زن میانسال گفت: فرزندان دیگرم مرا عامل خودکشی برادرشان میدانستند و معتقدبودند رفتارها و ناسازگاریهای من با پدرشان موجب شد تا خانواده ما متلاشی شود و آنها به سوگ برادر کوچکشان بنشینند و از طرف دیگر چند ماه بعد نیز خواهرم به دلیل اختلافاتی که با شوهر معتادش داشت، دست به خودکشی زد و از دنیا رفت.
از روزی که پسر ۱۶ ساله ام به دلیل اختلافات بین من و پدرش خودکشی کرده است، دیگر تحمل این زندگی را ندارم و قصد دارم از همسر دومم نیز طلاق بگیرم چرا که ...
به گزارش خراسان، اینها بخشی از اظهارات زن ۴۸ سالهای است که مدعی بود همسرش هیچ گونه احساس مسئولیتی در برابر او ندارد و به همین دلیل قصد دارد از او طلاق بگیرد.
این زن درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:
در حالی که سه فرزند داشتم از همسرم طلاق گرفتم چرا که هیچ گونه تفاهم اخلاقی با هم نداشتیم و نتوانستیم به زندگی مشترکمان ادامه بدهیم. دو فرزند بزرگ ترم ازدواج کرده بودند و تنها پسر ۱۶ ساله ام نزد من زندگی میکرد. در همین روزها برای رهایی از تنهایی با مرد دیگری ازدواج کردم، اما مازیار به هیچ وجه اهل کار و زندگی نبود و هیچ مسئولیتی را بر دوش خود احساس نمیکرد.
او فقط از خانه، خودرو و امکانات رفاهی من بهره میبرد و هیچ گونه نفقهای برای مخارج زندگی به من نمیداد. از سوی دیگر نیز اجازه نداد پسر ۱۶ ساله ام با ما زندگی کند. به ناچار فرزندم را به بهزیستی سپردم تا حداقل مسیر خلاف را در پیش نگیرد، ولی او در بهزیستی دوام نیاورد و به همین دلیل پدرش او را از بهزیستی تحویل گرفت و به زادگاهش در یکی از شهرهای خراسان شمالی برد، اما فیروز که در یک شهر بزرگ زندگی کرده بود، آزادیهای بیشتری میخواست.
به همین دلیل در شهر زادگاه پدرش طاقت نیاورد و دوباره به مشهد فرار کرد چرا که آن جا هیچ دوست و آشنایی نداشت و احساس تنهایی میکرد. از طرف دیگر نیز وقتی به مشهد میآمد مدام با دوستان نابابی معاشرت داشت و من میترسیدم او پای بساط مشروبات الکلی و مواد مخدر بنشیند. این بود که با همسر سابقم تماس گرفتم و رفتارهای فیروز را به او گوشزد کردم.
من به او گفتم شوهرم اجازه نمیدهد فیروز در کنار من زندگی کند، به همین دلیل او به خانه مجردی دوستانش میرود به طوری که احساس میکنم مسیر خلاف را در پیش گرفته باشد. بعد از این ماجرا همسر سابقم به مشهد آمد و پسرم را دوباره با خودش برد، اما متاسفانه چند روز بعد خبر خودکشی او را به من دادند.
درحالی که بسیار ناراحت بودم و عذاب وجدان داشتم فرزندان دیگرم مرا عامل خودکشی برادرشان میدانستند و معتقدبودند رفتارها و ناسازگاریهای من با پدرشان موجب شد تا خانواده ما متلاشی شود و آنها به سوگ برادر کوچکشان بنشینند و از طرف دیگر چند ماه بعد نیز خواهرم به دلیل اختلافاتی که با شوهر معتادش داشت، دست به خودکشی زد و از دنیا رفت.
دیگر تحمل این همه رنج و عذاب را نداشتم و بسیار افسرده بودم، اما در همین حال مازیار نیز فقط از امکانات مالی من سوء استفاده میکرد و هیچ مسئولیتی را در زندگی نمیپذیرفت. وقتی به او اعتراض میکردم مرا زیر مشت و لگد میگرفت و کتک میزد، این بود که کارد به استخوانم رسید و تصمیم گرفتم از همسر دومم نیز طلاق بگیرم و ...
گزارش حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) پرونده این زن میان سال توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسیهای کارشناسی و روان شناختی قرار گرفت.