اثر بارنوم یا اثر فورر یک پدیده روانشناختی رایج است که در آن به نظر میرسد افراد در حال توصیف شدن به وسیله خصایص شخصیتی هستند که تنها برای آنان کاربرد دارد، اما در حقیقت این خصایص مبهم بوده و برای طیف گستردهای از مردم صادق هستند.
فرارو- تا به حال فکر کردهاید که چرا بسیاری از مردم به طالع بینی اعتقاد دارند؟ آیا خودتان تا به حال آن را باور کرده اید؟ به نظر میرسد هر چه بیشتر علت روانکاوانه باور به طالع بینی را درک کنیم بهتر میتوانیم از قربانی شدن توسط طالع بینان جلوگیری کنیم.
به گزارش فرارو به نقل از دویچه وله، دوست دارید دیگران شما را بشناسند و دوستتان داشته باشند. شما تمایل دارید از خودتان انتقاد کنید و اغلب تردید دارید که آیا تصمیم درستی گرفتهاید یا کار درست را انجام داده اید. شما ظرفیتهای بالقوه زیادی دارید که همیشه از آن به نفع خود استفاده نکرده اید. در حالی که ایراداتی دارید مدام در تلاش برای بهبود هستید.
گاهی اوقات شما میتوانید بسیار اجتماعی و برونگرا باشید در حالی که گاهی اوقات درونگرا هستید و ترجیح میدهید تنها باشید. شما کمی تغییر و تنوع را ترجیح میدهید و دوست ندارید احساس محدودیت کنید، اما در زندگی نیز به دنبال امنیت هستید. شما خود را یک متفکر مستقل میدانید و اظهارات دیگران را بدون دلیل قانع کننده نمیپذیرید. به نظر شما عاقلانه نیست که در نشان دادن خود به دیگران بیش از حد صادق باشید.
احتمالا به متن مربوط میشوید. شاید فکر میکنید که شخصیت شما را به خوبی توصیف کرده است. این تعجبی ندارد در واقع، این دقیقا همان کاری است که متن برای انجام آن طراحی شده است. اما چگونه؟
این دقیقا به دلیل چیزی به نام «بارنوم» است که توضیح میدهد چرا ما به فال، فالگیرها و کارت خوانهای تاروت و تستهای شخصیت جعلی باور داریم.
اثر بارنوم یا اثر فورر یک پدیده روانشناختی رایج است که در آن به نظر میرسد افراد در حال توصیف شدن به وسیله خصایص شخصیتی هستند که تنها برای آنان کاربرد دارد، اما در حقیقت این خصایص مبهم بوده و برای طیف گستردهای از مردم صادق هستند.
اصطلاح اثر بارنوم در سال ۱۹۵۶ میلادی توسط «پال میل» روانشناس در مقاله خود تحت عنوان «خواستار، یک کتاب آشپزی خوب» ساخته شده است، زیرا او توصیفات شخصیتی مبهم مورد استفاده در آزمونهای روانشناختی خاص «کاذب موفق» را با نمایشهای صاحب سیرکی به نام بارنوم که به داشتن «چیزی برای همه» مشهور بوده شبیه میداند. بارنوم یک شومن قرن نوزدهمی بود که با ترویج حقهها و شوخیهای فریبنده ناماش را بر سر زبانها انداخت.
این تاثیر روانشناختی میتواند ما را متقاعد کند که روش یا فردی که در پس چنین اظهارات و پیش بینیهای مبهم قرار دارد روایتگر سخنی واقعی است یا حتی این که آنان دارای قدرتهای ماوراء طبیعی هستند.
در دهه میلادی روانشناسی به نام «برترام فورر» این آزمایش را با دانشجویان از دوره مقدماتی تا روانشناسی خود تسهیل کرد.
او متنی که از بخشهایی از طالع بینی در روزنامهها الهام گرفته شده بود را به هر یک از دانشجویان داد و به آنان گفت که متون نتایج یک تست شخصیتی هستند که آنان پیشتر پر کردهاند و بنابراین، بسیار شخصیسازی شده اند. زمانی که دانش آموزان متن را همراه با نمرات خود دریافت کردند فورر از آنان خواست که اگر فکر میکنند متن در توصیف شخصیت آنان کار خوبی انجام داده دست خود را بالا ببرند. دانشجویان زمانی که دیدند تقریبا همگیشان دستها را بالا بردند حیرت کردند. سپس فورر شروع به خواندن یکی از متون با صدای بلند کرد.
