در سال ۱۵۴۰ هوای اروپا به شدت خشک و گرم بود. آن خشکسالی تقریبا یک سال اروپای غربی و مرکزی از فرانسه تا لهستان را فراگرفته بود. برای بسیاری سال طاقت فرسایی بود. دمای هوا بیش از ۴۰ درجه سانتی گراد افزایش یافت. جنگلها و شهرها در آتش سوختند. رودخانهها خشک شدند و گاوها دسته دسته مردند. بیماری در اطراف آبراههای راکد گسترش یافته بود.
فرارو- از آنجایی که اروپا در معرض بدترین خشکسالی خود در ۵۰۰ سال اخیر قرار گرفته خوب است که بدانیم آخرین باری که آن قاره اسیر گرما شد چه رخ داده بود.
به گزارش فرارو به نقل از پولیتیکو، در سال ۱۵۴۰ هوای اروپا به شدت خشک و گرم بود. آن خشکسالی تقریبا یک سال اروپای غربی و مرکزی از فرانسه تا لهستان را فراگرفته بود. برای بسیاری سال طاقت فرسایی بود. دمای هوا بیش از ۴۰ درجه سانتی گراد افزایش یافت. جنگلها و شهرها در آتش سوختند. رودخانهها خشک شدند و گاوها دسته دسته مردند. بیماری در اطراف آبراههای راکد گسترش یافته بود.
متاسفانه برای ما سال ۱۵۴۰ به دور از یک کنجکاوی تاریخی امری انتزاعی قلمداد میشود. این در حالیست که هفته گذشته "آندریا تورتی" دانشمند ارشد در مرکز تحقیقات مشترک کمیسیون اروپا هشدار داد که این خطر وجود دارد که سال ۲۰۲۲ میلادی به خشکترین سال در ۵۰۰ سال گذشته تبدیل شود.
اکنون ما با سال ۱۵۴۰ به عنوان علامت کم آبی مواجه هستیم و واقعا نمیخواهیم در کتاب رکوردها ۲۰۲۲ میلادی جایگزین آن سال شود. شواهد حاکی از آن است که در صورت تکرار حوادث سال ۱۵۴۰ میلادی زنده ماندن برای ما حتی از دهقانان قرن شانزدهم نیز دشوارتر خواهد بود.
علیرغم آن که آنان با اسهال خونی و قیمت بالای نان مواجه بودند کمبود باران و کمبود سطح آب را تحمل کردند. آنان به مقادیر زیاد آب برای محصولات و نیروگاههای خنک کننده امروزی ما نیازی نداشتند.
با این وجود، خشکسالی و گرمای سال ۱۵۴۰ یک شبه رخ نداد. در دهه ۱۵۳۰ میلادی چاهها خشک شدند و اروپا با هجوم کرمها و موشها مواجه شده بود. در سال ۱۵۳۵ میلادی قحطی ویرانگر ترانسیلوانی در رومانی را در نوردید و اجساد در خیابانها پیدا شدند که دهانشان پر از علف بود. با این وجود، بعید است که هیچ یک از این رخدادها مردمان آن زمان را مجبور کرده باشند تا به رخدادهای بعدی توجه نمایند.
برخی از توصیفات ۱۵۴۰ هوای آخرالزمانی دارند. آتشسوزیهای جنگلی با شدتی که اکنون با جهنمهای مدیترانهای مرتبط میدانیم و از کوههای وُسگِس در شرق فرانسه گرفته تا لهستان بیداد میکند.
گزارشهای غمانگیز از سوئیس و شهر کراکوف لهستان رنگ قرمز عجیبی را برای خورشید یا خورشید آویزان مانند یک صفحه مدور رنگ پریده در آسمان توصیف کرده اند که احتمالا ناشی از اثرات دود و ذرات معلق در جنگلهای سوزان بوده اند. در توصیفات آن زمان اشاره شده که انگورها پژمرده شده و کشمشها روی تاک پخته شده بودند.
