خبرگزاری تسنیم، شامگاه سهشنبه ۲۲ آذر فیلمی تحت عنوان «اعتراف» ۵ ورزشکار به «قصد بمبگذاری در شیراز» منتشر کرد. فیلمی که متهمانی جوان را با لباس زندان، چشمبند و دستبند و بدون ذکر نام خانوادگیشان نشان میداد. اما همان اسامی کافی بود تا مشخص شود که ۵ ورزشکار شیرازی در بند، دنا شیبانی، اشراق نجفآبادی، محمد خیوه، حسام موسوی و امیرارسلان مهدوی هستند که پیش از این نامشان در فضای مجازی شنیده شده و حالا «متهم به اقدام به بمبگذاری» هستند.
شرق نوشت: داستان اشراق از هجدهم آبان شروع میشود. بعدازظهری که به کلینیک دندانپزشکی رفته و دیگر به خانه بازنگشتهاست.
قریب به یک دهه از بازداشت «مازیار ابراهیمی» و اعترافش به «ترور دانشمندان هستهای» میگذرد، پروندهای که به نقطه عطفی در رویکرد افکار عمومی به انتشار برنامههایی با محتوای «اعتراف متهمان» تبدیل شد.
مازیار ابراهیمی سال ۹۳ آزاد شد، اما ماجرای این پرونده از سال ۱۳۹۸ شکل و شمایلی دیگر به خود گرفت. او داستان چگونگی ضبط و پخش فیلم اعترافش به ترور دانشمندان هستهای را روایت کرد و این روایت از سویمنابع داخلی و رسمی هم تایید شد.
گرچه پیش از آن همواره پخش ویدیوهایی با محتوای اعتراف از متهمان شبهات و سوالات افکار عمومی را در پی داشت، اما پس از رسانهای شدن این پرونده، هر پروندهای که مسیرش به برنامهسازیهای «صداوسیما یا خبرگزاریهای نزدیک به برخی نهادهای خاص» رسید با همان شک و شبههها و سوالات بیپاسخ همراهبود.
خبرگزاری تسنیم، شامگاه سهشنبه ۲۲ آذر فیلمی تحت عنوان «اعتراف» ۵ ورزشکار به «قصد بمبگذاری در شیراز» منتشر کرد. فیلمی که متهمانی جوان را با لباس زندان، چشمبند و دستبند و بدون ذکر نام خانوادگیشان نشان میداد.
اما همان اسامی کافی بود تا مشخص شود که ۵ ورزشکار شیرازی در بند، دنا شیبانی، اشراق نجفآبادی، محمد خیوه، حسام موسوی و امیرارسلان مهدوی هستند که پیش از این نامشان در فضای مجازی شنیده شده و حالا «متهم به اقدام به بمبگذاری» هستند.
در حالی که خانوادهها و وکلا از محل نگهداری آنها، اتهام و چرایی بازداشتشان بیخبر بودند، پخش این فیلم شوک بزرگی برای نزدیکانشان، جامعه ورزشی و حتی کسانی بود که آنها را از نزدیک نمیشناختند.
یکی از ۵ چهرهای که با چشمبند و دستبند در این فیلم دیده میشود، اشراق است. جوان کوهنورد و دوچرخهسواریکه در ویدیوی منتشر شده در خبرگزاری تسنیم از او با عنوان «سرتیم بمبگذاری و هدایتکننده اعضا» نام برده میشود. اتهامی که عرفان نجفآبادی میگوید وقتی شنیده، شوکه شده و حتی آنقدر از تصورات و ذهنیتش در مورد برادر کوچکش دور بوده که خندیدهاست.
