دو کشور پرجمعیت جهان نقطه شروع مشابهی داشتند، اما چین در کل از هند پیشی گرفته است.
فرارو- آدام توز مورخ بریتانیایی و استاد تاریخ در دانشگاه ییل و استاد دانشگاه کلمبیا و مدیر انستیتو اروپایی بوده است. او در سال ۲۰۰۲ میلادی جایزه فیلیپ لورهولم را برای تاریخ مدرن و چاپ کتاباش با عنوان «آمار و دولت آلمان، ۱۹۰۰-۱۹۴۵: ساخت دانش اقتصادی مدرن» برنده شد. او عمدتا به دلیل مطالعه اقتصادی دوره رایش سوم شناخته شده است. او در دانشگاه ییل استاد تاریخ معاصر آلمان بوده است.
هم چنین، توز مدیر مطالعات امنیت بین المللی در مرکز مطالعات بین المللی و منطقهای مک میلان بوده است. کتاب «دستمزد تخریب» او یکی از برندگان جایزه تاریخ ولفسون در سال ۲۰۰۶ بود. کتاب «سقوط اقتصادی ۲۰۰۸ چگونه یک درگیری با بحرانهای مالی جهان را تغییر داد» نوشته او با ترجمه «پیروز اشرف» توسط نشر اختران به فارسی ترجمه شده است. از جمله دیگر جوایز دریافتی توز میتوان به جایزه تاریخ لانگمن (۲۰۰۷ میلادی)، جایزه کتاب تاریخ لس آنجلس تایمز (۲۰۱۵ میلادی) و جایزه لیونل گلبر (۲۰۱۹ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، هند یک نقطه درخشان نادر در اقتصاد جهانی بوده و از نرخ رشد تخمینی ۷ درصد در سال جاری برخوردار شده است. این نرخ در حالی ثبت شد که بسیاری از نقاط دیگر جهان با بحرانهای انرژی و مالی دست و پنجه نرم میکردند. با این وجود، آن کشور به عنوان کشوری با عملکرد ناامید کننده نیز قلمداد میشود، زیرا نتوانسته با پویایی چین قدرت جهانی رقیب آیندهاش همگام شود. «نارندرا مودی» نخست وزیر هند با وعده تغییر این وضعیت کار خود را آغاز کرد، اما سابقه عملی او وضعیت متفاوتی را نشان میدهد.
شاید شما نیز از خود پرسیدهاید که چرا این دو کشور غول پیکر که هر یک از آنها حدود یک ششم جمعیت جهان را در خود جای دادهاند تا این اندازه از یکدیگر فاصله گرفته اند؟ مهم است که بگوییم هیچ کشوری و هیچ اقتصادی تا به حال به اندازه اقتصاد چین رشد نکرده است. بنابراین، مقایسه هندیها با چین نوعی داوری ناعادلانه در قبال هند است. با این وجود، این توجیه خوبی برای عقب ماندن هند از چین نیست. موضوع مربوط به اعداد امری انتزاعی نیست. موضوع معیشت مردم است. واقعیت آن است که مشابه فقر شدیدی که هنوز بخشهای قابل توجهی از جمعیت هند را آزار میدهد دیگر در چین وجود ندارد.
اعداد بسیار چشمگیر هستند. در دهه ۱۹۶۰ میلادی امید به زندگی در چین و هند تقریبا یکسان بود و سپس در دوره انقلاب فرهنگی زمانی که تصور میکنیم چین در حال گذر از تحولات کاملا عظیم و ویرانگر است امید به زندگی افزایش مییابد.
در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی زمانی که بانک جهانی برای اولین بار به چین دسترسی پیدا کرد آن چه در آن کشور دیده میشد وجود یک کشور فقیر بود که سرانه تولید ناخالص داخلی آن پایین محسوب میشد و چندان بیشتر از هندوستان نبود.
با این وجود، چین آماده رشد بود، زیرا در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی ثبت نام در دورههای آموزش ابتدایی را اجباری ساخت و از نظر ارائه خدمات بهداشتی بیشتر شبیه به اقتصادهای پیشرفته با درآمد پایینتر بود به طوری که برای مثال، ارائه خدمات بهداشتی در چین در آن زمان قابل مقایسه با ارائه خدمات مشابه در ایتالیا در دهه ۱۹۸۰ میلادی بود. زمانی که با متخصصان هندی صحبت میکنید در این باره بارها میگویند: این موضوعی است که به ظرفیت دولت و ظرفیتهای زیرساختی مرتبط است.
