December 01 2024 - يکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
در مروری بر دادهها در مورد خنده، به فرضیهای در این باره میرسیم که چرا افراد عاشق فردی که آنها را میخنداند میشوند. این فقط بحث خندهدار بودن و بانمک بودن فرد نیست و ماجرا میتواند پیچیدهتر از این باشد.
تا به امروز تئوریهای متعددی بهدنبال توضیح این موضوع بودند که چه چیزی، یک موضوع را آنقدر بانمک میکند که باعث خنده ما شود.
به گزارش خبرآنلاین، به نقل از ساینس آلرت، مسائل ممنوعه، خدشهدار شدن حس غرور یا برتری و مسخره کردن افراد و همچنین ناهماهنگی و ناسازگاری از جمله مواردی است که میتواند باعث خنده شود. آیا با بررسی تمام ادبیات موجود در زمینه شوخی و خنده که درده سال اخیر به زبان انگلیسی منتشر شده میتوان به جمعبندی دیگری رسید؟ بعد از بررسی بیش از ۱۰۰ مقاله، در این مطالعه به یک توضیح احتمالی جدید رسیدم: خنده ابزاری است که طبیعت برای کمک به زنده ماندن برای ما فراهم کرده است.
مقالات تحقیقاتی در مورد تئوریهای شوخطبعی که اطلاعات جالب توجهی در سه حوزه را ارائه میکرد را مورد بررسی قرار دادم: ویژگیهای فیزیکی خنده، مراکز مغز مرتبط با تولید خنده و مزایای خنده در سلامت افراد. این بررسی شامل بیش از ۱۵۰ مقاله بود که شواهدی را برای ویژگیهای مهم درمورد شرایطی که انسان را به خنده میاندازد ارائه میکرد.
با سازماندهی تمام تئوریها در حوزههای خاص، توانستم روند خنده را در سه مرحله اصلی خلاصه کنم: بهت و حیرت، شفافیت و وضوح و یک سیگنال بالقوه کاملا واضح که در ادامه در مورد آن توضیح داده خواهد شد.
بدینترتیب این احتمال که خنده ممکن است انتخابی طبیعی در طول هزارههای گذشته برای کمک به بقای انسان بوده باشد، افزایش خواهد یافت. همچنین میتواند توضیح خوبی برای این باشد که ما چرا جذب افرادی میشویم که ما را میخندانند.
سیر تکاملی خنده
تئوری ناسازگاری و ناهماهنگی در توضیح خنده مبتنی بر شوخطبعی، گرچه تئوری خوبی است، اما کافی نیست. در این مورد، خندیدن تنها به این معنا نیست که همه چیز را از هم گسیخته یا ناسازگار بدانیم. بلکه به یافتن خودمان در موقعیتی خاص که انتظارات ما را از عادی بودن زیر و رو و متحول میکند، برمیگردد.
به عنوان مثال، اگر ما ببری را ببینیم که در حال قدم زدن در یکی از خیابان های شهر است، ممکن است حسی ناسازگار و نامتجانس به ما دست بدهد ولی اصلا سوژه خندهداری نیست و برعکس، وحشتناک خواهد بود. ولی اگر همین ببر مثل یک توپ روی زمین غلت بزند، ماجرا خندهدار میشود.
انیمیشن ضد قهرمان سیمپسون وقتی از روی سقف خانهاش می افتد و مثل توپ به زمین برخورد میکند، باعث خنده ما میشود؛ یا وقتی که سعی میکند تا پسرش بارت را خفه کند، چشمهایش قیلی ویلی میرود و زبانش میچرخد، ما را به خنده وا میدارد.
اینها مثالهایی از تجربه انسانی هستند که به نسخه اغراقآمیز و کارتونی از دنیا تغییر یافته ؛ دنیایی که هر چیز به ویژه اتفاقات خندهدار ممکن است در آن رخ دهند.
ولی برای خندهدار بودن، هر اتفاق و رویدادی باید بیضرر تلقی شود. ما میخندیم، چون حس میکنیم که ببر یا سیمپسون، هرگز به دیگران و یا به خودشان آسیب نمیزنند؛ چرا که اساسا دنیای آنها واقعی نیستند.
بدینترتیب میتوانیم خنده را به یک فرآیند سه مرحلهای دستهبندی کنیم. اول از همه اینکه به شرایطی نیاز است که عجیب به نظر برسد و شامل حس ناسازگاری و ناهماهنگی و (حتی سرگشتگی یا وحشت) باشد.