چند تماس کوتاه تلفنی و یک ویدیوی «اعتراف» تمام آن چیزی است که خانواده اشراق در مورد این پرونده میدانند. عرفان، برادر بزرگتر اشراق میگوید: «من حدس میزدم که ممکن است ویدیویی از اعترافات بچهها پخش شود، اما باز هم بعد از دیدن فیلم شوکه شدم. هنوز هم در شوک هستم. گرچه شوک شدم، اما با دیدن آن فیلم خنده ام هم گرفت. مثلا اگر میگفتند این بچهها دور هم جمع شدند تا یک حرکت نمادینی انجام دهند، نگران میشدم که شاید اتهاماتی مثل اجتماع و تبانی برایشان در نظر دارند، اما اتهام بمبگذاری واقعا من را شوکه کرد. این چیزی نیست که به این بچهها بچسبد. این بچهها و خانوداههایشان سابقه مشخصی دارند. یک نفرشان فرزند شهید است. پدر من و اشراق رزمنده و مسوول تیم تعمیر و نگهداری پل خیبر در زمان جنگ بودهاست. همهشان ورزشکار هستند. چرا باید اصلا وارد این وادی شوند؟»
او از این گلایه دارد که وقتی هنوز «کیفرخواستی صادر نشده، اتهامی اثبات نشده، دادگاهی وجود نداشته» چرا و چطور از این ۵ نفر فیلمی تحت عنوان «اعتراف» منتشر میشود؟
داستان اشراق از هجدهم آبان شروع میشود. بعدازظهری که به کلینیک دندانپزشکی رفته و دیگر به خانه بازنگشتهاست. برادرش آن روز را روایت میکند: «برادرم به من گفته بود که میخواهم به دندانپزشکی بروم که دندانم را روکش کنم. وقتی به کلینیک که در شیراز و خیابان همت هم است، رسیده بعد از ۱۰-۱۵ دقیقه گروهی وارد کلینیک دندانپزشکی شده و برادرم را بازداشت کردند. یک نفر از کادر درمان همان جا به صورت ناشناس به من پیام و اطلاع داد که برادرم بازداشت شدهاست. ۱۸ آبان بود که اشراق بازداشت شد. همه ۵ نفر در یک روز بازداشت نشدهاند.»
اشراق فردای آن روز با پدرش تماس میگیرد. عرفان میگوید پدرش نگران اشراق بوده و به همین دلیل به دیدن یکی از دوستانش که فرمانده یک پایگاه مقاومت در شیراز است، میرود و از او میخواهد که در مورد اشراق پرسوجو کند. بعد از آن بوده که اشراق با پدرش تماس میگیرد. میگوید بازداشت و حالش خوب است، اما نمیگوید چه نهادی وچرا بازداشتش کرده و کجا زندانی است. در مدتی که از بازداشت اشراق میگذرد او یک بار دیگر هم با پدرش تماس میگیرد و میگوید «برای فیلمبرداری به خانه آمدیم.»
آنطور که عرفان برادر اشراق میگوید به نظر میرسد که دو بار نهادهای امنیتی وارد خانه پدریشان شدهاند. یک بار، یکی دو روز بعد از بازداشت اشراق بوده. دفعه دوم –احتمالا حوالی سوم آذر-اما به چیزی دست نزدند و خانه بهم ریخته نبودهاست. هر دو بار کسی خانه نبوده و دفعه دوم پدر اشراق از باز بودن در اتاق او و خیس بودن خاک گلدانش متوجه میشود، کسی وارد خانه شدهاست. بعد از آن در مکالمهای اشراق به او میگوید که برای فیلمبرداری به خانه آمدهاند. در هر دو تماس، اما اشراق به پدرش نمیگوید که کجاست یا نهاد بازداشت کننده کدام نهاد امنیتی است.
اشراق همچنین یک بار با برادرش تماس تلفنی داشتهاست. عرفان میگوید: «چند روز قبل از پخش اعترافات هم با من تماس گرفت. وقتی گوشی را جواب دادم، صدای اشراق بود. اما اشراق گفت که صدا روی «پخش» است و صدای تو را میشنوند. کمی احوالپرسی کردیم. از من سراغ تمدید بیمه ماشینش را گرفت. میگفت یک هفته اول ناراحت بودم، اما وقتی فهمیدم رسانهای شده، خوشحال شدم. به من میگفت فقط حواست باشد که با شبکههای خارجی مصاحبه نکنی. در این تماس به من گفت که در انفرادی هستم.
در واقع در آخرین تماسی که با من داشت گفت در انفرادی است و بعید میدانم که حتی الان هم از انفرادی بیرون آمدهباشد، چون به پدرم گفتهاند که تحقیقات و بازجوییها تمام نشده و چند نفر دیگر هم در این رابطه باید دستگیر شوند و هنوز این پرونده جمع نشده که بتوانند بچهها را به زندان یا عادلآباد بفرستند.
