سیروس جعفری، استاد دانشگاه علوم کشاورزی درباره سد چمشیر گفت: با احداث سد در مخازن گچی، از یکسو موجب افزایش گچ و رسوب در زمینهای کشاورزی و نابودی خاک میشویم و از سوی دیگر بنای بتنی سد دچار خوردگی میشود و دوام نخواهد داشت.
پلاسکو، عظمت تهران دهه ۴۰، جلوی چشم همهمان چه آنها که تا چهارراه استانبول رفته بودند و چه آنهایی که پای تلویزیون خیره بودند، ۳ساعت و نیم سوخت و فروریخت. یک بار دیگر بخوانید. آجر به آجر فرو ریخت و خاک و دودش هوا رفت.
به گزارش دنیای اقتصاد، آن لحظه تا همین امروز کش آمده. امروز، سد چمشیر ممکن است همان پلاسکو باشد، با این تفاوت که در نهایت ۱۰ تا ۱۵ سال چند وزارتخانه به قد و بالای آن بنازند و در این دوره پر غرور، گچ ریز ریز در زمینهای زراعی نفوذ کند و ریشه هر گیاه و درختی را بخشکاند، خاک را نابود کند، آب شور شود و لبهای مردم ترک بخورد و سازه سد خورده شود و بعد سرزمینی، مانند پلاسکو فروبریزد. جلوی چشمهای تکتکمان. بعد از آن هم در حیرت و افسوس سرزمینی بمانیم که حتی خاک هم ندارد.
سد چمشیر، میان هلهله مسوولان و مخالفتهای تعدادی از خودشان و هیهات کارشناسان، قرار بود دو هفته پیش آبگیری شود که نشد. در این پروژه وزارت نفت، نیرو و محیطزیست دخیل بودهاند. سازمان محیطزیست را به عنوان بخشی منفعل باید نادیده گرفت. وزارت نفت هم از چاههای نفت به نوعی چشمپوشی کرده تا سد چمشیر پا بگیرد. به نوعی به نفع وزارت نیرو عقبنشینی کرده است. این در حالی است که به روایتی ۱۳ چاه نفت، به روایتی تعدادی بیشتر و در روایتی ۵ چاه نفت در آنجا وجود دارد. چاههایی که بعد از آبگیری در روایتی بلااستفاده خواهند شد، در روایتی بهرهبرداری از آن ادامه خواهد داشت و در توصیفی دیگر، همین قدر که حضور دارند، در آب و خاک نفوذ و آن را آلوده میکنند.
سد گتوند، کلیدواژه توصیف دو فردای سد چمشیر است. هشدارها میگفت آب شور میشود، زمین لمیزرع میشود، دیگر نه آب به درد مردم میخورد و نه خاک، دولت، اما اصرار داشت که حتما باید مردم را سیراب کند. حالا پایه و اساس آن اصرار کجاست؟
سیروس جعفری، استاد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان میگوید: «سدها با دو هدف اساسی تامین آب و برق احداث میشوند، هرچه آب ارزان است، اما برق گران است، قابلیت فروش دارد. به همین دلیل میبینیم در ایران در مدیریت سدهای برقآبی مانند دز، به دلیل کسب درآمد از برق، کمتر به مسائل آبی و مدیریت منابع آب توجه میشود. با دقت در منحنیهای رهاسازی دز، میتوان دریافت که کمتر با نیازهای کشاورزی سازگاری دارد، بلکه با نیازهای برقآبی بیشتر سازگاری دارد.»
به گفته او، وجود ذخیرهگاه آبی در مناطق خشک، حیاتی و ضروری است، اما زمانی که این جایگاه در پس موضوعات دیگری قرار میگیرد و به طمع کسب درآمد بیشتر حجم مخزن افزایش پیدا میکند، جایگاه احداث سد تغییر پیدا میکند. این مشکل در سد گتوند وجود داشت؛ اما در مورد سد چمشیر، کلیت سد مشکل دارد.
در زمینشناسی، لایههای زمین را سازند یا formation میگویند. اما مشکل چمشیر به گفته دکتر جعفری از آنجا میآید که سازندهای گچساران و آغاجاری که در امتداد هم قرار دارند، از گچ تشکیل شدهاند. گچ، سنگپوش لایههای نفتی ایران هم در مخازن اطراف سد چمشیر به وضوح بیرونزدگی آن مشخص است. لایههای نفتی به وسیله گچ حفاظت میشود و اجازه نمیدهد هیدروکربنهای نفتی از قسمتهای عمیق به لایههای سطحی تراوش کند. گچساران یا سازندهای بالایی آن عمدتا از گچ که ترکیب آن سولفات کلسیم بدون آب است، تشکیل شدهاند.