دوم نگرانی یا استرسی که این موقعیت ناسازگار و نامتجانس برانگیخته باید برطرف شده، بر آن غلبه شده و حل و فصل شود. و سوم اینکه خنده واقعی به عنوان یک آژیر کاملا واضح عمل میکند تا به تماشاگران هشدار دهد و خیالشان را راحت کند که ایمن هستند.
خنده میتواند نشانهای از مردمی باشد که هزاران سال از آن بهره بردهاند تا به دیگران نشان دهند که نیازی به مبارزه و فرار نیست و تهدیدی که درک کردهاند، از بین رفته است.
به همین دلیل است که خندیدن در بسیاری مواقع مسری است: ما را متحد میکند، باعث میشود تا اجتماعیتر باشیم و نشاندهنده پایان ترس یا نگرانی است؛ خنده در واقع تائید کننده زندگی است.
ما میتوانیم این را مستقیما به فیلم "دوران مدرن" که در سال ۱۹۳۶ ساخته شده مرتبط کنیم ؛ فیلمی که شخصیت کمیک چارلی چاپلین با وسواس مثل یک ربات، به جای یک انسان، در کارخانهای مشغول به کار است. این صحنه ما را به خنده وا میدارد؛ چرا که به صورت ناخودآگاه میخواهیم به دیگران نشان دهیم که صحنه آزاردهنده مردی که به یک ربات تبدیل شده، تخیلی است. او یک انسان است و نه یک ماشین!
طنز چطور میتواند موثر باشد؟
در مطالعه قبلی درباره رفتار انسان در هنگام گریه، مشاهده شد که خنده اهمیت بالایی در فیزیولوژی بدن ما دارد. خنده هم مثل گریه کردن، جویدن، نفس کشیدن یا حتی راه رفتن، یک رفتار موزون است که مکانیسم رهاسازی بدن به حساب میآید.
مراکزی در مغز که خنده را تنظیم میکنند، همان مراکزی هستند که احساسات، ترسها و اضطرابمان را کنترل میکنند و رهاسازی خنده، استرس یا تنش موقعیت را شکسته و بدن را سرشار از آرامش مینماید.
شوخ طبعی گاهی در بیمارستانها نیز مورد استفاده قرار میگیرد تا به بهبودی بیماران کمک شود و این در مطالعاتی تحت عنوان دلقک درمانی مورد بررسی قرار گرفته. شوخطبعی همچنین باعث بهبود فشار خون و سیستم دفاعی ایمنی بدن میشود و به افراد در مسیر غلبه بر اضطراب و افسردگی کمک زیادی میکند.
در تحقیقات مشخص شده که شوخطبعی در آموزش هم نکته مهمی است و برای تاکید بر مفاهیم و افکار مورد استفاده قرار میگیرد. شوخطبعی مربوط به مطالب درسی، باعث میشود تا افراد توجهشان را برروی موضوع حفظ کرده و محیط یادگیری آرامتر و سازندهتری را ایجاد مینماید. در یک محیط آموزشی، شوخطبعی باعث کاهش اضطراب شده و مشارکت وانگیزه افراد را بالا میبرد.
خنده و عشق
در مروری بر دادهها در مورد خنده، به فرضیهای در این باره میرسیم که چرا افراد عاشق فردی که آنها را میخنداند میشوند. این فقط بحث خندهدار بودن و بانمک بودن فرد نیست و ماجرا میتواند پیچیدهتر از این باشد.
اگر خنده فرد دیگری ما را به خنده وا میدارد، آن شخص این پیغام را به ما منتقل میکند که ما میتوانیم ایمن و در آرامش باشیم و همین حس، حس اعتماد را ایجاد میکند.
اثر خنده در نتیجه شوخی و جوکهای یک فرد این است که به ما کمک میکند تا بر ترسهای ایجاد شده در پی شرایطی عجیب و ناآشنا غلبه کنیم. اگر توانایی فردی برای بانمک بودن، به ما کمک کند تا بر ترسهایمان غلبه کنیم، بیشتر به سمت آنها جذب میشویم. این بیانگر این است که چرا ما افرادی که ما را به خنده وا میدارند را تحسین میکنیم.
البته در دوران معاصر، ما برای خندیدن، درنگ نمیکنیم و از خندیدن بهعنوان تجربهای نشاطآور و برای حس خوبی که به ما هدیه میدهد، لذت میبریم. از منظر تکاملی، این رفتار انسانی، شاید کارکرد مهمی را از نظر آگاهی از خطر و حفظ خود درانسان برآورده میکند.