به هر حال اگر به زندان فرستاده شوند، محدودیتهایشان کمتر است. میتوانند تماس بگیرند یا ملاقات داشتهباشند. البته من در این تماس از اشراق پرسیدم که کجاست. گفت نمیدانم، اما میدانم که عادلآباد نیستم. از او پرسیدم اتهاماتت چیست که یک صدایی تذکر داد که «آقا چیزی از جزییات پرونده نپرس». همانطور که گفتم صدا روی «پخش» بود و گویا مکالمه در حضور کسی انجام میشد.»
آخرین تماس اشراق درست روز تولد برادرش بود. همچنان صدا روی «پخش» بوده و برادرش از حاضر یا حاضران احتمالی میخواهد اجازه دهند که با پدرش هم تماس بگیرد. اشراق همان روز با پدر هم تماس میگیرد و از او درخواست میکند برایش کتاب بیاورند. اگرچه نه اشراق و نه نهاد امنیتی به خانواده در مورد محل نگهداری او چیزی نگفتهاند، اما همین موضوع برادرش را خوشبین کرده که شاید قرار است به زودی به زندان منتقل شده و امکان ملاقات حضوری برایشان فراهم شود.
حتی برادر اشراق هم به خوبی نمیداند که چرا این گروه ۵ نفره بازداشت شده و اتهاماتشان در ارتباط با یکدیگر است. در واقع هیچ توضیحی برای شفاف شدن رابطه این ۵ نفر و علت دستگیری فعلا وجود ندارد. از ویدیوی اعترافات هم تنها این طور میتوان برداشت کرد که این یک گعده دوستی بوده و قصد انجام کاری داشته که به ادعای «تسنیم»، بمبگذاری بودهاست. برادر اشراق، اما از یک احتمال صحبت میکند.
او میگوید: «گویا یک گروه مجازی بوده که همه این بچهها و خیلی دیگر از کسانی که در حوزههای مختلف ورزشی فعالیت دارند، در آن عضو بودند. خاطرتان باشد آبان امسال روی کوه «دراک» شیراز کلمه «آزادی» را حک کردند که در فضای مجازی ویدیوی آن خیلی دیده شد. گویا در این گروه بر سر این موضوع درگیریهای لفظی پیش میآید. گفته شده میخواستند این نوشته پاک شود، فراخوانی دادند و بعضی کوهنوردان رفته و برخی نرفتهاند و خلاصه بر سر این موضوع اختلاف نظری پیش میآید. نقطه اشتراک این بچهها همان گروه است.»
آنقدر بازداشت اشراق برای خانوادهاش دور از انتظار بوده که پدرشان اوایل میگفته «مطمئنم موضوع با ریشسفیدی حل میشود» به همین دلیل هم تا ۱۰ روز اول اطلاعرسانی در مورد بازداشت اشراق صورت نمیگیرد تا این که بالاخره عرفان تصمیم میگیرد از طریق توییتر خبر بازداشت برادرش را عمومی کند.
اما این که چرا بازداشت اشراق خیلی دور از انتظار بوده در روایت برادرش از حال و هوای اشراق مشخص است. عرفان تعریف میکند که «اشراق اصلا سیاسی نبود. در واقع نمیشود که کسی اینجا زندگی کند و سیاسی نباشد، اما اهل این که فضای سیاسی را به صورت جدی دنبال کند، نبود. شاید منتقد وضع موجود بود، اما حتی آنقدر که من پیگیر حوادث روز بودم، او پیگیر نبود. حتی نمیدیدم در حد یک استوری اعتراضی فعالیتی داشتهباشد.»
برادر اشراق میگوید به دلیل تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری فعلا نمیتوانند برای اشراق وکیل بگیرند، اما پیگیر وضعیت او هستند و میخواهند به محض شروع فرآیند دادرسی، اشراق و البته همه ۴ نفر دیگر وکیل تعیینی داشته تا به نوعی خانوادهها «سخنگویی» برای اطلاعرسانی در مورد پرونده داشتهباشند. درخواست خانواده اشراق از دستگاه امنیتی و قضایی این است که «نگذارند پرونده سیاسی شود و گروه یا جریانی از آن استفاده تبلیغاتی کنند.»
