علی ملاقلی پور میگوید:برخی دست به اعتراض میزنند مثل بسیاری از مردم، معترض به مسیر یا شرایط روزگار میشوند و خواستار تغییر یا بهبود هست. برخی تصمیم میگیرند در این تلاطم کار نکنند و مثل بسیاری از هنرمندان برای رهایی از غم نان به مشاغل دیگر رو میآورند پیک موتور و رانندگی و غیره؛ که این انتخاب هم خود نوعی واکنش محسوب میشود.
علی ملاقلی پور فیلمساز جوان و خوش فکری است؛ اما به گفته خودش سه سالی است که بعد از توقیف سریال «کتونی زرنگی» از فعالیت در تلویزیون و نمایش خانگی (ساترا) منع شد و به همین دلیل زمانی که سریال «نجلا» ساخته میشد به عنوان کارگردان دوم در بخش زندان کار کرده، اما به دلیل ممنوع الکاری اسمی از حضور او در تیتراژ این سریال نبوده است.
به گزارش خبرآنلاین، این فیلمساز که فیلم «قندون جهیزیه» به عنوان آخرین فعالیت سینمایی او به شمار میرود ضمن گله از شرایط موجود در سینمای ایران گفت: «در حال حاضر گاهی فیلم کوتاه، گاهی تیزر تبلیغاتی و نماهنگ و گاهی هم فیلم مستند میسازم و البته پیشنهاد ساخت فیلم سینمایی از بخشهای دولتی داشته ام. ولی حقیقت این است تا زمانی که به کاری اعتقاد نداشته باشم و یا نسبتی با میانگین مردم زمانه ام نداشته باشد، کار نمیکنم.» علی ملاقلی پور درباره سینما در شرایط فعلی، گرانی تولیدِ فیلم و آینده صنعت سینما و فیلمسازان جوان با ما به گفتگو نشسته است که میخوانید:
با توجه به گرانی که زندگی امروز ما را در ابعاد مختلف در برگرفته است؛ شرایط فعلی تولید را چطور ارزیابی میکنید؟
شرایط فعلی که مشخص است، تا زمانی که وضعیت زندگی و معیشت مردم گران است هیچ تهیه کنندهای در بخش خصوصی برای سینما سرمایه گذاری نمیکند. به همین دلیل ترجیح میدهم درباره آینده صحبت کنم. زیرا آینده را تصمیمات و عقلانیت و حتی اشتباهات گذشته و حال میسازد. در واقع این روندها هستند که برآیندها را میسازند و هنر و هنرمند بیشتر از بافت فیزیکی از نوعی بافت شیمیایی سیال و حساس برخوردار است. البته در نگاه کلی ذات انسان اینگونه است، اما این نوع از بشر (هنرمند) فرمولی حساس و خاصتر دارد که اگر چنین نبود انسان اساسا سمت هنر نمیآمد و زمانی که به هنر روی آوردند یعنی هم از شرایط تاثیر میگیرد و هم نسبت به شرایط واکنش نشان میدهد.
درست مانند زمانهای که اکنون در آن به سر میبریم. چون در شرایط فعلی بیش از هر زمان دیگری شاهد واکنش هنرمندان به مسائل روز اجتماع هستیم.
ببینید، هنرمند مدام باید بین عقل و احساس در رفت آمد باشد تا اثری را تولید کند و محصول نهایی یک هنرمند ناگزیر است که جذاب، متفاوت و همخوان با روح جامعه باشد. زیرا همانطور که گفتم هم از جامعه اثر میگیرد هم بر آن اثر میگذارد. حال اینکه مواد اولیه هنرمند، حال مردم، روحیه خود و افکار و آرای او است و تا زمانی که جامعه دچار ایستایی، گرفتاری، تضاد و درگیری باشد تمام سیستم یک هنرمند در تلاطم خواهد بود، چون همانطور که گفتم نوعی سیالی در او موج میزند.