واقعیت آن است که استقلال هند از بریتانیا و جنبش ناسیونالیستی (ملی گرایی) در هند به یک انقلاب مردمی که واقعا ساختار اجتماعی را متحول سازد و نظام کاستی را به چالش بکشد منجر نشد. در عوض، هند از حکومت استعماری که از بسیاری جهات بسیار ظالمانه و از بسیاری جهات دچار فقدان مولد بودن بود به کشور صاحب استقلال، اما بدون دگرگونی رادیکال گذار پیدا کرد. هم چنین، علاوه بر کمبود ظرفیت زیرساختی کمبود سرمایهگذاری و هزینه در هند نیز به چشم میخورد. فقدان هزینه برای آموزش در هند وجود دارد در حالی که در چین در این بخش سرمایهگذاری صورت گرفته است. هم چنین، میزان هزینه برای سلامتی در هند کمتر از هزینه برای آن حوزه در چین است.
«نارندرا مودی» نخست وزیر هند در مرحله فعلی یک شخصیت افسانهای قلمداد میشود. او یک سیاستمدار کاملا قابل توجه است. او بدون شک یک سیاستمدار هندو ملی گرا محسوب میشود که به طور غیر قابل تحملی اکثریت گراست امری که در کشوری که با رشد جمعیت مسلمان مواجه بوده جنجالی محسوب میشود. چهرههای دانشگاهی لیبرال که از بهاراتیا جاناتا حزب حاکم تحت رهبری مودی انتقاد میکند از سوی رژیم سیاسی هند با فشار مواجه میشوند.
زمانی که در دهلی نو با مردم صحبت میکنید این احساس به شما دست میدهد که دولت مودی یک رژیم سیاسی است نه صرفا یک دولت. پوسترهای با تصویر نخست وزیر در همه جا دیده میشود. استادیومهایی به نام مودی که نخست وزیر زنده محسوب میشود نامگذاری شدهاند که امری بیسابقه محسوب میشود. یک کیش شخصیت کاملا چشمگیر حول محور مودی وجود دارد.
من گمان میکنم سیاست مودی سه جنبه دارد. اصلاحات پیچیدهای در سطح بالا وجود دارد که دولت انجام داده است. برای مثال، باز کردن درهای بازار هندوستان به روی سرمایهگذاری خارجی به روشهای مختلف، تلاش برای تصویب اصلاحات بازار آزاد به منظور امکان خرید و فروش بیشتر زمینها و مقرراتزدایی از نیروی کار. بنابراین، این نوعی برنامه توسعه تقریبا نئولیبرالی است. سپس واقعیت حزب بهاراتیا جاناتا وجود دارد که سرمایه داری طرفدار مودی میباشد و اساسا دارای مجموعهای از شبکه هاست که نخست وزیر را به منافع کلیدی تجاری هند مرتبط میسازد. این راهی برای انجام سیاست و راهی برای انجام تجارت است.
«رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه و «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه نیز به شیوهای مشابه عمل میکنند. در هر حال، میتوان گفت که احزاب سیاسی آمریکا نیز چنین میکنند. با این وجود، چشمگیرترین نکتهای که در دو دهه گذشته در هند میبینید و در زمان زمامداری مودی واقعا شتاب گرفته ایجاد یک «ملت در لحظه» واقعی است. از آنجایی که هند بسیار عظیم و بسیار متنوع است و یک دارای نظامی فدرال است و واحدهای فدرال هند به اندازه مکزیک هستند جمعیت عظیمی را در خود جای دادهاند و این جمعیت در ساختار شکننده فدرال اصطلاحا به هم چسبیده اند.