آنها میخواهند فرآیند دادرسیهمه این ۵ نفر عادلانه، منصفانه، بر اساس دادهها و اطلاعات متقن طی شود. همچنین اگر فرآیند تحقیقات در مورد آنها به مرحلهای رسیده که منجر به ساخت «ویدیوی اعتراف» شده، برای آنها قرار وثیقه تعیین کنند یا دست کم آنها را از انفرادی به زندان منتقل کرده و شرایط ملاقات با خانوادههایشان را فراهم کنند.
تاکید عرفان برادر اشراق بر در نظر گرفتن دادهها و اطلاعات متقن ناشی از دیدن همان فیلمی است که خبرگزاری تسنیم منتشر و البته بعدا ۳۰:۲۰ گزارشی بر اساس آن تولید کرد. فیلمی که برادر اشراق معتقد است حتی با دیدن آن و بدون دسترسی به جزییات پرونده میتوان متوجه برخی تناقضها یا اطلاعات اشتباه شد که شاید در نظر گرفتن و طرح آنها به روند دادرسی عادلانه کمک کند. یکی از مواردی که برادر اشراق به آن اشاره میکند «میدان احسان» است.
او میگوید: «در فیلم یکی از این ۵ نفر میگوید ما به میدان احسان رفتیم تا روبهروی استانداری که دوربین زیاد است، این کار را انجام دهیم تا دیده شود. این در حالی است که میدان احسان فاصله ۱۱ کیلومتری با استانداری دارد و طی کردن این مسیر به صورت پیاده بر اساس آنچه «گوگلمپ» تخمین میزند، چیزی در حدود ۲ ساعت است. علاوه بر این استانداری در فلکه ستاد-یا همان میدان امام حسین- واقع شدهاست.»
عرفان نکته دیگری هم از یکی از دوستان محمد خیوه نقل میکند و توضیح میدهد: «یکی از آشنایان آقای خیوه که آشنایی هم با ما دارد، در توییتر هم نوشت که شهادت میدهم آقای خیوه حتی یک فرمول فیزیک هم حفظ نیست. در واقع این اظهارات زمانی مطرح شد که آقای خیوه در فیلم میگوید من در رباتیک سررشته دارم، اما رشته تحصیلیش ادبیات انگلیسی است.»
مساله بعدی که برادر اشراق در فیلم دیده و از آن شوکه شده، تاکید به ساخت بمب با «اکریل و سرنج» است. او میگوید به فرض درست بودن این ادعا از اکریل و سرنج بچهها در چهارشنبهسوری هم برای درست کردن ترقه و چیزهایی شبیه به آن استفاده میکنند. چطور ممکن است که با استناد به این دو ماده اتهام بمبگذاری و امثال آن مطرح شود.
او همچنین به بخش دیگری از فیلم منتشر شده، پرداخته و میگوید «در قسمت دیگری یکی از این ۵ نفر میگوید من در خانه تست کردم. مگر میشود این چیزها را در خانه تست کردیا اصلابه فرض که ادعاهای مطرح شده در مورد گرفتن این مواد اشتعالزا درست باشد. اما آیا بمبگذاری صورت گرفته؟ شاید این وسایل برای قصد و نیت دیگری بوده؟ آیا همراه داشتن این مواد به معنی قصد بمبگذاری است؟»
همچنین در فیلم عترافات سناریو به شکلی چیده شده که گویی مخفیگاهی وجود داشته و این افراد را یا در مخفیگاه یا در حال اختفا دستگیر کردهاند در حالی که هیچ کدام از این ۵ نفر با هم دستگیر نشدهاند و حتی همه آنها موقع بازداشت در شیراز نبودهاند.
