bato-adv
کد خبر: ۵۸۸۳۷۰

دفتر خاطرات ناپدری، راز جسد دختربچه در یخچال خانه را فاش کرد

دفتر خاطرات ناپدری، راز جسد دختربچه در یخچال خانه را فاش کرد
مأموران پلیس پس از دستگیری متهمان داخل کیف کامبیز دفترچه خاطرات وی را کشف کردند که در یکی از صفحه‌های آن با نوشته‌ای با این مضمون روبه‌رو شدند که کامبیز نوشته بود از کشتن باران به شدت پشیمان شده‌است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ - ۰۳ آذر ۱۴۰۱

تحقیقات پلیس پایتخت درباره قتل دختربچه خردسال که جسدش داخل یخچال خانه کشف شده‌بود با کشف دفترچه خاطرات پدرخوانده مقتول وارد مرحله‌ای تازه شد.

به گزارش جوان؛ روز شنبه سی‌ام مهرماه امسال، مأموران کلانتری ۱۷۲ شهر‌ری برای دستگیری مرد مواد‌فروشی به نام کامبیز به خانه او رفتند. بررسی‌های مأموران در همان ابتدا نشان داد مرد قاچاق فروش با دیدن مأموران پلیس از پنجره خانه فرار کرده‌است و همسرش هم در خانه نیست.

مأموران پلیس که همراه خود سگ مواد‌یاب برده‌بودند، در طبقه اول ساختمان مقداری مخدر تریاک کشف کردند. در حالی که بازرسی خانه ادامه داشت، سگ مواد‌یاب مقابل یخچال خانه که دور آن چسب کاری شده‌بود، شروع به پارس کرد و بدین ترتیب مأموران پلیس به یخچال مشکوک شدند و به خیال اینکه داخل آن مواد جاسازی شده‌است، چسب را باز کردند، اما داخل یخچال با جسد دختر خردسالی که داخل نایلون و پتویی پیچیده شده‌بود، روبه‌رو شدند.

دختر خوانده

با کشف جسد دختر خردسال پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دستور بازپرس جنایی وارد عمل شدند.

بررسی‌های میدانی مأموران پلیس نشان داد از دو ماه قبل زن جوان طلاق گرفته‌ای همراه دختر شش ساله‌اش به نام باران در خانه کامبیز زندگی می‌کنند و جسد کشف شده هم متعلق به باران است.

گفته‌های همسایه‌ها هم حکایت از آن داشت باران همیشه برای بازی با بچه‌های دیگر به کوچه می‌آمده، اما از ۱۵ روز قبل داخل کوچه دیده نشده‌است و این همان تاریخی بود که پزشکی قانونی احتمال داد وی بر اثر خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده‌است.

دست‌نوشته‌ای برای باران

مأموران پلیس در تحقیقات بعدی دریافتند قاچاق‌فروش سابقه‌دار قرار بوده به زودی خانه استیجاری‌اش را تخلیه کند و صاحب‌خانه هم از وی شکایت کرده‌است، اما وی به دلیل اینکه جسد دختر خردسال را نتوانسته از خانه خارج کند، برای تخلیه خانه امروز و فردا می‌کرده‌است تا در فرصت مناسب جسد دختر‌خوانده‌اش را به بیرون منتقل و در مکان دفن کند.

کارآگاهان جنایی در بازرسی از خانه متهم با دست‌نوشته‌ای از مادر باران روبه‌رو شدند که وی در آن نوشته‌بود «نمی‌توانم دوری تو را تحمل کنم باران» تاریخ دست‌نوشته هم نشان می‌داد باران حدود ۱۵ روز قبل به قتل رسیده‌است.

بدین ترتیب، مأموران پلیس مادر باران و کامبیز را به عنوان متهمان به قتل تحت تعقیب قرار دادند، اما دریافتند آن‌ها پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته‌اند. تلاش برای دستگیری دو متهم و بر ملا شدن راز قتل غم‌انگیز دختر خردسال ادامه داشت تا اینکه صبح روز چهارشنبه دوم آذر به مأموران پلیس خبر رسید کامبیز همراه مادر باران برای برداشتن وسیله‌ای به خانه‌شان رفته‌اند. با اعلام این خبر، کارآگاهان جنایی به سرعت به محل رفتند و دو متهم را قبل از فرار دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند.

دفترچه خاطرات

مأموران پلیس پس از دستگیری متهمان داخل کیف کامبیز دفترچه خاطرات وی را کشف کردند که در یکی از صفحه‌های آن با نوشته‌ای با این مضمون روبه‌رو شدند که کامبیز نوشته بود از کشتن باران به شدت پشیمان شده‌است.

متهمان در بازجویی‌های ابتدایی قتل باران را منکر شدند و اعلام کردند که خبر ندارند وی چگونه و به دست چه کسی به قتل رسیده‌است، اما در نهایت وقتی دو متهم با دست‌نوشته و دفترچه خاطرات خود روبه‌رو شدند، ادعای عجیبی را درباره قتل مطرح کردند.

زن جوان که در دست‌نوشته‌اش از دوری دخترش گریان و نالان بود، در ادعایی به قتل اعتراف کرد و گفت: «پس از اینکه از شوهرم جدا شدم، همراه دخترم در خانه کامبیز زندگی می‌کردم. باران همیشه بهانه می‌گرفت و من هم که مشکلات خانوادگی زیادی داشتم تاب و تحمل بهانه‌گیری‌های باران را نداشتم و به همین‌خاطر گاهی او را کتک می‌زدم. روز حادثه او بهانه‌گیری می‌کرد و من هم عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم و گلویش را فشار دادم و نفهمیدم دخترم را چگونه به قتل رساندم. پس از حادثه با کامبیز جسد را داخل یخچال جاسازی کردیم تا در فرصت مناسب از خانه بیرون ببریم و در مکانی دفن کنیم، اما مأموران پلیس فرصت را از ما گرفتند و جسد داخل یخچال کشف شد.»

ادعایی عجیب

کامبیز که در دفترچه خاطراتش به قتل اعتراف کرده‌بود، قتل را منکر شد و در ادعایی عجیب گفت: «چند روز قبل از حادثه دوستانم به من خبر دادند که مأموران پلیس درباره من تحقیق می‌کنند و آن‌ها متوجه شده‌اند که من در خانه‌ام مواد‌مخدر نگهداری می‌کنم و می‌فروشم.

من می‌دانستم مرا لو داده‌اند و به زودی مأموران پلیس به خانه‌ام می‌ریزند و مرا دستگیر می‌کنند، به همین‌خاطر تصمیم گرفتم همراه مادر باران برای مدتی خانه را ترک کنم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و دوباره به خانه برگردم. من و مادر باران از خانه فرار کردیم، اما باران در خانه ماند.

من احتمال می‌دهم رقیبان قاچاق‌فروشم باران را به قتل رسانده‌اند. چون من مدتی است با آن‌ها اختلاف دارم و مطمئن هستم آن‌ها مرا به پلیس لو داده‌اند.» دو متهم در ادامه برای بازجویی‌های فنی و برملا شدن زوایایی پنهان این حادثه به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.

برچسب ها: قتل
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین