برنامههای گفتگو محور شبکههای مختلف سیما، بخش مهم و حجیمی از کنداکتور تلویزیون را به خود اختصاص دادهاند. این برنامهها در هر حوزهای که باشند، به یک یا چند مجری نیاز دارند تا سکان و نبض برنامه را به دست بگیرند، گفتگوها با مهمانها را هدایت کنند و در مواقع ضروری خصوصا در برنامههای زنده واکنش درست و به موقعی از خود نشان دهند؛ و البته چنین سرمایهای برای هر شبکه تلویزیونی ساده و آسان به دست نمیآید.
افول ناگهانی ستارههای تلویزیونی در عرصه اجرا و گویندگی، حالا دیگر موضوعی غافلگیرکننده و دور از ذهن نیست؛ رویهای است که در سالهای اخیر بر اثر تکرار مکررات، قابل پیشبینی، اما همچنان برای مخاطب و فعالان این حوزه پرسش برانگیز و آزاردهنده است. نمونه اخیر این رفتنهای غیرمنتظره، خداحافظی مجری «سمت خدا» ـ نجمالدین شریعتی ـ است که اگرچه موقت به نظر میرسد، اما عدهای از مخاطبان علاقمند به برنامههای مذهبی را نگران کرده است.
به گزارش ایسنا، از مجری به عنوان ویترین تلویزیون یاد میشود؛ این ویترین اگر درست و متناسب با محتوای مد نظر چیدمان شده باشد، برنامه را به اوج میبرد، مخاطب را تا انتها پای گیرنده نگه میدارد و فرآیند انتقال پیام به درستی شکل میگیرد. به همان میزان اگر در انتخاب افراد اشتباه و کج سلیقگی صورت گیرد، مخاطب در همان اولین برخوردها با مجری، برنامه را پس میزد، کانال را تغییر میدهد و دیگر هم سراغی از آن نمیگیرد.
برنامههای گفتگو محور شبکههای مختلف سیما، بخش مهم و حجیمی از کنداکتور تلویزیون را به خود اختصاص دادهاند. این برنامهها در هر حوزهای که باشند، به یک یا چند مجری نیاز دارند تا سکان و نبض برنامه را به دست بگیرند، گفتگوها با مهمانها را هدایت کنند و در مواقع ضروری خصوصا در برنامههای زنده واکنش درست و به موقعی از خود نشان دهند؛ و البته چنین سرمایهای برای هر شبکه تلویزیونی ساده و آسان به دست نمیآید.
گاه سالها صبوری، آموزش و صرف سرمایه لازم است تا شبکهای به یک مجری کاربلد و محبوب دست یابد و آن وقت، تازه زمان بهره مندی تلویزیون از ستارهای است که در سپهر رسانهای به مخاطب معرفی کرده است.
مجری گاه با تکرار حضور در برنامه ها، به آنچنان شهرت و محبوبیتی دست پیدا میکند که بسیاری از بازیگران با سالها بازی در فیلم و سریالهای مخاطب پسند هم به گرد پایش نمیرسند. برخی از مجریها حتی قابلیت آن را داشتهاند که به یکی از بِرندهای تلویزیونی بدل شوند و به لحاظ توان همراه کردن مخاطب، امضای یک برنامه خاص باشند.
نگاهی به مجریهایی که در دو دهه اخیر به مخاطب تلویزیون معرفی شدهاند، ثابت میکند که تلویزیون در شناسایی و معرفی این افراد، عملکرد نسبتا قابل قبولی داشته و توانسته کاری کند که مخاطب به خاطر یک مجری پیگیر برنامهها باشد.
اما اینکه تلویزیون در نگهداری و مدیریت ستارههایی که در دل خود متولد کرده، چقدر موفق بوده، موضوعی است که با نگاهی به سرنوشت چند تن از مشهورترین مجریها و گویندههای دهههای اخیر تلویزیون میتوان به راحتی و به صراحت به آن پاسخ داد.
عادل فردوسی پور، علی درستکار، نجم الدین شریعتی، احسان کرمی، رضا رشیدپور، محمدرضا شهیدی فرد، محمود شهریاری، سونیا پوریامین، آزاده نامداری، عبدالرضا امیراحمدی، نجمه جودکی، صبا راد، فرزاد حسنی، فرزاد جمشیدی و ...