ترس امروزی در مورد کاهش سطح آب در رودخانه راین موضوع تازهای نیست. در برخی از نقاط در سال ۱۵۴۰ میلادی امکان عبور از رودخانههای بزرگ مانند راین، سن و اِلبه وجود داشت. در شهر بزانسون فرانسه، مردم از ساعت ۹ صبح در زیرزمینها پناه میگرفتند و کارگران معدن از کار کمرشکن معاف شدند.
در شهر اولم آلمان به کشیشها دستور داده شد که برای بارش باران دعا کنند. شکافهایی که در مزارع کشاورزان باز میشد به قدری عمیق بود که افراد میتوانستند پای خود را در آن بگذارند. در نزدیکی دریاچه کنستانس، قیمت آب از شراب پیشی گرفته بود.
درست همان طور که روستاهای فرانسه در خشکسالی امسال به تحویل آب با کامیون نیاز دارند در آن زمان مردم مجبور شدند اقدامات اضطراری مشابهی را در سال ۱۵۴۰ میلادی انجام دهد و از خرها و گاریها برای تامین آب جوامع مختلف مانند روستای گلدیویل سوئیس و شهر پارما ایتالیا استفاده شد.
در آن زمان نیز مردم دقیقا در بخشهای اصلی اقتصادی که ما امروز نگران آن هستیم آسیب پذیر بودند: کشاورزی، حمل و نقل رودخانهای و برق آبی. تجارت رودخانهای به شدت کاهش یافته بود. آسیابهای آبی که قلب اقتصاد روستایی قرن شانزدهم قلمداد میشدند از کار افتادند. همه این موارد سبب شدند تا قیمت کالاهای اساسی مانند شیر، پنیر، نان و آرد افزایش یابد.
"کریستین فایستر" استاد بازنشسته دانشگاه برن و مورخ سوئیسی معتقد است که باید به سال ۱۵۴۰ و آن چه در آن سال رخ داد بیشتر توجه کنیم. او با استناد به بیش از ۳۰۰ منبع به روشن شدن احساس زندگی در آن ماههای طولانی و گرم کمک کرده است و این که چرا باید بیشتر به آن سال و رویدادهای رخ داده در آن توجه کنیم.
فایستر در این بحث که ما نیاز به ایجاد حافظه تاریخی طولانی تری از رویدادهای آب و هوایی داریم پیشگام بوده است. او از مجموعه گستردهای از گزارشهای اصلی، سوابق برداشت، قیمت غلات و حلقههای درختان استفاده میکند. او همراه با "هاینز وانر" جغرافیدان تاریخ، آب و هوای هزاره گذشته را ترسیم کرده است.
این یک زمینه مطالعاتی است که او اصرار دارد میتواند به کسانی که به دنبال ایجاد مدلهای علمی برای درک تغییرات آب و هوا هستند کمک کند. با این وجود، جالب اینجاست که حتی چنین متخصص جهانیای نیز نمیداند چرا ۱۵۴۰ سال بدی بود. زمانی که از او پرسیده شد که آیا این میتواند با فعالیتهای خورشیدی یا آتشفشانها مرتبط باشد به سادگی خندید و پاسخ داد:"این واقعا معمایی است که من نمیتوانم آن را حل کنم".
با این وجود، آن چه فایستر سریعا به آن اشاره میکند این است که در حالی که مردم در سال ۱۵۴۰ خشکسالی چشمگیر را بدون رنج فاجعه بار پشت سر گذاشتند ما اکنون در موقعیتی نیستیم که از خود راضی باشیم و با اطمینان بگوییم که این وضعیت دشوار را سپری خواهیم کرد. شاید برخلاف آن چه در ظاهر به نظر میرسد پیشرفت فناوری از برخی جنبههای کلیدی ما را به طور خاص آسیب پذیرتر کرده باشد.
در منابع گردآوری شده توسط "فایستر" تنها اندکی بروز تنش اجتماعی در سال ۱۵۴۰ به چشم میخورد. برای مثال، در روستای روپرسویل سوئیس دهقانان قدری بر سر سهم آب شان با اربابان شان در نزاع بودند. با این وجود، به طور کلی به نظر نمیرسد که آب و هوا باعث ایجاد ناآرامی یا شورش قابل توجهی شده باشد.