چرا هنرمندان در رشتههای مختلف جزو اولین اقشار اجتماع هستند که بیش از دیگران نسبت به مسائل واکنش نشان میدهند؟
سئوال شما را با طرح چند سئوال دیگر پاسخ میدهم. چرا یک هنرمند نباید واکنش نشان بدهند؟ مگر میشود یکی از حساسترین انواع بشر در شرایط حساس بدون واکنش باقی بماند؟ مگر میشود از هنرمندی که مدام قرار است متفاوت و متنوع بنگرد بخواهیم ظرف پذیر باشد؟ متفاوت دیدن ذات هنر و خلاقیت است وگرنه با دستگاه و کلیشه و ماشین کپی روبرو خواهیم بود. گاه شرایط جامعه (که بخش عمدهای از مواد اولیه فکر هنرمند را تشکیل میدهد) آنقدر در هم میپیچد که هر هنرمندی به این سوال و ندای درونی خود پاسخ میدهد که من اول انسان هستم یا هنرمند؟ یعنی همه وجود من را هنر و حرفه ام تشکیل میدهد؟ در این شرایط میتوانم اثر مناسب تولید کنم؟ به هر جوابی برسد عکس العمل او را میسازد. مثلا برخی دست به اعتراض میزنند مثل بسیاری از مردم، معترض به مسیر یا شرایط روزگار میشوند و خواستار تغییر یا بهبود هست. برخی تصمیم میگیرند در این تلاطم کار نکنند و مثل بسیاری از هنرمندان برای رهایی از غم نان به مشاغل دیگر رو میآورند پیک موتور و رانندگی و غیره؛ که این انتخاب هم خود نوعی واکنش محسوب میشود.
نقش دولتها و به خصوص مدیران سینمایی منصوب شده در دورههای مختلف در ساماندهی وضعیت چیست؟
نکته اول که باید اشاره کنم این است که هنرمند بند پذیر نیست و خود کمان کِش خود است و اگر قرار است دولتها ساماندهی و اثر گذاری در فضای هنری را به عهده بگیرند ابتدا باید خود هنرمند باشند و یا حداقل اهل نفس و اهل شناخت از این نوع بشر باشند که ذاتا زیبایی پسند، خاص و متفاوت نگر و خلاق است. حتی در جنگ و تضاد هم میتواند نور و رنگ را ببیند و به ترسیم در بیاورد، اما نمیتوان رنگهای مداد را برای او مشخص کرد. زیرا رنگها و روشنی و تاریکی را جامعه و افکارش به او میدهند؛ بنابراین برای همگامی با هنرمند نمیتوان دستوری صحبت کرد.
چون تندی و گفتمان تهاجمی با تحکم یا فرمان و یا خواهش و التماس هر دو بی اثر است یا حتی ضد اثر گذاری بر هنرمند است. اگر دولتها یا بخشی از دولت واقعا باور هنری و فرهنگی داشته باشد باید مدام با اهل هنر در گفتگو باشد و خوب بشنود.
با این اوصاف همراهی هنرمندان با رویدادهای هنری و یا جشنوارهها بستگی به نوع بازتابهایی است که اهالی هنر دریافت میکنند. اینطور نیست؟
بله دقیقا. دلیل رونق یا عدم رونق سینما و تلویزیون و جشنوارهها به این ادراک بستگی دارد. اینجا دیگر کارخانه نیست که با آمار تولیدی بتوان خیال راحت داشت. اینجا محصولات باید شیمی درستی داشته باشند وگرنه در بازار خریدار پیدا نمیکند و مشتری هم دیگر هر خوراکی را نمیپذیرد. چون خریدار و خواهان کالای فرهنگی انسان است و ذاتا انتخاب گر آفریده شده است. از همین رو تصمیم گیران در این حوزه باید بدانند اگر در کنار دیگر حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی دولتها مینشینند نباید مثل آنها فکر کنند. اگر اقتصادی فکر کنند در بحرانها ورشکسته میشوند اگر سیاسی نگاه کنند دنبال یارگیری و تفکیک خودی و غیرخودی خواهند بود، اگر امنیتی نگاه کنند به هر هنرمند نگاه خطرناک، بی اثر یا همسو خواهند داشت.
در نهایت راهکار چه باید باشد؟
اگر به این نتیجه رسیدیم که اختلاف در هدف پیش آمده باید سر اهداف صحبت کنیم و اگر امروز تصمیم نگیریم که خوب بشنویم و حرف بزنیم کمتر کسی همراه خواهد شد.