محسن هاشمی نوشت: در طول ۱۵۰ سال گذشته حکومتهای مستقر در ایران، به اداره کشور از طریق احزاب قدرتمند اعتقاد نداشته به صورتی میتوان گفت احزاب را باور نداشته و ندارند. هر چند از آنها استفاده ابزاری نموده و مینمایند.
محسن هاشمیرفسنجانی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: در جهان و مخصوصا کشورهای توسعهیافته و بعضی از کشورهای در حال توسعه احزاب نقش مهمی در مدیریت کشور و مردمسالاری به عهده گرفته و باعث گسترش مشارکت سیاسی و اعتماد عمومی و مشروعیت و کارآمدی میشوند. این بدین معنی است که با سعی و تلاش عدهای که به اصولی اعتقاد داشته و به هدف مشترک رسیدهاند با استفاده از روش مورد قبول جامعه جهانی یعنی دموکراسی و مردمسالاری اقدام به ایجاد حزب مینمایند بدین صورت هم ارتباط با یکدیگر و هم ارتباط با مردم و طرفداران خود برقرار میکنند که البته هدف آن حکومتداری است.
گسترش احزاب واقعی در کشورهای در حال توسعه دچار چالشهایی است که کشورهای توسعهیافته از آن عبور کردهاند، چرا که در این کشورها رقابت سالم هنوز با محدودیتهایی روبروست. در طول ۱۵۰ سال گذشته حکومتهای مستقر در ایران، به اداره کشور از طریق احزاب قدرتمند اعتقاد نداشته به صورتی میتوان گفت احزاب را باور نداشته و ندارند. هر چند از آنها استفاده ابزاری نموده و مینمایند. البته گهگاه اثر مهمی در نقطهای از تاریخ معاصر ایران از طریق احزاب دیده میشود. ولی شاهد بروز و ظهور احزاب قدرتمندی در کشور نبوده و نیستیم.
تا به حال معمولا احزاب با نزدیکی به قدرت خود را نشان میدهند. نگاهی به دوران مشروطه که از درون تفکر اجتماعیون و عامیون، حزب دموکرات و حزب اجتماعیون اعتدالیون بیرون آمدند و در زمان رضا شاه حزب تجدد نزدیک به رضا شاه برای پیگیری مدرن کردن ایران به صورت دستوری فعال بود و بعد از افول آن، تلاشهایی برای ایجاد حزب جدیدی انجام شد که در مسیر رضا شاه حرکت کند، ولی با توجه به کملطفی او نسبت به احزاب نتوانست پا بگیرد و در نهایت نظام حزبی دچار فقر جدی شد.
در انتهای پهلوی اول و جنگ جهانی اول با وجود ضعف قدرت در ایران، احزابی برای گرفتن قدرت ایجاد شدند که میتوان از حزب توده یا حزب ایران نام برد و به دلیل عدم موفقیت باعث انشعاباتی نیز در این احزاب شد که نمونه آن حزب زحمتکشان است. پهلوی دوم هم از استفاده ابزاری احزابی، چون حزب مردم یا ایران نوین بهره برد و در نهایت به حزب رستاخیز رسید که ثمرهای نداشت و منجر به سقوط نظام پهلوی شد. در این میان اسلامگرایان با جمعیتی به نام فداییان اسلام شروع کردند که به هیاتهای موتلفه اسلامی ختم شد.
ولی از میان احزاب دوران پهلوی دوم، نهضت آزادی که با ملیون اسلامگرا شکل گرفت و گروههای مسلح ریز و درشت در فضای سیاسی و مبارزاتی ایران فعال بودند ولی این روحانیت مبارز بود که با هدایت و در رهبری امام خمینی انقلاب اسلامی را به نتیجه رساند.
بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی ایران به قصد تثبیت انقلاب و مدیریت کشور قدرت گرفت و به موفقیتهایی نایل شد. ولی از درون و بیرون دچار اختلاف گردید و به رکود کشیده شد. از آن تاریخ به بعد نیز حاکمیت باوری به احزاب و توسعه دموکراسی و مدیریت کشور از طریق حزب نشان نداده است، هرچند مخالفتی نیز با حضور غیر قدرتمند آنها نشده است.
با انحلال یا رکود فعالیت حزب جمهوری اسلامی، دیگر تشکلهای موجود، چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با اختلافات درونی در مسیر انحلال پیش رفتند و کمکم دهه ۶۰ که البته جنگ تحمیلی هم از حوادث مهم آن بود احزاب در مسیر رکود قرار گرفتند؛ و تشکلهای غیر حزبی، چون روحانیت مبارز سعی به جایگزینی داشته که البته تبدیل به دو تشکل شده و مجمع روحانیون مبارز از آن بیرون آمد. باعث ظهور دو جناح چپ و راست در کشور شد.
