آنا مری رابرتسون موزس گفته است که همیشه میخواسته که نقاشی بکشد ولی زمان کافی نداشته است تا وقتی که به ۷۶ سالگی رسید.
کشاورز نیویورکی در ۷۶ سالگی نقاشی را شروع کرد و خیلی زود به یک ستاره تبدیل شد، آثار این بانوی مسن بر روی تمبر، پرده و کارتهای کریسمس به قدری عالی بود که او را برای همیشه از پرورش مرغ و خروس نجات داد.
به گزارش ایسنا، گاردین به مناسبت نزدیک بودن ایام کریسمس نگاهی داشته است به زندگی هنرمندی که در ۷۶ سالگی به شهرت رسید و مناظر کریسمس را خلق میکرد.
آنا مری رابرتسون موزس گفته است که همیشه میخواسته که نقاشی بکشد ولی زمان کافی نداشته است تا وقتی که به ۷۶ سالگی رسید.
این هنرمند که با عنوان «مادربزرگ موزس» به شهرت رسیده است، به خاطر در نقاشیهایش که اغلب مناظر زمستانی در قالب زندگی روزمره هستند، مورد تقدیر قرار گرفته است.
موزس که در سال ۱۸۶۰ متولد شد، سومین فرزند از ۱۰ کودکی بود که در مزرعهای در شمال نیویورک بزرگ شدند. او در ۱۲ سالگی خدمتکار یک خانه روستایی ثروتمند در همسایگی خانهشان شد و وظایف خانگی مانند پخت و پز، خیاطی و نظافت را انجام داد. او ۱۳ سال بعد، با توماس سالمون موزس ازدواج کرد. ثمره این ازدواج ۱۰ فرزند بود که تنها پنج تا از آنها موفق به گذر از دوران نوزادی شدند. او و خانوادهاش هرگز ثروتمند نبودند. آنها در مزارع ویرجینیا و بعداً در شمال ایالت نیویورک ساکن شدند، جایی که موزس برای داشتن کمک خرج چیپس درست میکرد.
در سال ۱۹۲۷، پس از مرگ توماس بر اثر سکته قلبی، پسرشان فارست وظیفه داشت به مادرش کمک کند تا از مزرعه مراقبت کند.
او بعدا برای زندگی نزد فرزندش نقل مکان کرد و نامهای جدیدی مانند مادربزرگ موزس را به خود گرفت و زندگی جدیدی را شروع کرد. اگرچه او یک گلدوز مادام العمر بود و شبهایش را صرف دوختن لحاف برای دوستان و اقوام میکرد اما در ۷۶ سالگی به آرتروز مبتلا شد. اواسط دهه ۱۹۳۰ بود که موزس از یک گلدوز به یک نقاش تبدیل شد؛ چراکه خواهرش به او پیشنهاد کرده بود که نگه داشتن یک قلمو راحتتر از سوزن است.
این هنرمند بعدتر در قالب شوخی گفته است: «اگر نقاشی را شروع نمیکردم حتما جوجه پرورش میدادم.»
موزس با تخیل زندهاش نقاشی کرد؛ بدون اینکه حتی یک سه پایه داشته باشد از اتاق خوابش و آشپزخانه به عنوان استودیوی هنریاش استفاده میکرد و در نقاشیهایش لحظات شاد زندگی خود را به تصویر کشید.
او گفته است: «اول آسمان، سپس کوهها، تپهها، درختان، خانهها، گاوها و مردم را نقاشی میکنم.»
اما بیش از همه، نقاشی راهی برای بازسازی مناظر روستایی «قدیمی» خاطرات گذشته او بود. موزس در شبانه روز پنج ساعت متوالی نقاشی میکرد.
«به من الهام میشود و سپس شروع میکنم به نقاشی و همه چیز را فراموش میکنم.»
نتیجه نقاشیهایش پربار بود و خیلی زود به موفقیت رسید. در عرض چند سال، پس از نمایش نقاشیهایش در کنار مرباهای خانگیاش در نمایشگاه محلی، کار او توسط یک کلکسیونر برجسته نیویورکی در حالی که آثارش را در ویترین داروخانه دید، کشف شد. به زودی در سال ۱۹۳۹ نمایشگاهی در موزه هنر مدرن نیویورک داشت که این امر موجب شد به عنوان یک هنرمند شناخته شود.
پس از اینکه رکورد حضور بازدیدکنندگان در نمایشگاههای او شکسته شد، در بیش از ۳۰ ایالت امریکا و چند کشور در اروپا نمایشگاه برگزار کرد. در بازارهای تجاری، نقاشیهای او روی تمبرهای ایالات متحده، شیشههای مربا، پردهها و کارتهای تبریک، بهویژه کارتهای کریسمس ظاهر شد تا حدی که یکی از برندهای تجاری در سال ۱۹۴۷، ۱۶ میلیون کارت از آثار او را به فروش رساند.
زمانی که مجله «لایف» در سال ۱۹۴۹ مقالهای درباره جکسون پولاک منتشر کرد، دیدن آثار موزس دلیلی شد که این مجله در مقاله خود پرسشی عجیب را مطرح کند، اینکه آیا به راستی پولاک برترین نقاش زنده ایالات متحده امریکا است؟!
موزس که بیشتر زندگی خود را وقف کارهای خانگی کرده بود، سه دهه بعد را با تولید بیش از ۱۵۰۰ نقاشی سپری کرد تا اینکه در ۱۰۱ سالگی درگذشت. او ۲۵ اثر شگفت انگیز خود را بعد از ۱۰۰ سالگی خلق کرد.
نقاشیهای موزس برای جشن گرفتن زندگی خلق شدند. او که آثارش را مانند یک دفتر خاطرات میدید، گفته است: «زندگیام را در طرحهای کوچک به تصویر کشیدهام، یک ذره از امروز و یک ذره از دیروز، همانطور که به آن فکر میکردم، همانطور که خاطرات کودکیام را به یاد میآورم، خاطرات خوب و ناخوشایند را، اینگونه است که به ذهن میآیند و ما باید آنها را پذیرا باشیم.»