جمیله کدیور نوشت: هر شورش و خیزش و اعتراضی را نمیتوان انقلاب یا جنبش انقلابی تلقی کرد و فقط جنبشهای اعتراضی تودهای پایدار و مستمر میتوانند به انقلاب بیانجامند.
جمیله کدیور در روزنامه اطلاعات نوشت: از بدو وقوع اعتراضات اخیر در شهریور ماه سال جاری، که میتوان از آن تلقی خیزش اعتراضی یا حداکثر جنبش اعتراضی اجتماعی داشت، طیفهایی از اپوزیسیون برانداز و زرادخانههای رسانهای وابسته، بر آن شدند که با سوار شدن بر موج اعتراضات مردم، در جهت خواستهای خود، آن را منحرف کنند و بر آن مُهر خود بزنند.
چندی نگذشت که با همذات پنداری، اقدامات براندازانه خود را که پشتگرم به تحریم اقتصادی مردم ایران و دخالت و حمایت خارجی برای تغییر نظام بود را بر اعتراضات داخلی بار کردند و ساده انگارانه با انحراف اعتراضات از مسیر اولیه، بر آن نام «انقلاب» گذاشتند؛ عنوانی که قبلا نسبت به استفاده ازآن پرهیز و ملاحظه داشتند. این تلقی به عوض مقبولیت برای مردم ساکن داخل کشور که از نزدیک شاهد بدون واسطه وقایع بودند، روزنه امید و آمال جمعی از مهاجرین ایرانی غربت نشین شد.
در عرف سیاسی، انقلاب واژهای «پسینی» است که بعد از وقوع پیروزی استفاده میشود، نه «پیشینی» که به هر اعتراضی درهر حد و اندازهای اطلاق شود. پیروزی انقلاب هم پیش نیازها و شاخصههای خود را دارد؛ از جمله حضور قابل ملاحظهای از مردم، استمرار و گستردگی اعتراضات، سازماندهی، رهبری، ایده و آرمان مشخص، و برنامه روشن برای آینده بعد از سرنگونی نظام مستقر. بر این اساس، هر شورش و خیزش و اعتراضی را نمیتوان انقلاب یا جنبش انقلابی تلقی کرد و فقط جنبشهای اعتراضی تودهای پایدار و مستمر میتوانند به انقلاب بیانجامند.
تلقی این جماعت آن بود که با تکرار مفهوم انقلاب در کانالهای مختلف تلویزیونی و تاکید بر استمرار اعتراضات و اشاره به گستردگی آنها در هر برنامه خبری و تحلیلی و باز انتشار پیامها و محتواهای رسانههای جریان رسمی در شبکههای مختلف اجتماعی، بدون توجه به واقعیتهای کف خیابان، وقوع انقلاب را میتوانند در ذهن مخاطب خود القا و با تمرکز بر تاثیرگذاری بر «نسل زِد» به بسیج و جذب نیرو از بین نوجوانان و جوانان پرشور اقدام کنند.
اقدامی که به لوث شدن مفهوم انقلاب در ذهن مخاطب انجامید و با گذشت زمان و عدم تحقق نتیجه مورد نظر به یأس معترضینی که فروپاشی را در دو قدمی میدیدند، منجر شد.
ناگفته پیداست که بر خلاف تصور اپوزیسیون برانداز، به باور متخصصان جنبشهای اجتماعی و انقلابها، اعتراضات مردمی زمانی به انقلاب منجر میشوند که از یک طرف شاهد برگزاری اعتراضاتی گسترده و مستمر با حضور جمع زیادی ازمردم از قشرهای مختلف باشیم و ازطرف دیگر، هم شاهد از هم پاشیدگی اقتصاد کشور به دلیل عملیات ایذایی و اعتصابات معترضین باشیم و هم شاهد از بین رفتن قدرت و مشروعیت نظام مستقر و ریزش نیروهای حامی حکومت و پیوستن عناصری از مجموعه دولت بخصوص از نیروهای نظامی و امنیتی به معترضین که هیچ یک از این اتفاقات در جریان اعتراضات اخیر رخ نداد.