دانشجویان در حالی که متوجه شدند که همه متنها یکسان است از خنده منفجر شدند. اکنون فورر اثبات میکرد که قضاوت ما تا چه اندازه نادرست است و تا چه اندازه راحت میتوانیم فریب بخوریم تا توصیفات یا پیش بینیهای شبه علمی درباره خودمان را تایید کنیم.
دلیل این که اکثر ما میتوانیم به راحتی با این توصیفات کلی ارتباط برقرار کنیم این است که همه ما ویژگیهایی را داریم که آن توصیفات تنها به درجات مختلف بیان میکنند. فقدان یا وجود آن ویژگیها نیست که ما را تعریف میکند بلکه موضوع این است که تا چه اندازه آن ویژگیها را داریم. پس گفتن این که: «گاهی میتوانی درونگرا باشی و گاهی برون گرا» مانند این است که بگوییم یک قلب و دو ریه داری. خب البته که این گونه است این امری واضح است!
برای مثال، همه ما میتوانیم در زمانهای خاصی خجالتی باشیم، اما افرادی هستند که دارای اضطراب اجتماعی هستند. برای مثال، در مقایسه با کسانی که میتوانند بر آن غلبه کنند این افراد درجه خجالت بسیار بالاتر را تجربه میکنند. همان طور که فورر در مقالهای در سال ۱۹۴۹ میلادی که یافتههای قبلی خود را توصیف میکند بیان کرده بود: «فرد یک پیکربندی منحصر به فرد از ویژگیهایی است که هر یک از آن ویژگیها را میتوان در هر کسی یافت، اما در درجات مختلف».
عامل دیگری که در اثر بارنوم نقش دارد این واقعیت است که مردم عموما تمایل دارند ایدهها یا اظهارات مثبت و شخصی را ترجیح دهند و موارد منفی و کمتر شخصی را رد کنند.
این سوگیری شناختی کاملا مرتبط و گستردهتر اعتبار ذهنی یا شخصی نامیده میشود که زمانی رخ میدهد که دو تصادف را مرتبط بدانیم در حالی که با هم مرتبط نیستند. «دیوید جانسون» فیلسوف کینگز کالج لندن نمونهای از این پدیده را در کتاب خود تحت عنوان «استدلال های» بد آورده است: «مدیوم: احساس میکنم نامی با حرف و صدای S وجود دارد شاید یک شخصیت پدری، احتمالا از این بخش از جمعیت. فردی نشسته در میان حضار: شوهرم» سام «اخیرا درگذشت. من و دو پسرش دلتنگاش هستیم. مدیوم: بله، سام به من میگوید که او هم دلتنگ تو و پسرها شده است».
جانسون میگوید که در این مورد، مدیوم بر اثر تاثیر فورر تکیه میکند تا دیگران را فریب دهد تا باور کنند چیزی جادویی در حال رخ دادن است.
جانسون نوشت: «مدیوم نکات بسیار کلی را ارائه میکنند نامهای زیادی با حرف» S «آغاز میشوند و» شکل پدر «میتواند شوهر، پدر یا پدربزرگ یا حتی پسری باشد که خود یک پدر است که حتما برای فردی در میان جمعیت صدق میکند».
این پدیده شبیه به سوگیری تایید است که زمانی اتفاق میافتد که ما تنها به دنبال اطلاعاتی هستیم که باورهایی را که پیشتر داشتهایم را تایید میکنند و هر چیز مخالف را نادیده میگیریم.
اثر بارنوم تنها یک نمونه از یک سوگیری شناختی است یک ناخودآگاه، اغلب سیستماتیک، سوء تعبیر یا تحریف واقعیت. این سوگیریها میتوانند حساسیت ما را نسبت به برخی پیش داوریها یا کلیشهها افزایش دهند و باعث شوند اطلاعات نادرست را باور کنیم به دنبال اخبار و مقالاتی باشیم که نظرات ما را تایید میکنند اطلاعات و افراد را نادرست ارزیابی کنیم یا صرفا رفتار و تفکر غیرمنطقی داشته باشیم. پژوهشگران میگویند آگاهی از این سوگیریها بهترین راه برای جلوگیری از قربانی شدن توسط آن است.