نیاکان ما همچنین یک مزیت عجیب و غریب داشتند که دیگر نمیتوانیم به آن وابسته باشیم: گزارشی نشان میدهد که شبنمهای فراوان غیر معمولی در مراتع آلپ وجود داشته که ممکن است ناشی از تبخیر یخچالهای طبیعی در آن زمان بوده باشند که بسیار بزرگتر از یخچالها فعلی بودند. افسوس در روزگار ما به سختی میتوان روی آن سرمایه گذاری کرد.
در آن زمان بیماری واقعا تلفات به همراه داشت، اما برداشت محصول صورت میگرفت. قیمت غلات افزایش یافت، اما عرضه به سطح قحطی کاهش پیدا نکرد. محصولات قوی تری مانند جو و چاودار در اروپای مرکزی رونق گرفتند. بدون تردید آن سال دوران سختی بود، اما در جریان بزرگ تاریخ در مقایسه با دهههای بعدی آن قرن چندان کشنده نبود.
به نظر میرسد خشکسالی در دهه ۱۵۳۰ میلادی از دیدگاه اجتماعی چندان بد نبوده است. در واقع، آن زمان دوره برداشت بسیار خوب در بخش اعظم اروپا و گسترش جمعیتی بود.
از سوی دیگر، اواخر دهه ۱۵۰۰ با هوای سرد و مرطوب همراه بود و در اروپا کاهش برداشت محصول و افزایش بیماری در میان حیوانات و قحطیهای شدید و طولانی مدت بسیار بد رخ داد.
هشدار اصلی "فایستر" آن است که این احتمال وجود دارد که دفعه بعد چندان خوش شانس نباشیم. در حالی که دمای بالای سال ۲۰۰۳ (یا دمای امسال) به عنوان یک رویداد غیرقابل پیش بینی قلمداد شد "فایستر" اصرار دارد که تفسیر نمونه کلاسیکی از حافظه تاریخی ناکافی است و میگوید مردم باید حتی به عقبتر نگاه کنند. او میافزاید:"پشت سال ۲۰۰۳ میلادی رویدادی است که هیچ کس به آن توجه نمیکند و آن سال ۱۵۴۰ است".
این واقعیت که چنین سال خشک و گرمی رخ داد فراتر از آن که دلایل آن چه بوده باشد باید جرقه تأملی جدی در مورد تاثیراتی باشد که تکرار چنین شرایطی به همراه خواهد داشت به ویژه آن که افزایش دمای جهانی ادامه دارد. آیا قطارها میتوانند جایگزین بارجها در آبراههای خشک شده شوند؟ آیا آب کافی برای خنک کردن نیروگاهها وجود خواهد داشت؟
فایستر میگوید اگر آن سال خشک و پخته تکرار شود ما با مشکلاتی مواجه خواهیم شد که هرگز در قرن شانزدهم برای کسی پیش نیامده بود، اما امروز میتواند به طور سیستمی برای شیوه زندگی ما کشنده باشد او در صدر فهرست مشکلات احتمالی به حجم عظیم آب مورد نیاز نیروگاههای سوخت فسیلی و نیروگاه اتمی اشاره میکند.
او میافزاید:"اگر فناوری با شکست همراه باشد ما واقعا در مشکل قرار خواهیم گرفت. اگر نیروگاههای هستهای زیادی به دلایلی تعطیل شوند ما دچار مشکل خواهیم شد، زیرا تمدنی داریم که ۱۰۰ درصد یا ۹۹ درصد به آن وابسته است. اگر این بخشها دچار شکست شوند در همه عرصهها متحمل شکست خواهیم شد. در آن صورت ما حتی نمیتوانیم به سوپرمارکت برویم و برای چیزی پول پرداخت کنیم. ما نمیتوانیم بنزین بگیریم. ما در این زمینه بسیار آسیب پذیر هستیم".