنجایی که باج گیری می تواند شما را زیر سوال ببرد، روی حفظ شواهد تجربیات خود کار کنید. یک دفتر خاطرات داشته باشید، مکالمات متنی را ذخیره کنید، یا ایمیل ها را نگه دارید تا بتوانید بعداً به آنها نگاه کنید و به خود یادآوری کنید که نباید به خود شک کنید یا خود را زیر سؤال ببرید.
حد و مرزها را تعیین کنید: مرزها به دیگران می گویند که مایلید در یک رابطه چه چیزی را بپذیرید. شفاف سازی کنید که اجازه نمی دهید طرف مقابل دست به اقداماتی مانند بی اهمیت جلوه دادن یا انکار آنچه می گویید انجام دهد.
یک دیدگاه بیرونی به دست آورید: با یکی از دوستان یا اعضای خانواده در مورد آنچه که می گذرانید صحبت کنید. داشتن دیدگاه شخص دیگری می تواند به شما کمک کند تا وضعیت را برای شما واضح تر کنید.
پایان دادن به رابطه: در حالی که ممکن است دشوار باشد، پایان دادن به رابطه با کسی که مکرراً از شما باج گیری عاطفی میکند، اغلب مؤثرترین راه برای پایان دادن به آزار است.
اگر مشکوک هستید که در حال تجربه ی این نوع رابطه هستید، ممکن است صحبت با یک متخصص سلامت روان نیز برایتان مفید باشد. آنها می توانند به شما کمک کنند تا در مورد این موقعیت بیشتر بدانید، دیدگاهی به دست آورید و راهبردهای مقابله ای جدیدی ایجاد کنید که می تواند به شما در مقابله با این رفتار کمک کند.
به یاد داشته باشید که شما برای چیزی که تجربه می کنید مقصر نیستید. شخصی که از شما باج گیری عاطفی می کند، مقصر اصلی است. آنها مسئول اعمال خود هستند. کاری که انجام داده اید باعث نشده است که آنها این انتخاب را انجام دهند و شما نمی توانید کاری که آنها انجام می دهند را تغییر دهید.
اما با مشاوره، میتوانید یاد بگیرید که چگونه انتخابهای سالمی داشته باشید و نسبت به فردی که بج گیری می کند، مرزبندی کنید.
منبع: سلامت نیوز