اسامی که در بالا از نظر گذراندید، چند تن از مجریهای تلویزیون در دو دهه اخیر بودهاند که هر کدام در حیطه تخصصی خود، برنامههای پرمخاطبی را اجرا کردند. افرادی که با هزینه و زمانی که تلویزیون برایشان صرف کرد و آنتنی که در اختیارشان گذاشت، رشد کردند و قد کشیدند. اما در حال حاضر از میان اسامی بالا چند نفر را به صورت مستمر و فعال در تلویزیون میبینید؟
برخی از این افراد مدتهاست رنگ اجرا را به خود ندیدهاند و برخی دیگر ممکن است گهگاه در حین اجرای یک مسابقه تلویزیونی یا اجرای یک برنامه مناسبتی، به چشمتان بخورند، اما بسیار کم فروغتر از قبل.
تصور کنید روزی نهالی کوچک را در باغچهتان میکارید. سالها زمان میگذارید تا نهال رفته رفته بزرگ شود و به ثمر بنشیند. برای مراقبت از نهال هزینه میکنید، آبیاری میکنید، سم پاشی میکنید و همه اینها به این امید است که نهال شما درختی پُربار شود که از قِبلش سودی عایدتان شود تا پس از صرف آن هزینهها از ماحصل کار خود بهره ببرید. اما درست وقتی که نهال درختی پربار است و به بار نشسته، به محض دیدن یک آفت یا یک برگ زرد، درخت را از ریشه قطع میکنید تا اصلا جلوی چشمتان نباشد!
این درست اتفاقی است که برای برخی از مجریهای تلویزیون در این سالها رقم خورده است. با سیاست رفتاری «یا آنطور که ما میگوییم باش، یا اصلا نباش» در سالهای اخیر صداوسیما چهرههای متعددی را در عرصه اجرا و البته دیگر عرصهها از دست داده است.
این در حالی است که رسانههای دنیا برای حفظ مجری هایشان تا سر حد امکان تلاش میکنند و این تلاش روندی در جهت منافع رسانه است؛ چراکه میتوانند پیامی را که گاه با صرف مبالغی هنگفت در قالب فیلم و سریال به مخاطب خود منتقل کنند، به واسطه یک فرد ـ مجری ـ در عرض چند ثانیه به بهترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن ارائه دهند. اینگونه است که مجریای مثل لری کینگ، سالها یک برنامه را در شبکه سی ان ان اجرا میکند یا اپرا وینفری ۲۵ سال یک برنامه را اجرا کرده و ستاره گفتگوهای تلویزیونی میشود.
موضوع تنها کنار گذاشتن مجریهای جوان و تازه به بار نشسته نیست، کنار گذاشتن مجریهای بازنشسته و باسابقه نیز معضل دیگری است که برخی از جمله محمدرضا حیاتی ـ گوینده باسابقه تلویزیون ـ به آن اشاره کردهاند.
حیاتی در این خصوص گفته است: «متاسفانه در حال حاضر بازنشستهها را به سازمان راه نمیدهند. بازنشستهها اگر بخواهند دیداری با همکارانشان داشته باشند، اجازه ندارند وارد محل سازمان صداوسیما شوند و کارتهای بازنشستگی گیتها (درهای ورودی) را باز نمیکند.»
سرنوشت تلخ پشت درهای بسته ماندن پس از سالها تجربه کاری، این روزها گریبان بسیاری از گویندهها و مجریان تلویزیونی را گرفته است. این در حالی است که تلویزیون میتوانست با مدیریت کارآمد و دلسوزانهتر (حداقل برای زمان و هزینهای که خودِ رسانه صرف کرده است) بسیاری از این افراد را مقابل دوربینهای خود در قاب تصویر داشته باشد.
با این همه، پیمان جبلی که کمتر از دو ماه دیگر وارد یک سالگی ریاستش بر سازمان صداوسیما میشود، از همان ابتدا بازگشت باتجربهها را وعده داده است. او گفته است، «از ضوابط حرفهای و قانونی رسانه ملی است که از تمام ظرفیتها و قدرت آنتن برای جلب اعتماد و نظر مخاطب استفاده کند و هیچگونه ظرفیتی را نباید نادیده بگیرد.»
رییس سازمان صداوسیما در اظهار نظری دیگر هم تاکید کرده است: «تمام ظرفیتهای انسانی که در قالبهای مختلف هنرمند کارگردان، مجری و ... عوامل تولید همه سرمایههای تلویزیون هستند و از هر کدام باید به بهترین نحو ممکن استفاده کرد که این پازل زیبا شکل بگیرد. هیچ ظرفیتی را در دوره جدیدی نمیگذاریم هدر برود از همه ظرفیتها در حد امکان بهرهمند خواهیم شد. تمام عزیزان ما و سرمایههای انسانی ما برای ما عزیز و محترم هستند و جایشان در رسانه ملی همیشه باز خواهد بود، اما اینکه در دوره تحولی جدید در ارتباط با چهرهها چه خواهیم کرد، امیدواریم ان شاءالله بتوانیم صیانت بهتری از چهرهها انجام دهیم.»