اینکه تلویزیون چطور قرار است با مورد خیابانی - تاج کنار بیاید، هم طبیعتا چندان محل بحث نیست؛ چون این سازمان از مدتها پیش بنا بر خودی و غیرخودی گذاشته و آنهایی را که خارج از مدار هستند، بیخیال شده است.
مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، بعد از اتمام کار تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی بالاخره در تلویزیون حاضر شد تا پاسخگوی ابهامات موجود درباره تیم ملی باشد. تاج که پیشازاین هم نشان داده بود علاقهای ندارد به غیر از تلویزیون با جایی مصاحبه کند، این بار برنامه موردعلاقهاش برای گفتگو را هم تعیین کرد تا شاید فضای بهمراتب آرامتری را تجربه کند. او پیشتر با حضور در برنامه شبکه سه روبهروی میثاقی نشست و با کلی متلک، به مجری برنامه فهماند که هنوز راه زیادی برای تبدیلشدن به عادل فردوسیپور دارد. میشد با توجه به بحث شکلگرفته در آن برهه، متوجه نیش و کنایههای مهدی تاج شد که مجری را در سطحی نمیبیند که بخواهد وارد چالش با او شود؛ اما این اتفاق به شکل بدتر و واضحتری دوباره در تلویزیون رخ داد.
این بار رئیس فدراسیون فوتبال ایران بهجای شبکه سه به شبکه ورزش رفت تا روبهروی جواد خیابانی و مجری جوان دیگری بنشیند و پاسخگوی سؤالات آنها باشد. فارغ از مباحث شکلگرفته در این گفتگو که بههیچعنوان نمیتوانست قانعکننده باشد، ادبیات عجیبوغریب مهدی تاج که شدت طلبکاریاش بیش از هر زمان دیگری نمود داشت هم برجسته بود؛ ادبیات نهچندان حرفهای تاج در پاسخ به سؤالات و تأکید بر بیدانشی مجریان یا حداقل مسلطنبودن آنها به بحث، به قدر کافی خبرساز شد.
نتیجه این شد که مخاطب، شاید طبق چیزی که انتظار میرفت، از صحبتهای مهدی تاج قانع نشد و او با قیافه یک فرد فاتح استودیوی شبکه ورزش را ترک کرد. موضوعی که بعد از این گفتگو به شکل عجیبی مخابره شده، این است که تلویزیون قرار است چند بار دیگر برابر مهدی تاج شکست بخورد؟ مردی که برای پاسخگویی خوانده میشود، ولی در قامت یک پرسشگر سربلند، صحنه را ترک میکند.
واقعیت این است که در همه دیالوگهای ردوبدلشده در این گفتوگوی تلویزیونی تنها چیزی که مشخص بود، این است که جواد خیابانی «اینکاره» نبود. او خیلی زود وارد جنگ روانی مهدی تاج شد و بعضا با استرسهای مشهود، نمیتوانست پاسخی را که درخور است، بدهد و بشنود. اینکه جواد خیابانی و همکارش فضا را برای تاختوتاز مهدی تاج در این گفتگو مهیا کردند، تقصیر فرد دیگری نیست. بدیهی است که تاج بهواسطه تجربههای بیشماری که داشت، اجازه نداد جریان به سمتی برود که او مجبور به عقبنشینی شود. وقتی متوجه شد که پرسشگر چیز زیادی در چنته ندارد، بهترین دفاع را در حمله دید و مصاحبه را همانطور که خودش دوست داشت، به پایان رساند: با پاسخهای مبهم، فرارهای هوشمندانه و خیال خوش از اینکه دیگر قرار نیست در آیندهای نزدیک محاکمه شود.
این وسط تنها موردی که بیش از هر زمان دیگر به چشم آمد، خلأ یک مجری یا پرسشگر قهار مانند عادل فردوسیپور است که کسی نه توانی برای فرار از پرسشهای چالشیاش داشت و نه اینکه کسی جرئت به خرج میداد تا با چنین وضوحی الفاظی عجیبوغریب در مصاحبه به کار ببرد. اینکه تلویزیون چطور قرار است با این مورد کنار بیاید، هم طبیعتا چندان محل بحث نیست؛ چون این سازمان از مدتها پیش بنا بر خودی و غیرخودی گذاشته و آنهایی را که خارج از مدار هستند، بیخیال شده است.