او میگوید: «سولفات در مجاورت آب به مرور حل شده و نه تنها میتواند بتن را حل کند، بلکه در پاییندست، رسوب مداوم آن درون خاک، منجر به از دست رفتن باروری خاک میشود. یعنی آب پس از حل کردن گچ در مخزن سد، آن را به اراضی پایین منتقل کرده و پس از تبخیر آب، مانده آن منجر به رسوب گچ میشود. این رسوب سبب پر شدن و سیمانی شدن خلل و فرج خاک شده و میتواند در یک بازه ۱۰ تا ۱۵ ساله منجر به تخریب اراضی شود.»
خلاصه مطلب آنکه «با احداث سد در مخازن گچی، از یکسو موجب افزایش گچ و رسوب در زمینهای کشاورزی و نابودی خاک میشویم و از سوی دیگر بنای بتنی سد دچار خوردگی میشود و دوام نخواهد داشت.» تا اینجای کار هم کشاورزی نابود میشود و هم سد.
در منطقه تعدادی چاه نفت وجود دارد که وضعیت بهرهبرداری از آنها و نفوذ آن در آب مورد سوال است. دکتر جعفری میگوید: «وجود چاههای نفت در لایههای کم ضخامت گچ یا در درز و ترکهای آن، پس از چندی سبب تراوش لایههای هیدرو کربن مخازن نفتی به درون مخزن سد میشود. با انحلال این لایهها، هیدروکربنها به سطح آمده و مخزن را دچار آلودگی میکند.»
او تعداد چاههای نفت را بیشتر از ۱۳ حلقه میداند. وزارت نفت و نیرو در مورد احداث سد توافق کردند، اما بعدتر وزارت نفت محاسبه کرد که ظرف ۳۰ سال میلیارد میلیارد تومان و دلار از بابت این عدم بهرهبرداری از چاههای نفت متضرر میشود.
جمال محمدولیسامانی، استاد تمام آب دانشگاه تربیت مدرس و مدیر دفتر زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس میگوید: «به دلیل آنکه تعدادی از چاهها در آبگیری تحت تاثیر قرار میگیرند، بلااستفاده خواهند شد؛ این حرف قابل قبول نیست. چرا که در صورتجلسات برای بسته شدن چند چاه نفت توافق شده و مجوز دادهاند.»
محسنی، مدیر روابط عمومی شرکت نفت و گاز گچساران میگوید: «در صورت آبگیری سد، چاههایی که زیر آب میروند، تمهیداتی در نظر گرفته میشود که کاملا ایمنسازی و مسدود شوند. در عین حال، در میدان نفتی امکان بهرهبرداری افقی وجود دارد که به برداشت از میدان نفتی کمک میکند.»
به گفته او، تعداد چاههای نفتی در منطقه ۵ حلقه است. البته با شک و شبهه آن را اعلام میکند، اما مطمئن است تعداد آنها زیاد نیست. آقای محسنی، موضوع نفوذ از دیوارههای گچی را منکر میشود و میگوید: «میدان نفتی به دلیل شرایط زمینشناسی و لایههایی که وجود دارد، به سطح زمین راه ندارد. هر چقدر هم آب نفوذ کند، به لایههای نفت نمیرسد. چنان که سدهای زیادی در خوزستان وجود دارد که روی مخازن نفتی ایجاد شدهاند. در عین حال، مباحث تخصصی بعد از کار کارشناسی بسیار انجام میشود.» کارشناسی و مطالعات زیستمحیطی برای تمام سدها انجام میشود، اما به گفته دکتر جعفری، «اسناد به صورت محرمانه است و در اختیار کارشناسان یا صاحبنظران قرار نمیگیرد.»
البته نکته مهمتر آن است که این اسناد به دست کارشناسان مستقل داده نمیشود، بلکه به دست کسانی میرسد که به زیان کارفرما قلم نمیچرخانند. «شرکت آب نیرو مطالعات زیستمحیطی سد را حتی در حد داده خام به کسی نمیدهد و به همین دلیل اظهارنظر دقیقی در مورد وضعیتی که در آینده برای مخزن سد رخ خواهد داد، نمیتوان ارائه کرد.»
عصر ایران در گزارشی نوشته است: «اواخر دهه ۴۰ جلگه خوزستان درگیر سیل بود و ویرانی با موجهای سنگین سیل در خوزستان آغاز شده بود. بهمن ماه سال ۴۷ رودخانه کرخه طغیان کرد. همان زمان، در برنامههای توسعه پهلوی دوم به سراغ شرکتهای مشاور آمریکایی رفتند. طرفداران سازههای بزرگ مدعی بودند که با ساخت سدهایی روی رودهای بزرگ، توسعه شهرسازی، کشاورزی و صنعت امکانپذیر خواهد شد و جلوی طغیان آب هم گرفته میشود.
