مرداد سال ۱۴۰۰ گزارش یک درگیری خونین در یکی از مناطق جنوبی تهران آغاز شد. پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و مشخص شد مرد جوانی با همدستی برادر و پسرخالهاش پس از ورود مخفیانه به خانه یک زوج، با آنها درگیر شده و مرد صاحبخانه و یکی از مهاجمان مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدند. ساعاتی بعد کادر درمان اعلام کردند که مرد صاحبخانه که با شلیک گلوله کلت کمری مجروح شده بود بر اثر شدت خونریزی تسلیم مرگ شده است.
مرد افغانستانی که به اتهام قتل عمد با سلاح گرم پای میز محاکمه ایستاده بود مدعی شد مقتول ۱۰ سال پیش همسر او را از افغانستان ربوده و به ایران آورده بود.
به گزارش ایران، مرداد سال ۱۴۰۰ گزارش یک درگیری خونین در یکی از مناطق جنوبی تهران آغاز شد. پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و مشخص شد مرد جوانی با همدستی برادر و پسرخالهاش پس از ورود مخفیانه به خانه یک زوج، با آنها درگیر شده و مرد صاحبخانه و یکی از مهاجمان مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدند.
ساعاتی بعد کادر درمان اعلام کردند که مرد صاحبخانه که با شلیک گلوله کلت کمری مجروح شده بود بر اثر شدت خونریزی تسلیم مرگ شده است.
پس از آن متهمان بازداشت شدند و یکی از آنها به نام مالک به قتل اعتراف کرد. وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: ۱۰ سال قبل با دختری عقد کردم و قرار بود چند هفته بعد هم ازدواج کنیم، اما فردای آن روز متوجه شدم مردی به نام حفیظ او را ربوده است.
من همه جا را به دنبالش گشتم، اما نتوانستم آنها را پیدا کنم. تا اینکه با گذشت چند سال خبردار شدم که آنها به ایران فرار کرده و باهم زندگی میکنند. وقتی این خبر را شنیدم غیرقانونی به ایران آمدم خیلی تلاش کردم تا ردی از آنها پیدا کردم و متوجه شدم که آنها در ایران ازدواج کرده و صاحب ۳ فرزند شدهاند.
وی در خصوص شب حادثه گفت: به سختی خانه آنها را پیدا کردم و با برادر و پسرخالهام به خانهشان رفتیم. چون میخواستم غافلگیرشان کنم از دیوار خانه بالا رفتم و بعد در را باز کردم و وارد خانه شدیم. همسرم در آشپزخانه بود و حفیظ هم روی یک پتو دراز کشیده بود.
با دیدن او خشم این سالها در وجودم دوباره شعلهور شد و به محض ورود به او گفتم تو زن من را دزدیدی، اما حالا آمدهام تا زنم را ببرم، اما حفیظ ناگهان از زیر متکایش یک کلت در آورد و ما را تهدید کرد بعد هم وقتی دید من از تصمیم خودم کوتاه نمیآیم یک گلوله شلیک کرد که به پای برادرم خورد و مجروح شد بعد هم همسرم از آشپزخانه بیرون آمد و با چاقویی که در دست داشت ضربهای به سر برادرم زد. در حالی که حفیظ قصد داشت با فشردن گلوی برادرم او را بکشد من اسلحهام را بیرون آوردم و با شلیک ۳ گلوله او را زدم.
متهم در پایان اعترافاتش گفت: برادر و پسرخالهام نقشی در قتل نداشتند و هر ۳ گلوله را خودم شلیک کردم. پس از اعترافات متهمان و تکمیل تحقیقات، پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه، مادر مقتول برای مالک درخواست قصاص کرد. پس از آن زن جوان به جایگاه رفت و با رد ادعای متهم گفت: من هیچگاه با مالک عقد نکرده بودم حدود ۱۰ سال قبل به عقد حفیظ درآمدم و به ایران آمدیم و ۳ فرزند دارم. ما زندگی خوبی داشتیم، اما این مرد شوهرم را کشت، من از او شکایت دارم.
پس از آن مالک به جایگاه رفت و گفت: من قصدم کشتن مقتول نبود. اگر میخواستم او را بکشم به محض ورود به خانهاش او را میکشتم. من رفته بودم تا زنم را ببرم. من عاشق زنم بودم و حالا هم او را میخواهم.
وی در پاسخ به این سؤال که در آن شب خودت عامل قتل بودهای یا همدستانت هم به تو کمک کردهاند، گفت: این دو نفر بیگناه هستند. من به تنهایی او را کشتم.
بعد از آن وکیل متهم به جایگاه رفت و با نشان دادن برگه استعلام از سفارت افغانستان عنوان کرد: این برگه استعلام رسمی از سفارت افغانستان است که نشان میدهد این زن در حضور ۲ شاهد که یکی از آنها دایی و دیگری برادرش هستند به عقد مالک درآمده است. یعنی موکل من دروغ نگفته است.
در همین هنگام قاضی تصویر دایی و برادر زن جوان را به او نشان داد و پرسید: این دو نفر را میشناسی؟
اما وی چند لحظهای به تصاویر نگاه کرد و گفت: نه
قاضی با تعجب گفت: شما دایی و برادرت را نمیشناسی؟
زن جوان جواب داد: من بیشتر از ۱۰ سال است که از کشورم خارج شدهام و چهره آنها را به خاطر نمیآورم. ضمن اینکه اصلاً این برگه را قبول ندارم و جعلی است، چون من با این مرد عقد نکردهام.
سپس متهم اصلی دوباره به جایگاه فراخوانده شد و در آخرین دفاعیاتش خاطرنشان کرد: آقای قاضی من برگه رسمی عقدم را آوردم، به او بگویید برگه عقد خودش را با حفیظ نشان دهد.
قاضی از زن جوان پرسید: شما را چه کسی عقد کرده که زن جوان پاسخ داد: اسمش را فراموش کردم و نمیدانم کجاست.
سپس پسرخاله مالک به جایگاه رفت و اظهاراتی مطرح کرد که پرونده وارد مرحله تازهای شد. او گفت: من برادر زن اول مقتول هستم او پیش از فرار، در افغانستان با خواهر من زندگی میکرد. اما خواهرم را با دو فرزندش در افغانستان تنها گذاشت و بدون اینکه طلاقش بدهد با این زن به ایران آمد.
او یک پسر ۶ ساله و یک دختر ۴ ساله داشت که هر دوی آنها حالا بزرگ شدهاند، اما از نعمت پدر بیبهره بودهاند. من در قتل شوهر خواهرم نقشی نداشتم، اما او کار درستی نکرد.
با روشن شدن این موضوع که مقتول ۲ فرزند دیگر هم دارد قضات برای ادامه رسیدگی به این پرونده وارد مذاکره شدند چرا که فرزندان مقتول هم به عنوان اولیای دم باید در دادگاه درخواست خود را مطرح کنند همچنین قاضی دستور بررسی برگه عقد متهم با زن جوان را نیز صادر کرد و بدین ترتیب رسیدگی به پرونده در جلسه دیگری ادامه خواهد یافت.