فارغ از دیالوگها، به سراغ تیتراژهای ماندگار سریالهای تلویزیونی برویم که زمانی نه، چون حالا، نقطه قوت و از عناصر شهرت یک سریال بودند. اتفاقی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و دیگر خبری از خلق آثار ماندگار برای تیتراژهای تلویزیونی نیست. برای تجدید خاطرات و یادآوری آثار ارزشمندی که روزی از قاب تلویزیون شنیده شدند، بر بهترین و ماندگارترین تیتراژهای تلویزیون مروری داشتهایم.
شاید برای نسل امروز عجیب باشد که یک سریال یا برنامه تلویزیونی بتواند همه مردم را سر ساعتی مشخص در هر کجا که هستند پای گیرندههایشان بنشاند و به اصطلاح، خیابانها را خلوت کند. اما قدیمیترها که در آن دوران نفس کشیدند یادشان هست و هنوز از خاطرات خوش آن دوران یاد میکنند و حسرت میخورند. آن زمان، آثار تلویزیونی حسابی بر دل مردم مینشستند و حتی بخشی از زندگیشان میشد. در میان همه این برنامههای رنگارنگ و متنوع، اما سریالهای تلویزیونی جایگاه والاتری داشتند و اگر دل مخاطبان را به دست میآوردند، به جزوی از اتفاقات روزمرهشان بدل میشدند و از دیالوگ و تکه کلام گرفته تا شعر و آهنگ تیتراژشان، ورد زبان مردم در کوچه و خیابان بود.
فارغ از دیالوگها، به سراغ تیتراژهای ماندگار سریالهای تلویزیونی برویم که زمانی نه، چون حالا، نقطه قوت و از عناصر شهرت یک سریال بودند. اتفاقی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و دیگر خبری از خلق آثار ماندگار برای تیتراژهای تلویزیونی نیست. برای تجدید خاطرات و یادآوری آثار ارزشمندی که روزی از قاب تلویزیون شنیده شدند، بر بهترین و ماندگارترین تیتراژهای تلویزیون مروری داشتهایم.
روزی روزگاری / فرهاد فخرالدینی
در اولین گام از این روایتهای رسانهای، موسیقی تیتراژ سریال «روزی روزگاری» با بازی خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، ژاله علو و آهنگسازی فرهاد فخرالدینی را انتخاب کردیم که دربرگیرنده تصویر و ملودی خاطره ساز و ماندگار از مجموعهای بود که بدون تردید از ذهنمان پاک نخواهد شد. یک موسیقی ناب با تصویری از یک اسب پریشان با یال و دمی حنایی رنگ که دوان دوان در یک بیابان به سمت و سویی نامعلوم میرود، کمکم نوشتههای تیتراژ با دست خط مسعود اردوخانی نمایان میشود و یک موسیقی ناب که ۳۰ سال پیش آنچنان شنیدنش کیف داشت که برایش هر هفته لحظه شماری میکردیم. «روزی روزگاری» مجموعهای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی امرالله احمدجو بود که بین سالهای ۷۰ تا ۷۱ از شبکه یک سیما پخش شد. یک مجموعه بدیع در آن زمان که داستان راهزنی معروف به نام مرادبیگ را روایت میکرد که طی نزاعی با گروه راهزن دیگری مجروح شده و توسط خانواده روستایی از مرگ نجات پیدا کرده و طی زندگی با این روستاییان تحولاتی عمیق در زندگی او رخ میدهد. رفتهرفته در طول داستان متحول و به فردی صالح تبدیل میشود. روزی روزگاری در واقع داستان کمال یافتن انسانی است.
هزاردستان در روزگاری خلق شد که به گفته فرزند استاد حنانه، تهران روزگار سختی را بهسبب بمباران سالهای جنگ ایران و عراق میگذراند. حنانه، بیتوجه به وضعیت خاص تهران، در شهر ماند و با عشقی توصیفناپذیر کار کرد. روزها به نوشتن و آهنگسازی مشغول بود و شبها تا سحر در استودیو فعالیت میکرد. مرتضی حنانه کلاً با سازهای ایرانی مشکل داشت و سازهای ایرانی را ناقص میدانست و بجز دو یا سه قطعه که حنانه مجبور به استفاده از سازهای ایرانی شده، از بهرهگیری از این سازها تا حد امکان پرهیز میکرد. حنانه در این اثر از دو عدد تار بهره گرفته که قسمتهایی را به صورت کنترپوانیک اجرا میکنند و به قدری رنگ آمیزی زیبایی به وجود آورند که عدم وجود آنها قابل تصور نیست، ولی جالب آنجاست که حنانه با اصرار دوستان حاضر به انجام این کار شد و ممکن بود بدون تار این اثر را اجرا کند! این اتفاق در حالی میافتد که انتخاب جایگزین برای تار در این قسمت محال به نظر میرسد، ولی حتماً مرتضی حنانه با دانشی که از آن سراغ داریم از پس چنین کاری بر میآمده است!
سریال «امام علی (ع)» که از نخستین پروژهها در عرصه سریال سازی آثار تاریخیِ مذهبی بود. در زمان ریاست علی لاریجانی بر تلویزیون ساخته شد و در ابتدای کار در مرحله متن دچار بازنویسیهای متعدد شد تا سرانجام در سال ۷۳ با حضور ۱۵۰ بازیگر اصلی و بیش از ۵ هزار هنرور از نیروهای ارتش مقابل دوربین رفت. اما به طور حتم یکی از مهمترین مولفههایی که با آغاز پخش این سریال ماندگار پیش روی مخاطبان قرار گرفت، موسیقی متن کم نظیر اثر به آهنگساز فرهاد فخرالدینی است که به نوعی متخصص ساخت ماندگارترین ملودیها برای آثاری در این شکل و شمایل است و در مجموعه امام علی (ع) دست به آهنگسازی اثری زد که قطعاً و حتماً یکی از پیشروترین و خلاقانهترین آثاری است که در این حوزه شنیدهایم. یک ملودی جذاب با موسیقی تیتراژی که خوانندگی یک استاد پیشکسوت موسیقی ایرانی به نام صدیق تعریف جذابیت شنیداریاش را دو چندان کرد.
خانه به دوش / مجید اخشابی
نام مجید اخشابی با تیتراژهای تلویزیونی پیوندی ناگسستنی دارد و او یکی از پرکارترین خوانندهها در این زمینه به شمار میآید، اوج فعالیت او در دهه ۸۰ با سریالهای مناسبتی تلویزیون بود که نقش مهمی هم در به شهرت رسیدنش داشت؛ از «گمگشته» تا «متهم گریخت»، «دارا و ندار» و .... اما یکی از ماندگارترین تیتراژهایی که او خوانده است، تیتراژ سریال «خانه به دوش» به کارگردانی رضا عطاران است. سریالی طنز که در ماه رمضان سال ۸۳ از شبکه سه سیما پخش شد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. ترانه این قطعه را علی معلم سروده بود و آهنگسازی را هم خود اخشابی برعهده داشت.
این سریال یکی از موفقترین و پرمخاطبترین سریالهای ایرانی در چند دهه اخیر بوده است. «همسران» درباره دو زوج است که در همسایگی هم زندگی میکنند، اما علاوه بر همه ویژگیهای ماندگار این مجموعه، تیتراژ آن نیز بسیار خلاقانه و نو بوده و سالها در ذهن مخاطب باقی مانده است. پاهای مردی با کفش اسپورت و پاهای مردی با کفش رسمی که مسیر سر کار تا خانه را به صورت جداگانه طی میکنند. سوار اتوبوس و تاکسی میشوند، از پلهها بالا میروند، در کنار خیابان قدم میزنند تا به خانه میرسند و با یکدیگر در آپارتمانهای شان را باز میکنند و همسرانشان با سینی چای در انتظارشان هستند؛ تصویری از زندگی شهری در دهه ۷۰ و حتی ترغیب به استفاده از وسایل نقلیه عمومی از ویژگیهای این اثر بود.
خانه سبز / علی تفرشی
سریال «خانه سبز» یک مجموعه تلویزیونی دهه هفتاد به کارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام است که پس از پخش موفقیتآمیز و چشمگیر سریال «همسران» از این زوج هنری در سال ۱۳۷۵ توانست به موفقیت خیره کنندهای برسد که تا سالها رکورد مخاطبان تلویزیون را با تعداد بینندگان این مجموعه نگه داشت و تبدیل به اثر تاریخی شد که بی گمان شکل و شمایل جدید داستان پردازی و روایتش به عنوان یک اتفاق جدید در عرصه سریال سازی تبدیل به یکی از مهمترین مولفههای جذب مخاطب شد. مولفهای که بی هیچ تردیدی خسرو شکیبایی و دیگر بازیگران اثر به همراه موسیقی تیتراژ و دیگر جزییات نقش تعیین کنندهای در آن ایفا کردند. داستان این مجموعه روایت ساکنان یک خانه است که همه با هم نسبت خانوادگی دارند و در کنار یکدیگر ماجراهای گوناگونی را با محوریت یک زوج وکیل تجربه میکنند. شرایطی خیالانگیز که با موسیقی بهرام دهقانیار و تیتراژ ابتدایی کار با صدای مرحوم شکیبایی و موسیقی پایانیاش به خوانندگی علی تفرشی جلوهای جدید را پیش روی موسیقی تیتراژ آن سالهای تلویزیون قرار داده و تبدیل به یکی از ارکان مهم تغییر مسیر ساخت موسیقی تیتراژ شد.
روزگار جوانی / محمدرضا عیوضی
بدون شک اگر فهرستی از موفقترین سریالهای تلویزیونی تهیه کنیم، نام سریال «روزگار جوانی» به کارگردانی شاپور قریب و اصغر توسلی را نمیتوان نادیده گرفت. این سریال در سالهای ۷۷ و ۷۸ از شبکه تهران پخش شد و فیلمنامه نویس فصل اول آن اصغر فرهادی، کارگردان نام آشنای سینمای ایران بود. «روزگار جوانی» داستان پنج جوان دانشجو با بازی نصرالله رادش، امین حیایی، کیهان ملکی، بهزاد خداویسی و مهدی صبایی را روایت میکند که چهار نفرشان شهرستانیاند. آنان با یکدیگر خانهای را اجاره میکنند و در هر قسمت با ماجرای تازهای روبه رو میشوند. اما تیتراژ این سریال هم یکی از ماندگارترین آثار این حوزه است، «رنگین کمون» نام آهنگی بود که با مطلع «مثل یک رنگین کمون هفت رنگ/سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ» با صدای محمدرضا عیوضی در تیتراژ پایانی خوانده شد. این اثر سروده ابوالفضل عزیزی بود و خود عیوضی، آهنگسازیاش را برعهده داشت.
قاسم جعفری یکی از کارگردانان موفق دهه ۸۰ تلویزیون به شمار میرود چرا که با دو سریال «خط قرمز» و «مسافری از هند»، مردم را به پای تلویزیون کشاند. «خط قرمز» سریالی درام و اجتماعی بود که از ۱۳ آذر ۸۰ تا چهارم تیر۸۱ به صورت هفتگی روی آنتن شبکه سه سیما رفت. این سریال به معضل زندگی جوانان میپرداخت و از بازی بازیگرانی، چون سروش گودرزی، پویا امینی، شهرام حقیقتدوست، ایمان اشراقی و ... بهره میبرد. آهنگ و ترانه تیتراژ «خط قرمز» هم حسابی توانست نظر جوانان دهه هشتادی را به خود جلب کند و دست به دست شود. اسم این آهنگ «به امید یه هوای تازهتر» بود که با صدای حسین ریاضیان، ترانه حسن عسگری و افشین یداللهی و آهنگسازی پیروز ارجمند پخش شد.
منبع: برترین ها