به صورتی بقیه تشکلها و احزاب زیر سایه این عناوین فعالیت میکردند. بعد از پایان جنگ مجددا تحزب با تکثر فعال شد و همچنان با تیتر چپ سنتی و راست سنتی در پهنه سیاسی ایران اظهار وجود کردند، کمکم چپ سنتی، راست سنتی جای خود را به اصلاحطلب و اصولگرا دادند که توسعهیافتهتر از گذشته و با احزاب متعدد در زیر مجموعه عمل میکردند.
جمهوری اسلامی در راستای تقویت احزاب و استفاده از دموکراسی و مردمسالاری برای مدیریت بهینه کشور هنوز باید قدمهای اساسی بردارد. چرا که سیاست چرخش قدرت میان نخبگان و نظارت آن هرچند شروع خوبی را تجربه کرد، اما با موانعی روبرو است. با توجه به ساختار نظام که تکلیف احزاب به معنای واقعی آن در کشورهای توسعهیافته و در بعضی از کشورهای در حال توسعه روشن نیست؟! و فقط امکان اثرگذاریهای موضعی در بزنگاهها را فراهم میکند.
بعضا بعضی از تشکلها و احزاب چنین اثراتی داشتهاند، هماکنون در شرایطی قرار گرفتهایم که احتیاج به حزب نیرومندی که اثرگذار در پهنه اجرایی کشور با اهداف توسعهای و با برنامهمحوری، اصلاحطلبی، اعتدال، عملگرایی، عدالتخواهی، همراه با تدین و هماهنگی با نظام، دیده میشود؛ لذا پیشنهاد میشود ایجاد یک حزب واحد و قوی در جلسات جبهه اصلاحات به بحث گذاشته شود و راهحلهای اجرایی آن بررسی شود. در خاتمه مناسب است نامه آیات خامنهای و هاشمی به امام خمینی برای دلایل تعطیلی حزب جمهوری اسلامی آورده شود. نامهای که زمان آن ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ است: «بسمالله الرحمن الرحیم. محضر مبارک مرجع عالیقدر و رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی - مدظلهالعالی. همانطور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» از طرف هیات موسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مومن و گسترش آگاهیهای انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور و خنثی کردن توطئه گروهکها و عوامل دشمن خارجی و ضدانقلاب داخلی بهشدت احساس میشد.
این حزب در طول سالهای گذشته در حد توان خود به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بر دوش خود حس میکرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در کوران توطئههای چپ و راست با فداکاری و تقدیم شهدایی که بعضی از آنان چهرههای برجسته و فراموشنشدنی انقلابند، از جمله شهدای هفتم تیر، نقاب از روی نفاق برانداخت و مظلومیت و حقانیت خط امام را به نمایش گذاشتند.
در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفه اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهههای نور عمل کرد و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نایل آمدند. تعبد افراد این حزب به اسلام و اعتقاد راسخ آنان به ولایت فقیه که خود عامل مهمی در کینهتوزی ضدانقلاب بود، ایجاب میکرد که در مراحل و مقاطع مختلف انقلاب، با کسب رهنمودهایی از آن رهبر معظم حرکت و حزب را تنظیم و سیاستهای آن را پیریزی نماید.
اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیبناپذیر ساخته و روشن بینی و توکل و قوت اراده آن رهبر عالیقدر و فداکاری و آمادگی مردم حزبالله توطئههای ضدانقلاب داخلی و استکبار جهانی را بیاثر و کمخطر نموده است؛ لذا احساس میشود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته و به عکس، ممکن است تحزب در شرایط کنونی بهانهای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت شود و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثیسازی یکدیگر کند؛ لذا همانطورکه قبلا نیز کرارا عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفا با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که «حزب جمهوری اسلامی» تعطیل و فعالیتهای آن به کلی متوقف شود. مراتب برای استحضار و کسب رهنمود عالی معروض میگردد. والامر الیکم، و ادامالله بقائکم الشریف. سید علی خامنهای - اکبر هاشمیرفسنجانی.»، اما به نظر میرسد، هنوز عدهای فکر میکنند که احزاب باعث اختلاف و دو دستگی و موجب وحدت و انسجام ملت نمیگردند.