عرفان به این بخش از فیلم هم اشاره کرده و توضیح میدهد: «هیچ کدام از بچهها را با هم نگرفتند. اولین نفر ارسلان بوده و بعد یک به یک بقیه را بازداشت میکنند. اما در فیلم طوری نمایش داده شده که گویا اینها را از یک مخفیگاه و در حین ارتکاب جرمی دستگیر کردهاند. بعد چطور ممکن است وقتی عدهای میخواهند اقدام به بمبگذاری کنند و یک نفرشان دستگیر میشود و بقیه در حال گذران زندگی روزمرهشان هستند. مثلا برادر من با هویت خودش در شهری که زندگی میکند به کلینیک دندانپزشکی رفته و آنجا بازداشتش کردند. منطقا باید اگر چنین جرمی مرتکب بوده بعد از بازداشت اول فرار میکرده و در حال خروج از کشور بازداشت میشده.»
از دیگر نکات مبهم پرونده که خانواده اشراق میخواهند از سوی مقامات امنیتی و قضایی مورد توجه قرار بگیرد، اظهارات معاون امنیتی و سیاسی استانداریفارس است. معاون سیاسی و امنیتی استانداری در گفتوگویی تصویری و پیش از پخش اعترافات تاکید دارد که اساسا مساله «بمبگذاری» مطرح نبوده و بدون بیان جزییات توضیح میدهد که تنها «عدهای مشکوک به همراه داشتن مواد اشتعالزا» دستگیر شدهاند؛ و البته سوال مهم دیگری که دست کم برای خانواده اشراق مطرح است عنوانیست که در این فیلم برای یکی از افراد استفاده شدهاست.
برادر اشراق میگوید در فیلم برای یکی از این ورزشکاران از عنوان مسوول تبلیغات بمبگذاری استفاده شده و این سوال را ایجاد میکند که چطور ممکن است عملی که اساسا و ماهیتا در خفا صورت میگیرد مسوول تبلیغات داشتهباشد! برادر اشراق با وسواس تمام فیلم منتشر شده را دیدهاست و در مورد ثانیه به ثانیه آن طرح پرسش میکند یا نکتهای را یادآور میشود. این پیگیری در صفحه توییترش ملموس است.
عرفان و اشراق دوچرخهسواری را از نوجوانی زیر نظر مربی شروع کردند که او هم در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ بازداشت شدهاست. اشراق علاقهمند به ورزش، ادامه میدهد و عرفان راهی دانشگاه هنر میشود.
اشراق از همان نوجوانی به تیم ملی دوچرخهسواری کوهستان کشور راه پیدا میکند. سال ۹۸ قهرمان کشور میشود. در دانشگاه عمران میخواند و همزمان برای امرار معاش «کار در ارتفاع» انجام میدهد. بعد از مدتی به دلیل آسیب جدی کتف و بعد از بارها عمل جراحی دوچرخهسواری را کنار میگذارد، اما ورزش را نه. او درهنوردی و کوهنوردی را جایگزین دوچرخهسواری میکند.
برادرش میگوید شاید بعضی فکر کنند که برای انجام این ورزشها و تمرینها و تهیه وسایل ورزشی این رشتهها پول زیادی نیاز است، اما واقعیت این است که «وقتی اشراق ورزش حرفهای میکرد ما آنقدری پول نداشتیم که هر روز بتواند گوشت و مرغ بخورد. به همین خاطر همیشه سیبزمینی و تخممرغ و کره میخورد که بتواند حرفهای ورزش کند. کار میکرد و با پولی که در میآورد را خرج تمرین و ورزش میکرد.»
خاطرههای عرفان از اشراق کم نیست. از نجات جان کوهنوردان و آتشنشانهای گیر کرده در کوهسرخ گرفته تا دغدغهمندی اشراق که باعث میشود در هفده سالگی گواهی هلالاحمر بگیرد. خاطرات اشراق را روایت میکند و میگوید: «خب باید آدم خوش قلب و دغدغهمند باشد که این کارها را بکند. من فیلمهای زیادی از این روحیه اشراق داشتم که در توییترم منتشر کردم. مثلا پرندهای را در مسیر درهنوردی نجات میدهد. یا بچهای که گیر افتاده بوده را نجات دادهاست. اشراق بسیار خوش قلب و مهربان است.»
اشراق سال گذشته باز دلتنگ دوچرخهسواری میشود و با دوچرخه شروع به فتح قلههای ایران میکند. اولین قله دماوند بوده و بعدی علم کوه. برادرش میگوید، امیدوار است. باقی قلهها بعد از آزادی...