آمریکا در آن زمان تجربه سدسازیهای زیادی داشت، اما این پروژهها با تبعات بسیار و ویرانی محیطزیست همراه بود. دامنه ویرانیها تا جایی ادامه پیدا کرد که آمریکا تصمیم به تخریب سدها گرفت و از دهه ۹۰ حدود ۱۳۰۰ سد تعطیل شد. در دهه ۴۰ گروهی از مهندسان آمریکایی شرکت هارزا به ایران آمدند.
هنگام مطالعه مسیر رود کارون در گذر از زاگرس به جلگه خوزستان، به یک توده نمکی بزرگ که متعلق به «سازند گچساران» بود، برخوردند. مهندسان شرکت آمریکایی پیشنهاد کرده بودند که سدی قبل از این توده ساخته شود، وگرنه با زیر آب رفتن و انحلال این توده نمک در دریاچه مخزن، آب کارون شورتر خواهد شد؛ یعنی این مهندسان پیشنهاد تاسیس سد برای جلوگیری از شوری آب را دادند، در حالی که اکنون این سد ساخته شده و نه تنها از شوری آب جلوگیری نکرده بلکه خود عامل اصلی شوری آب شده است. این سد همان گتوند است.
جعفری میگوید: «یکی از مشکلات، وجود سد انحرافی آسک در پاییندست است. قبل از آبگیری سد چمشیر، میزان سولفات و شوری این سد چنان زیاد است که برای اغلب گیاهان زراعی نیمهحساس به شوری برای ۶ تا ۷ ماه از سال قابل استفاده نیست. چون شوری آن به حدود ۶-۷ دسی زیمنس بر متر میرسد.
در حالی که در اهداف سد ارتقای کیفیت آب پایین دست تصریح شده؛ اما حل مشکل سولفات با احداث سد قابل حل نیست. از نظر فنی آبی که با شوری بیش از ۶-۷ وارد شده حتی پس از ترکیب با آب با کیفیت خوب، اثر سولفاتش باقی میماند و برای شبکه پایین نیز قابل استفاده نیست.»
او میگوید: «تبخیر در آن منطقه بیش از دو هزار میلیمتر است. به این معنا که سالانه دو متر از دریاچه براثر تبخیر آب کم میشود. با توجه به وسعت دریاچه، رقمی در حد چند میلیون متر مکعب از دریاچه کم میشود و غلظت نمک را بالا میبرد. این رخداد در تابستان است و سبب تغلیظ شدید آب مخزن سد میشود.»
دکتر سامانی میگوید: «آب در هر زمینی که استفاده میشود به همراه شوری است، حتی آب شرب. به همین دلیل از زهکشی استفاده میشود.» او در مورد از بین رفتن بافت گیاهی و درختچهها نیز میگوید: «همیشه خسارت مخزن در نظر گرفته میشود، بهطور طبیعی آب در سطح روستاهای بالادستی و به دنبال آن پوشش گیاهی و حیاتوحش کم میشود. این خسارات همیشه وجود دارد. اما در بحث پاییندست شرایط مناسبتر میشود.»
هنوز سد آبگیری نشده است و سازمان محیطزیست نیز مخالفت خود را با آبگیری این سد اعلام کرده است. فشارهای اجتماعی و کارشناسان هم وجود دارد، هر چند یکی از کارشناسان وزارت نیرو بهطور مشخص اعلام کرد که «محیطزیست موافقت میکند، اما از علنی شدن آن بیم دارد». تمام ترس و هشدارها آن است که فاجعه گتوند تکرار نشود.
حالا، سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیطزیست مجلس به «ایلنا» گفته است: «صادرکننده مجوز محیطزیستی سد چمشیر و گتوند، یک گروه مشترک بوده است. با توجه به اینکه مطالعات ارزیابی محیطزیستی سد چمشیر از ابتدا به شکل درستی انجام نشده، حتما نیاز جدی به بازنگری در این مطالعات وجود دارد و این سد تا پیش از بازنگری در مطالعات ارزیابی نباید آبگیری شود.»
در این مورد هم نظرات متفاوت است. چنان که دکتر سامانی میگوید: «آنجا معدنی وجود دارد که با آبگیری انحلال پیدا کرد. تا قبل از آبگیری حدود ۳ هزار میلیارد تومان آن زمان، برای سد گتوند هزینه شده بود و در مرحله آبگیری بود. در عین آنکه عدهای به دنبال تخریب بودند، بحث بیتالمال هم مطرح بود.