با این وجود، در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته کاری که دهلی نو انجام آن را آغاز کرده اجرای مجموعهای واقعا جامع از برنامههای ملی است که شهروندان عادی هندی از جمله صدها میلیون دهقان را به یک سیستم شناسه ملی، سیستم مالی ملی و نظام ملی پیوند میزند. سیستم تلفن همراه سپس این سه مورد را در کنار یکدیگر جمع آوری میکند. این سیستم شناسایی الکترونیکی بسیار پیشرفته به تلفنهای همراه مردم هند متصل هستند. در این میان گفتنی است که ۱.۲ میلیارد مجوز گوشی تلفن همراه در هند وجود دارند. در نتیجه، این اقدام باعث ایجاد سازوکار ناگهانی ارائه پرداختهای رفاهی برای همگان در هند در یک لحظه شده است.
من با بوروکراتهایی ملاقات کردم که این کار را انجام میدهند و این یک سیستم رفاهی مبتنی بر الکترونیکی فوق العاده چشمگیر است. سپس کارزاری برای تامین آب سالم آشامیدنی و کارزاری برای ساخت توالت و برقرسانی ملی نیزدر هند راه اندازی شده است. این کارزارها اهمیت مودی و حزباش را دو چندان میسازند.
در این میان، اما تبعیض علیه مسلمانان هند وجود دارد. آنان در محلاتی سکونت دارند که شبیه محلات یهودینشین پرازدحام در اروپای گذشته است. ساختمانهای شش، هفت یا هشت طبقهای و مملو از جمعیت. همگان در دهلی نو میدانند که خطوط جداسازی کجا کشیده شده است و مسلمانان در این بخشها زندگی میکنند، زیرا دریافت مسکن اجارهای در شهر برای آنان به طور فزایندهای دشوار میشود. مالکان خانه به افرادی با نام خانوادگی مسلمان خانه اجاره نمیدهند.
هنگامی که مقایسه هند و چین را انجام میدهید «تولید» موضوعی بسیار مهم است. زمانی که مقایسه را در دهههای ۱۹۶-، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ آغاز میکنید عمده کار در حوزه کشاورزی است و چین از نظر استفاده از کود و سرمایهگذاری در آن برهه زمانی یک نقطه آغاز بود. با این وجود، تفاوت واقعا بزرگی بین اقتصاد دو کشور در دهههای بعدی ایجاد شد زمانی که چین از دهه ۱۹۸۰ میلادی به این سو با سرمایهگذاری شرکتهای غربی، شرکتهای ژاپنی، کرهای (کره جنوبی) و تایوانی شروع به توسعه بهعنوان یک قطب کلیدی برای تولید جهانی کرد.
تمام شرکتها به چین رفتند و آن کشور را به یک کارخانه بزرگ جهانی تبدیل کردند. در نتیجه، چین تمام فرصتهایی که هند میتوانست از آن استفاده کند را از آن خود ساخت. هند فرصتها را از دست داد، زیرا جهانی شدن واقعا به شکل مدرن آن در دهه ۱۹۹۰ میلادی شروع شد. هندوستان در آن مقطع زمانی از بحران مالی خود در سال ۱۹۹۱ خارج شد و به سرعت در حال آزادسازی اقتصاد بود، اما بخشی که کارگران عمدتا کارگران مرد مهاجر که وارد آن کشور شدند به بخش ساخت و ساز پیوستند.
در سوی دیگر، ما شاهد آن هستیم که چین توسعه یافته دیگر یک مرکز تولید کم هزینه و ارزان نیست. این پرسش مطرح شد که چه کشور دیگری برای تولید ارزانتر است؟ ویتنام کشوری است که به طور موثری به عنوان یک گزینه مطرح شد. پس از آن بنگلادش قرار دارد.
بنگلادش اکنون در منسوجات و به ویژه در تولید پوشاک از نظر جهانی پیشرو میباشد. اکنون این پرسش مطرح میشود چرا این اتفاق در هند رخ نداد؟ به نظر میرسد پاسخ مربوط به مقررات هند است که راه اندازی کسب و کارهای بزرگتر و به کارگیری نیروی کار به ویژه نیروی کار زنان در بنگلادش آسانتر از هند بود. بنگلادش کشوری با اکثریت جمعیت مسلمان است. زنان مسلمان در خارج از خانه در هند نیز بسیار بیشتر از زنان هندو کار میکنند. در بنگلادش، بسیج نیروی کار زنان بسیار آسانتر بوده است.