متهم جوان گفت: از وقتی بچه بودم پدرم من را کتک میزد. من مادرم را در کودکی از دست دادم. پدرم ازدواج کرد. نامادری داشتم البته نامادریام زن بدی نبود. من را اذیت نمیکرد، اما پدرم خیلی من را اذیت میکرد. او کتکم میزد. با اینکه به لحاظ مالی مشکلی نداشتم، اما پدرم اخلاق خوبی نداشت.
پسر جوان میگوید از کودکی با پدرش مشکل دارد و به همین دلیل تصمیم گرفت زندگی مستقلی داشته باشد، اما در نهایت به اتهام مالخری دستگیر شد.
به گزارش اعتماد؛ سیامک پسر جوانی است که به جرم مالخری بازداشت شده است. او متهم است با چند باند سرقت همکاری میکرده است.
سیامک در این گفتگو درباره دلایلش برای ارتکاب جرم میگوید:
چرا مالخری کردی، مشکل مالی داشتی؟
نه. من هیچ مشکلی ندارم. پدرم هم فرد ثروتمندی است.
پس چرا دست به ارتکاب خلاف زدی؟
چون میخواستم روی پای خودم باشم.
با خانوادهات مشکل داری؟
از وقتی بچه بودم با پدرم درگیری داشتم. من پدرم را دوست دارم، اما او پدر مهربانی نبود و نیست.
چرا؟
از وقتی بچه بودم پدرم من را کتک میزد. من مادرم را در کودکی از دست دادم. پدرم ازدواج کرد. نامادری داشتم البته نامادریام زن بدی نبود. من را اذیت نمیکرد، اما پدرم خیلی من را اذیت میکرد. او کتکم میزد. با اینکه به لحاظ مالی مشکلی نداشتم، اما پدرم اخلاق خوبی نداشت.
چقدر درس خواندهای؟
لیسانس دارم. بعد از لیسانس هم رفتم سربازی و دو سال هم سرباز بودم، بعد از آن دیگر پدرم را ندیدم.
حالا پدرت میداند تو بازداشت شدهای؟
برایم مهم نیست. به او نگفتم، اما دوستانم به او خبر دادند. پدرم آدم معتبری است بعید میدانم سراغی از من بگیرد. البته پیگیر کارهایم هست.
می خواستی از پدرت انتقام بگیری؟
اعتبارش برایم مهم نیست. آبرویش برود هم برایم مهم نیست. او من را دوست ندارد. من هم دیگر کاری به او ندارم.
پدرت چطور پیگیر پروندهات شده؟
با شکات صحبت کرده و رضایت خیلی از آنها را گرفته.
چطور رضایت شکات را گرفته است؟
آدرس آنها را از پرونده گرفته و رضایتشان را جلب کرده. با قاضی هم صحبت کرده، اما هیچکدام از این کارهایش برایم مهم نیست.
فکر نمیکنی وقت آشتی تو و پدرت رسیده است؟
(سکوت)
همسر و فرزند داری؟
نه ازدواج نکردهام. اصلاً به عشق و عاشقی فکر نکردهام. من همیشه درگیر رفتارهای پدرم بودهام.