اینکه منطقه بعد از سفر رئیسجمهور چین به عربستان و حضور در دو نشست شورای همکاری و دولتهای عربی به میزبانی ریاض چه صورتبندی جدیدی پیدا خواهد کرد؟ و ایران در کجای این معادله ایستاده است؟ دو پرسش کلیدی در اهمیت زمانی این سفر و رقابت چین و آمریکا در منطقه است.
کاخ الیمامه ریاض از ۷ تا ۱۰ دسامبر میزبان رئیسجمهور چین و هیات بلندپایه سیاسی و اقتصادی او برای حضور در سه اجلاس مهم دوجانبه، منطقهای و فرامنطقهای بوده تا ژئواکونومی انرژی را محور دیدارهای دوجانبه و نشستهای چندجانبه با شی جین پینگ قرار دهد.
به گزارش دنیای اقتصاد، استقبال گرم ملک سلمان و پسرش از هیات چینی در اوج سردی روابط پادشاهی عربستان با ایالات متحده پس از جنجالها بر سر کاهش تولید نفت اوپک پلاس در ماه نوامبر، نقطه عطفی در روابط سعودی با آمریکا و ژئواستراتژی رقابت پکن و واشنگتن در خاورمیانه به شمار میرود.
اینکه منطقه بعد از سفر رئیسجمهور چین به عربستان و حضور در دو نشست شورای همکاری و دولتهای عربی به میزبانی ریاض چه صورتبندی جدیدی پیدا خواهد کرد؟ و ایران در کجای این معادله ایستاده است؟ دو پرسش کلیدی در اهمیت زمانی این سفر و رقابت چین و آمریکا در منطقه است.
پاسخ به این دو پرسش را باید در قالب رقابت کلان چین و آمریکا برای پرکردن خلأها و حوزههای نفوذ به ویژه در خاورمیانه و زیرسیستم خلیج فارس فهم و تبیین کرد. منطقهای که به دلیل منابع سرشار انرژی و نقش آن در اقتصاد جهانی محور ارتباطات و رقابت قدرتهای بزرگ بوده است و در سالهای اخیر جمهوری خلق چین با استراتژی کمربند-راه و امضای توافقنامههای جامع استراتژیک با بازیگران عربی در حال بسط نفوذ اقتصادی خود و جایگاهیابی در مناسبات و ترتیبات سیاسی و امنیتی آن است.
ترتیباتی که بهشدت متاثر از نظم آمریکاییمحور بوده و در طول دهههای گذشته دولتهای عرب این منطقه در قالب معادله نفت-امنیت وارد شبکه درهمتنیدهای از روابط اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی با واشنگتن شدهاند و شراکت راهبردی نانوشته چند دههای را رقم زدهاند.
با خروج انگلیس از خلیج فارس در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی تا یک دهه گذشته، این منطقه در حوزه نفوذ ایالات متحده قرار داشته است. با خیزش اژدهای زرد در شرق آسیا و حضور در مناطق راهبردی جهان و همچنین متاثر از کاهش اهمیت عنصر نفت در راهبرد خاورمیانهای آمریکا به دلیل تبدیل شدن این کشور به تولیدکننده طلای سیاه، به تدریج زمینه برای ایجاد تغییرات در روابط دولتهای عرب خلیج فارس با چین و آمریکا فراهم شد.
الگوی رفتاری چین با محوریت اقتصاد نشان داده که پکن با وجود اینکه به دنبال تقابل با آمریکا در کوتاهمدت نیست و با جایگزینسازی نظم چینی به جای نظم لیبرال هم فاصله زیادی دارد، اما کاهش تمرکز نظامی ایالات متحده بر خاورمیانه را فرصت مغتنمی برای حضور موثرتر در منطقه و تکمیل همکاریهای چندجانبه با بازیگران عرب بهویژه در حوزه نظامی ارزیابی میکند.
ده برابر شدن تجارت بین چین و دولتهای عربی کمتر از دو دهه نشاندهنده خیزش چین در قالب استراتژی کمربند-راه و حضور در آبراهههای بینالمللی است. در راس این بازیگران عربی برای روابط نزدیک با چین، دولت عربستان سعودی قرار دارد که از زمان حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون فراز و فرودهایی را در روابط با آمریکا ناشی از ظهور متغیرهای جدید تجربه کرده است.
