«باشگاه نیمهشب» (The Midnight Club) یکی از بهترین سریالهای «هالووینی» امسال است؛ ترکیبی از چندین قصۀ ترسناک که در یک فضای رازآلود و تاملبرانگیز روایت میشوند و تخیل ما را به قلمروهایی ممنوعه پرواز میدهند.
جلوۀ بصری درخشان یک سریال میتواند اولین گام مهم در مجذوب کردن مخاطب باشد؛ این آن چیزی است که «باشگاه نیمهشب» به اندازۀ کافی دارد و علاوه بر آن، داستانی شنیدنی و پرکشش، بازیهایی همدلیبرانگیز، صحنههایی ترسناک و حال و هوایی رازآلود هم در این سریال هست که در مجموع آن را به یک تجربۀ دلپذیر و جذاب برای مخاطب تبدیل میکند.
به گزارش فرارو به نقل از فرادید، ماه اکتبر به خاطر اینکه جشن هالووین در انتهای آن قرار دارد، ماه فیلمها و سریالهای ترسناک است و سریال تازۀ نتفلیکس با عنوان «باشگاه نیمهشب» یکی از بهترین سریالهای هالووینی امسال است.
داستان این سریال با دختری به اسم ایلانکا شروع میشود. ایلانکای هفده ساله دختر باهوشی است که عاشق ادبیات است و قرار است سال بعد به دانشگاه استنفورد برود. اما یک مانع وحشتناک سر راهش قرار میگیرد. او مبتلا به سرطان تیروئید تشخیص داده شده و درمانهای معمول پزشکی هم ظاهرا روی او خیلی جواب نمیدهند.
ایلانکا در اینترنت با یک مرکز درمانی مخصوص نوجوانان به اسم برایتکلیف آشنا میشود؛ جایی که زنی به اسم دکتر استنتون راهاندازی کرده و در آنجا نوجوانانی با بیماریهای لاعلاج تلاش میکنند تا «به شیوۀ خودشان» با بیماری رو به رو شوند.
ایلانکا هم تصمیم میگیرد به برایتکلیف برود. اما از همان ابتدای سریال، عناصر ترسناک نیز وارد قصه میشوند. ایلانکا گاهی چهرههایی وحشتناک را در اطراف خودش میبیند و صحنههایی را مشاهده میکند که انگار مربوط به آینده هستند. ضمن اینکه عمارت زیبای برایتکلیف قبلا محل جلسات یک فرقۀ مرموز بوده است؛ این هم یکی دیگر از اولین قدمهای سریال به سمت فضای رازآلود و ترسناک است.
ایلانکا در اولین شب اقامتش در برایتکلیف متوجه میشود که همۀ نوجوانهای ساکن آنجا به صورت مخفیانه در کتابخانه دور هم جمع میشوند و یک جور مراسم خاص انجام میدهند.
آنها دور یک میز مینشینند و برای هم قصههای ترسناک تعریف میکنند و بعد از آن قصههای همدیگر را نقد میکنند؛ درست مثل یک انجمن ادبی. این همان چیزی است که اسمش را گذاشتهاند «باشگاه نیمهشب». اما غیر از تعریف کردن قصه، آنها با همدیگر یک پیمانی دارند که هرکدامشان زودتر از دنیا رفت، سعی کند برگردد و از آن دنیا با دیگران ارتباط برقرار کند.
سریال «باشگاه نیمهشب» تقریبا در دو دنیای مجزا اتفاق میافتد؛ یکی در دنیای قصههایی که بچهها تعریف میکنند و یکی هم دنیای واقعی. ماجراهای هر دو دنیا به شکل فوقالعادهای مجذوبکننده و رازآلود هستند و یک جورهایی با هم ارتباط هم پیدا میکنند.
این سریال ترسناک است، اما کاملا واضح است که ترساندن تنها هدف آن نیست. «باشگاه نیمهشب» خیلی عمیقتر از اینهاست. این سریال دربارۀ رو به رو شدن با مرگ است و همینطور دربارۀ کابوسها و رویاهایی که در اطراف موضوع مرگ میتوانند شکل بگیرند.
در واقع این سریال مرگ را به موضوعی برای خیالپردازیهای بی حد و مرز تبدیل میکند؛ خیالپردازیهایی که مثل قصههایی شنیدنی تمام وجود مخاطب را تسخیر میکنند و او را به دنبال خودشان میکشانند.
این سریال تا حد زیادی دربارۀ اهمیت و نیروی قصههاست؛ دربارۀ اینکه وقتی ما با رازها و چیزهای غیرقابل درک مواجه میشویم، چطور میتوانیم به قصهها پناه ببریم و از نیروی تخیلمان برای ورود به قلمروهای ممنوعه استفاده کنیم.
مسیر روایت سریال کاملا دقیق و حساب شده است؛ ابتدا همۀ شخصیتها را به ما نشان میدهد و بعد به تدریج ما را با لایههای پنهان و رازها و قصههای هر کدام از آنها آشنا میکند.
این برای مخاطب ایرانی تا حدی یادآور سریال قدیمی «هشت بهشت» است؛ سریالی که در آن، اعضای یک کاروان شبها دور هم جمع میشدند و قصههای زندگی خودشان را تعریف میکردند.
«باشگاه نیمهشب» با وجود اینکه یک سریال عمیق و قابل تامل است، اما همچنان حال و هوای نوجوانانه و بانشاط خودش را هم حفظ میکند. این از آن سریالهایی است که وقتی دیدنش را شروع کنید، احتمالا تا همۀ ده قسمتش را نبینید خیالتان راحت نخواهد شد!
بازیگران: ایمان بنسون (Iman Benson)، روث کاد (Ruth Codd)، آنارا شپارد (Annarah Shephard) و دیگران
امتیاز: ۷.۲/۱۰
امتیاز منتقدان (راتنتومیتوز): ۸۷%