اریکا چنووث استاد دانشکدهکِنِدی و مؤسسهمطالعات عالی رادکلیف در دانشگاههاروارد در کتاب مقاومت مدنی (۲۰۲۱) با ارائه «قاعده ۵ر۳ درصد» که با مطالعه تعدادی از جنبشهای گذشته به دست آورده، معتقد است اگر جنبشی سه و نیم درصد از جمعیت را به خیابانها بکشاند و بتواند مشارکت تعداد زیادی از مردم را برای مدت طولانیتری تداوم بخشد، امکان موفقیت خواهد داشت. از نظر او موفقیت تنها وقتی حتمی به نظر میرسد که دستکم ۵ر۳درصد ازجمعیت به طور فعال در جنبشهای خشونتپرهیز مشارکت کنند ــ و دستیابی به این میزان از حمایت آسان نیست.
به عبارتی حضور بالای مردم شانس موفقیت آنها را در مبارزات خشونت پرهیز میافزاید. به باور او جنبشی خشونتآمیز محسوب میشود که به بمبگذاری، آدمربایی یا نابودیِ زیرساختهای کشور بپردازد ــ یا به مردم یا اموال آنها آسیب برساند. چنووت و ماریا استفان، پژوهشگر «مرکز بینالمللیِ مبارزهخشونتپرهیز» ضمن بررسی تعدادی جنبشهای معطوف به تغییرحکومت، به این نتیجه رسیدند اقدامات خشونتآمیز شانس موفقیت اعتراضات مردمی را به نصف تقلیل میدهد.
پیش از چنووث، مارک لیچباک در کتاب وضعیت دشوار شورشگران (۱۹۹۴) از «قاعده ۵ درصد» نام برده و گفته بود هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت مقاومت کند و در هیچ طغیان و انقلابی هم نمیتوان به بسیج بیش از ۵ درصد از جمعیت امیدوار بود.
در شرایطی که به رغم تلاشهای گسترده، تمام ابزارهای موجود در داخل و خارج برای بسیج مردم، خصوصا نسل جوان و نوجوان برای حضور اعتراضی در کف خیابانهای کشور به کار گرفته شد، با این گمان که حضور آنها به گسیل پدر و مادرها و پدر بزرگ و مادربزرگها و همراهی و حمایت آنها از فرزندان و عزیزان خود میانجامد، ولی با تشدید خشونتهای کلامی و عملی در جریان اعتراضات و تغییر تدریجی ماهیت اعتراضات و بالا بردن انتظارات از اعتراضات، تبلیغات رسانهای و حمایتهای گسترده بینالمللی برای تهییج قشر خاکستری مردم برای پیوستن به اعتراضات و فراخوانهای اعتصاب موثر واقع نشد و هر چه فضای شعارها رکیکتر و اقدامات حاضران کف خیابان خشنتر شد، از حجم معترضان کاسته شد.
هر چند بنا به گفته رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای کشور، و اشاره به یک نظر سنجی درباره اعتراضات اخیر، «۸۳ درصد مردم با اینکه در اعترضات شرکت نکردند، ولی به وضعیت کشور معترضاند»؛ منتها این نارضایتی و معترض بودن به دلایل مختلف که درجای خود شایسته مطالعه است، موجب نشد که آنها به معترضان کف خیابان ملحق شوند و یا با اپوزیسیونی همراهی کنند که نه برنامه مشخص و نه رهبری موجه و مقبولی دارند، و نه آیندهای مشخص را ترسیم میکنند و فعلا به مقتضای اوضاع، نو انقلابی شده اند.
هر چند اطلاعات دقیقی از اوج میزان حضور معترضین در خیابانها موجود نیست، و به رغم درگیر بودن اکثر استانهای کشور در اعتراضات، وزیر کشور در۲۲ مهر ماه اعلام کرده بود «در شلوغترین روز تجمعات اخیر۴۵ هزار نفر شرکت کردند و از بین۳ میلیون و۲۰۰ هزاردانشجو، فقط ۱۸هزارنفر دراعتراضات حضور داشتهاند.» تصاویر و ویدیوهای منتشر شده از اعتراضات اخیر در اوج خود و در بالاترین حد ممکن نیز تا جایی که من دیدهام به سختی شاید سر جمع حداکثر صدهزار نفر را به تصویر بکشد. البته قطعا نباید از معترضان خاموشی که در خیابانها حاضر نشدند، غفلت کرد و سکوت آنها را نشانه رضایتشان از عملکرد حکمرانان دانست.
طبیعی است بسیج گسترده مردمی و گسترش معترضان و اعتراضات مستلزم برنامهریزی، سازماندهیِ اجتماعی، آموزش و آمادهسازی نیرو جهت رسیدن به اهداف مشخصاست. ضعف برنامه ریزی و سازماندهی در کنار خودبزرگ انگاری براندازان که با تبلیغات رسانهای و هشتگسازی در رسانههای اجتماعی به یُمن ارتش سایبری همراه بوده و هست، به توهم دامنه نفوذ اپوزیسیون برانداز برای پیروزی سریع دامن زد.
توهمی که اپوریسیون برانداز بدون پرداخت کمترین هزینه مادی و معنوی برای انقلاب خیالی خود و بدون توجه به امکانات موجود کف خیابان و بر اساس برآورد نادرست از قوای قهری دولت، و در غیاب برنامه مدون برای بعد از براندازی مورد نظرشان بود. چنین ضعف رویکردی، بهای سنگین ازدست رفتن جان جوانانی را همراه داشت که عمدتا و بعضا با اشتباه محاسباتی، تحت تاثیر تبلیغات فریبنده و مسموم قرار گرفته بودند.
سوای اکثر حرکتهای احساسی جوانان و نوجوانان در کف خیابان که نوعا بدون سازماندهی و عمدتا به منظور تجربه عملی هیجان انگیز بود که مقتضای سنی نسل جوان و نوجوان در عصر دیجیتال و بازیهای اینترنتی است، بررسی الگوهای رفتاری کف خیابان جمعی دیگر که بعضا به اقدامات خشن روی آوردند، موید سازمان یافته بودن آنها عمدتا با اقتباس و حمایت و مدیریت پشت پرده سازمان آلبانی نشین و بازوی رسانهای آن، در چارچوب جوانان محلات در شهرهای مختلف بود.
از نتایج سازماندهیهای گروههای مجازی و غیر مجازی، به جز اعلام مناطقی برای حضور یا اطلاعرسانی برخی روزها برای اعتصاب، اعلام تشکیل کمیتههای مجازات و ادعای راه اندازی جوخههای اعدام و خشونت مقدس و خنثی سازی و تئوریپردازی و ارائه شواهد تاریخی از اعمال خشونت در انقلابهای گذشته بود. البته برخی سازماندهیها هم تحت حمایت برخی اقشار و صنوف انجام شد، که عمدتا عاری از سازماندهی حول ارزشهای مشترک و برنامه ریزی برای پیشبرد جنبش اعتراضی بود.
در پاسخ به انتقادات و شبهات پیرامون نبود رهبری در اعتراضات اخیر، در مقطعی آن را به عنوان امتیاز و نشانه موج انقلابهای نوین دانسته، داشتن رهبری و ارتباط عمودی را مشخصه انقلابهای کلاسیک عنوان و ویژگی اصلی انقلابهای نوین را شبکهای بودن و ارتباطات افقی اعلام کردند.