از جمله امضای آمریکا پای توافق هستهای ۲۰۱۵ ایران که از دید سعودی زمینههای آزادی عمل تهران در منطقه را فراهم کرد. اوج این نگرانی خود را در انفجارهای آرامکو در تابستان ۲۰۱۸ نشان داد که سعودی را نسبت به تعهدات نظامی آمریکا در قبال متحد دیرینه خود دچار بدبینی مضاعف کرد.
از این منظر بود که ریاض تمایل خود را نسبت به خریدهای نظامی و متنوعسازی سبد دفاعی خود با بازیگرانی، چون چین و روسیه نشان داد. اوج این همکاریها که ریشه در دهه ۱۹۸۰ دارد، همکاریهای پکن و ریاض بر سر تولید موشکهای بالستیک در خاک عربستان است که از دید تحلیلگران یکی از موضوعات مورد بحث در گفتگوهای دوجانبه شی جینگ پینگ با محمد بن سلمان بود.
همچنین پیامی آشکار به واشنگتن که دست پادشاهی برای گسترش همکاریها با دیگر بازیگران باز است و اگر آمریکا به نیازهای تسلیحاتی سعودی پاسخ مثبت ندهد، چین اصلیترین جایگزین خواهد بود؛ بنابراین اگرچه نقطه ثقل سفر شی به ریاض، اقتصاد است، اما اینکه بتوان اقتصاد را از ژئوپلیتیک جدا کرد، با واقعیتهای روابط بینالملل و بازی قدرتهای بزرگ همخوانی ندارد.
چون خلأ قدرت و تمایل برای پرکردن آن همواره از سوی قدرتهای نوظهور در نظام بینالملل به عنوان زمینهای برای تغییر جایگاه در سلسله مراتب قدرت جهانی و اعمال نظم مطلوب مورد نظر بوده است. از این زاویه تشدید رقابت چین با آمریکا امر محتملی از دید دولتهای عرب خلیج فارس در سالهای پیش رو خواهد بود و از این زاویه ضرورت ایجاد توازن بین این دو قدرت بزرگ ضرورتی انکارناپذیر و در عین حال ظریف و ماهرانه است.
با این حال ایالات متحده در یکسال گذشته در حال نشان دادن اراده خود با پررنگ کردن این جهتگیری است که نه تنها خاورمیانه و متحدان عرب آن را ترک نخواهد کرد، بلکه درصدد هماهنگسازی و چابکسازی اسرائیل و اعراب ذیل پیمان ابراهیم و بازدارندگی یکپارچه موشکی است که پاسخی به تهدیدات جدید به ویژه از سوی چین، روسیه و ایران خواهد بود.
در اوج رقص شمشیر شی با مقامات سعودی، اینکه ایران کجای معادله کلان رقابت آمریکا و چین ایستاده و نگاه پکن به تهران چگونه است، پرسش مهمی است که میتواند رویکرد ابرقدرت شرق آسیا به همکاری با جمهوری اسلامی را روشنتر کند.
تهران و پکن سال گذشته موافقتنامه همکاری جامع استراتژیک موسوم به توافق ۲۵ ساله را منعقد کردند که بر اساس آن چین متعهد به ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در ایران خواهد بود. با این حال کاهش روند تجارت بین دو کشور از زمان خروج ترامپ از برجام، بازگشت تحریمها و ابهام در احیای برجام باعث شده تا برخلاف شعارها و وعدههایی که مبنی بر توسعه روابط با چین مخابره میشود، در عمل حجم تجارت همزمان چین با ایران و عربستان گویای وضعیت موجود باشد.
ایران بدون یک سیاست خارجی عملگرایانه عملا از بازی اقتصادمحور در خلیج فارس با دلالتهای معنادار در حوزههای سیاسی و امنیتی آن جا خواهد ماند و پکن را به سمت توسعه بیشتر همکاریها با دولتهای عربی خلیج فارس که نمونه آن را هفته گذشته در قرارداد گازی قطر و چین نشان داد، متمایلتر خواهد کرد.
در شرایط کنونی؛ تحریمها و بنبست بر سر برجام، تردیدها درباره بهرهمندی ایران از تجارت با چین را به وجود آورده و به نوعی گلایهمندی مقامات چینی را هم به دنبال داشته است. تاکید چین بر ضرورت همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در بیانیه مشترک صادره با عربستان نشان میدهد که چین عنصر ثبات را در روابط با شرکای خود حیاتی میداند و ریسک همکاریهای اقتصادی با ایران درگیر تحریم را به جان نخواهد خرید.