دو راهحل وجود داشت. اول آنکه یک پتوی رسی روی بخشی از مخزن که در معرض معدن است، قرار گیرد، تا باعث کاهش انحلال یا شوری کنارهها در داخل مخزن شویم. ایده دوم آن بود با ترکیبی از آبگیرهای بالا و وسط و بخشی از شوری پایین مخلوط کنیم تا به مرور ec مناسب شود.
با انجام این کار، ظرف ۱۰ سال که انحلال معدن به پایان برسد مشکل شوری نخواهیم داشت. مشکل بخشی از شوری کف نیز به مرور حل میشود. این شیوه در سد گتوند جواب داد و اکنون مشکل شوری در آن سد نداریم.»، اما وضعیت اینچنین خوب و قابل قبول نیست و زمینهای بسیاری در منطقه قابلیت کشت خود را از دست دادهاند و شوری آب هم وجود دارد.
دکتر جعفری میگوید: «اثرات سد چمشیر، فاجعهای بدتر از گتوند رقم میزند، چرا که به مرور با اثرات غیرقابل برگشت بر کیفیت خاک سبب از دست رفتن آن میشود و راه برگشتی برای اصلاح آن وجود ندارد. به فرض اگر سد گتوند را زمان آبگیری رها میکردند، تنها از محل سازه آن متضرر میشدیم.
اما با توجه به ورود و ماندگاری گچ در خاک، اثرات منفی آن قابل بازگشت نیست. با رسوب گچ در خاک، مانند سیمان ذرات خاک را به هم میچسباند و امکان اصلاح ندارد.» گسترهای که تحت تاثیر این فاجعه قرار میگیرد، به گفته دکتر جعفری، «از حوزه چمشیر به پایین همه آن مناطق توسط آب سد متاثر خواهد شد.
به خصوص که موضوع سولفات و انتقال آن به اراضی مطرح است. میزان ذخیره موثر آب سد یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون متر مکعب اعلام شده است. با این میزان آب میتوان ۱۲۰ هزار هکتار زمین را به زیر کشت گندم، یا ۱۵۰ هزار هکتار زمین زیرکشت جو یا ۷۰ هزار هکتار زمین زیر کشت ذرت برد که نامناسب بودن کیفیت آب میتواند همه این اراضی را متاثر کند.» این تاثر اراضی به معنای تعطیلی کشاورزی و در نهایت مهاجرت اقلیمی است که ظرف چند سال اخیر از حیث اجبار باب شده و در سالهای پیشرو شدت میگیرد. به گونهای که تنها راه حیات و نجات، ترک کویر لمیزرع است.
با توجه به دادههای محدودی که وجود دارد سخت میتوان در مورد آینده نظر داد، اما دکتر جعفری میگوید: «مدت زمان مورد نیاز برای وقوع این فاجعه به شرایط کشاورزی و زمان کشت (زمستانه و تابستانه) یا شرایط زهکشی خاک بستگی دارد. به گونهای که اگر کشت تابستانه باشد، به دلیل تبخیر بالای آب، تاثیرش بیشتر است.
اما میتوان گفت در دورهای ۱۰ تا ۱۵ ساله اثر خود را نشان میدهد. در هر بار آبیاری حداقل یک میلیون لیتر آب وارد زمین میشود، به ازای این میزان آب و میزان حلالیت گچ (۲/ ۴ گرم در لیتر) با هر بار آبیاری، ۲/ ۴تن گچ به خاک وارد میشود. در اثر رسوب آن موجب میشود سخت لایهای تشکیل شده که آب و ریشه از آن عبور نکند. به این ترتیب خاک از قابلیت استفاده خارج میشود.»
در مورد اینکه چه باید کرد، دو دیدگاه در این گزارش وجود دارد. دکتر سامانی میگوید: «با توجه به آنکه سد ساخته شده، اگر امکان داشت، نتایج و آثار را مدیریت میکنیم. اما اگر در سال اول آبگیری اتفاقات ناگواری رخ داد، آب آن را تخلیه میکنیم.» با وجود سادگی این تجویز، دکتر جعفری، نظر دیگری دارد: «سد چمشیر، پیش از آبگیری باید کلیه جوانب زیستمحیطی و کیفیت نهایی این سد ظرف یک تا دو سال بررسی شده و دادههای زیستمحیطی آن تکمیل شود تا پس از آن بتوان نسبت به آبگیری یا عدم آبگیری آن تصمیمگیری کرد.»