«نازآباد»، از زمینهای «نارخاتون»، سوگلی ناصرالدینشاه، اراضی حاصلخیزی داشت و با توجه به روآوری بسیاری از چوبداران، قصابان و سلاخان به این محدوده، در اواخر دوران احمدشاه قاجار به عنوان مرکز اصلی ذبح دام تهران شناخته شد و ذبح دام در آن روستا رونق گرفت، به همین دلیل بعدها در همین محله کشتارگاه تهران ساخته شد.
تا قبل از پر کردن خندقهای چهارگانه تهران در حدود یک قرن قبل، قصبه نازآباد کاملاً خارج از شهر قرار داشت و محل تخلیه بار و کشتار حیوانات بسیاری از دامداران و کشاورزان شهرری و توابع آن و حتی دورتر، مثل ورامین، شریفآباد و ایوانکی، قصبه نازآباد بود.
به گزارش همشهری، منطقه ۱۶ در سالهای نهچنداندور چندین روستا در اطراف پایتخت داشت. «نازآباد»، «یاخچیآباد»، «خزانه» و «جوادیه» همه از روستاها و قصبات اطراف تهران بودند، اما رشد مهارنشدنی شهرمان، تمامی این روستاهای حاصلخیز را بلعید و امروز نام «منطقه ۱۶ شهرداری تهران» بر این نقطه از پایتخت گذارده شده است.
«نازآباد»، از زمینهای «نارخاتون»، سوگلی ناصرالدینشاه، اراضی حاصلخیزی داشت و با توجه به روآوری بسیاری از چوبداران، قصابان و سلاخان به این محدوده، در اواخر دوران احمدشاه قاجار به عنوان مرکز اصلی ذبح دام تهران شناخته شد و ذبح دام در آن روستا رونق گرفت، به همین دلیل بعدها در همین محله کشتارگاه تهران ساخته شد.
ذبح دام در روستای نازآباد آن سالها، چند مرحله داشت. فردی به نام «چوبدار» مشتری پیدا میکرد، طرازدار وزن حیوان را میکشید و در نهایت نوبت جناب سلاخ میشد که با چاقوی برقافتادهاش به جان حیوان زبانبسته بیفتد. تازه آن وقت نوبت به لاشکش میرسید تا گوسفندها را به دکان قصابی برساند.
روایت زندهیاد مرحوم جعفر شهری در این مورد خواندنی است: «لاشکشها گوسفند را از سلاخ میگرفتند تا به قصابی برسانند. شروع کار اینها قبل از طلوع آفتاب یعنی پس از کار سلاخخانه بود تا یکی دو ساعت به ظهر که گوشتها را توزیع کنند.
وسیله کار این لاشکشها، یابوهای قویهیکل پربنیهای بود که بتوانند بار زیادی را در مسافتی طولانی حمل کنند. کشتارگاه در قریه نازیآباد، غرب ایستگاه راهآهن فعلی، قرار داشت که حدود ۲۰ کیلومتر از مرکز شهر کنار افتاده بود و بعضی از دکاکین قصابی در شمالیترین نقطه شهر که حدود ۲۵ کیلومتر از آن فاصله داشت نیز این گوشتها را توزیع میکردند.»
به اینترتیب، نازآباد یا همان نازیآباد، تبدیل به محل اولیه تأمین گوشت مردم تهران شد و در اوایل قرن حاضر، بلدیه تهران با ایجاد یک چهاردیواری، شکل و شمایل کشتارگاه اولیه شهرمان را رقم زد تا کشتار در ملأعام قدغن شود. پس از ساخت دیوار، سگهای خطرناکی که با خوردن زواید حیوانات و خونهای جاری در جویهای خاکی اطراف، بسیار هار و درنده شده بودند، رفتهرفته جمع شدند، اما از کشتار بهداشتی تا سالها خبری نبود.
مدتی بعد نیز صدها کاروانسرا و محل نگهداری دام و چهارپا به سرعت تخریب شد و خانههای یک شکل و یک طبقه برای کارکنان دولت و بهخصوص کارگران شاغل در این نواحی همچون کارگران کارخانههای چیت ری، روغن نباتی و امثال آن ساخته شد.