این ادعا هم از زبان کارشناسان و مجریان توپخانههای رسانهای به کرات بیان شد و هم در رسانههای مختلف اجتماعی، بخصوص در اتاقهای متعدد کلابهاوس با حضور نو انقلابیون مقیم خارج به عنوان نقطه قوت اعتراضات اعلام گردید. البته اقداماتی هم از سوی جمعی برای ملاقات با روسای جمهور کشورهای غربی صورت گرفت تا اعتراض مردم را به اسم انقلاب و اهمیت نقش خود را لابد به عنوان رهبر انقلاب به آنها بفروشند و به رسمیت شناختن انقلاب به عنوان اولین کشورها را از آنها درخواست کردند.
در ادامه کوشش همه جانبه براندازان خارجنشین برای ربایش اعتراضات مردم و با هدف دمیدن روح تازه به پیکر اعتراضات، هر از چندی اقدامی جدید صورت گرفت. به عنوان آخرین نمونه، در آستانه سال نو میلادی، جمعی که در صد و ده روز اخیر بیشتر از بقیه در صدد نمایاندن خود در جایگاه رهبری و تهییج بودند و توسط رسانههای جریان اصلی ترویج و تبلیغ میشدند، در پیامی یکسان که در حسابهای خود در توییتر به طور همزمان منتشر کردند، بر «سازماندهی و همبستگی در سال ۲۰۲۳ سال پیروزی ملت ایران» تاکید نمودند.
این جماعت، همان کسانی بودند که شب یلدا و برگزاری مراسم آن را همچون دیگر نمادهای ملی پیش از این تحریم کرده بودند. این توییت مشترک و همزمان از سوی طرفداران در شبکههای مختلف اجتماعی به عنوان نشانه ائتلاف و اتحاد و رهبری مشترک خوانده شد و ازطرف تعدادی از انتشاردهندگان «گامی در جهت همگرایی جهت پشتیبانی از انقلاب مردم ایران برای آزادی» اعلام گردید. جمعی از منتقدین هم انتقاداتی به متن و تنظیم آن وارد کردند؛ و بالاخره اینکه هنوز داشتن رهبری متحد برایشان یک آرزویی است که گویی در افق محال قرار دارد.
با توجه به آنچه برشمرده شد، به رغم همه تلاشهایی که صورت گرفته، درفضای فعلی بطور قطع از اپوزیسیون برانداز و بی سامان خارج نشین برای بسیج مردم و راه اندازی انقلاب و سرنگونی حکومت کاری ساخته نیست. حداکثر توان آنها در ایجاد انحراف در اعتراضات بحق مردم است. منتها این بدان معنا نیست که خطری از داخل نیز نظام را تهدید نمیکند.
در شرایطی که هوای آلوده فضای تنفس سالم را تنگ کرده؛ بحران بی آبی کشور و مردم را تهدید میکند؛ گرانی افسار گسیخته، معیشت مردم را هر چه سختتر کرده؛ محدودیتهای فزاینده برای دسترسی مردم به اینترنت جهانی و دسترسی به رسانههای اجتماعی و استفاده از فیلتر شکنهای متعدد بر اعصاب و روح و روان همه چنگ انداخته؛ بیتوجهی به مطالبات مردم؛ ادامه راههای آزموده شده و غلط قبلی؛ استمرار روند ناراضی سازی؛ انکار و تحقیر اقشار مختلف، بخصوص زنان و دختران؛ تحمیل شیوههای منسوخ برنسل جوان؛ قدرت دادن به نیروهای نابلد و ناکارآمد؛ هر کدام به تنهایی میتواند عامل و باعث بروز اتفاقاتی جبران ناپذیر برای کشور و مردم شود؛ اتفاقاتی که اپوزیسیون برانداز در انجام آن تا به امروز کمترین توفیقی کسب نکرده است.
در یک کلام، اصرار بر اشتباهات و تصمیمات نابخردانه و عدم توجه به توصیههای دغدغه مندان میتواند عرصه بازی را با نتایجی نامشخص تغییر دهد.