صبح دیروز ۴ مرد و یک زن در حالی که هر کدام با دستبندی به دستان مأمور بدرقه زندان متصل بودند، وارد اتاق جلسات دادسرای امور جنایی تهران شدند. محکومانی که سالها قبل، جانی را گرفته بودند و در تمام این سالها تلاش میکردند با جلب رضایت اولیایدم، به زندگی برگردند.
۵ زن و مرد محکوم به مرگ پس از سالها بلاتکلیفی در زندان سرانجام با تلاش نیکوکاران و اعضای صلح و سازش دادسرای جنایی تهران به زندگی برگشتند.
به گزارش ایران، صبح دیروز ۴ مرد و یک زن در حالی که هر کدام با دستبندی به دستان مأمور بدرقه زندان متصل بودند، وارد اتاق جلسات دادسرای امور جنایی تهران شدند. محکومانی که سالها قبل، جانی را گرفته بودند و در تمام این سالها تلاش میکردند با جلب رضایت اولیایدم، به زندگی برگردند.
هراس و کابوس مرگ در تمام این سالها یار جدانشدنی آنها بود تا اینکه واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شدند تا شاید بتوانند به زندگی این زندانیان که در یک قدمی مرگ بودند امیدی تازه ببخشند؛ بنابراین تلاش برای یافتن خانواده مقتولان این پروندهها آغاز شد و در نهایت پس از شناسایی اولیایدم، با برگزاری چندین جلسه صلح و سازش سرانجام اولیایدمی که خواهان قصاص بودند، حالا راضی به گذشت شدند، اما به شرط دریافت دیه.
این در حالی بود که هیچکدام از این محکومان توانایی پرداخت دیه را نداشتند و اینبار بازهم واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران با کمک سرپرست دادسرا، مردم نیکوکار و هنرمندان خیری از جمله محسن چاوشی، رضا صادقی و شقایق فراهانی موفق شدند دیه درخواستی اولیایدم ۵ پرونده قصاص را فراهم کرده و آنها را به زندگی برگردانند.
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران در اینباره گفت: «واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران از مدتی قبل راهاندازی شده و افرادی مستقل و خیرخواهانه جذب این مجموعه شدند و به صورت شبانهروزی برای نجات محکومان به قصاص تلاش میکنند. شاید خیلی از مردم برای کمک به این متهمان رغبت نداشته باشند و تلاش این مجموعه صلح برای ایجاد انگیزه در مردم قابل تقدیر است.
در این پروندهها متهمان به خاطر یک لحظه تصمیم نابخردانه مرتکب قتل شدند و هر کدام از مردم عادی نیز اگر راه درست زندگی را در پیش نگیرند، ممکن است در لحظاتی در همین جایگاه قرار بگیرند. از متهمانی که با کمک نیکوکاران و کمکهای مردمی آزاد میشوند انتظار داریم راه درست را پیشه کنند و سعی نمایند از این به بعد کمکرسان مردم باشند، همانطور که خودشان نیز با کمک همنوعان فرصت زندگی دوباره پیدا کردند.»
نقره ۵۷ سال دارد. به قول خودش ۱۳ سال و ۶ ماه در زندان بوده تا در نهایت موفق شده با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران از اولیایدم رضایت بگیرد. چین و چروکهای روی صورتش کمی سنش را بیشتر نشان میدهد.
او لحظاتی قبل از آزادی در گفتوگویی از آرزوهایش گفت: پسر خواهرم را کشتم. یک سال بود که ازدواج کرده و بچهاش به تازگی به دنیا آمده بود. قصدم قتل نبود. مادرش برای عروسی ۲ میلیون تومان از من پول قرض گرفت. قرار بود همان شب عروسی پول من را برگرداند، اما یک سال شد و او مدام بهانه میآورد. پول برای شوهرم بود و چندینبار به خاطر همین پول از شوهرم کتک خوردم.
وی گفت: روز حادثه به خانه خواهرم رفتم تا پولم را بگیرم، اما او گفت پولت را نمیدهم. پسر خواهرم خیلی مرا کتک زد، من هم سر گاز پیکنیکی را به طرف او پرتاب کردم، اما به سر مادر خودم برخورد کرد و باعث شد مصدوم شود. با دیدن خون روی صورت مادرم دیگر نفهمیدم و چاقو را برداشتم، میخواستم به دست خواهرزاده ام بزنم که به قلبش خورد.
او ادامه داد: خواهرم در دادگاه گفت نه قصاص میخواهم و نه آزادیاش را، اما شوهر خواهرم و همسر مقتول ۷ سال قبل دیه گرفتند و رضایت دادند، ولی خواهرم همچنان روی حرفش بود تا اینکه واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شد و با خواهرم چندین جلسه گذاشتند. با تلاش آنها در نهایت خواهرم با دریافت دیه رضایت داد.
وی گفت: من در زندان شیفت شب کار میکردم، اما درآمدی نداشتم. در همان شبها که با بلاتکلیفی دستوپنجه نرم میکردم با خودم عهد کردم اگر بخشیده شوم، کارهای خیر انجام دهم. دوست داشتم بتوانم به شیرخوارگاه بروم و به بچههای بیسرپرست خدمت کنم، اما توان جسمی آنچنانی ندارم. تصمیم دارم کار کنم و بخشی از هزینه سرپرستی دو بچه را که در شیرخوارگاه زندگی میکنند به عهده بگیرم و برایشان مادری کنم.
پسر ۳۹ سالهای که ۱۹ سال قبل و در بیستودومین روز آبان سال ۸۲ مادر و خواهرش را به قتل رساند یکی دیگر از افرادی است که نامش در لیست آزادی زندان رجاییشهر قرار داشت.
او میگوید: هر صبح اسامی زندانیانی که قرار است آزاد شوند خوانده میشود و امروز وقتی اسم خودم را در لیست آزادیها شنیدم، احساس کردم دنیا را به من دادهاند. شاید فقط کسی که جای من بوده، میداند چه حسی دارم. افرادی بودند که رفتند پای چوبه دار و دیگر برنگشتند و من هم میتوانستم یکی از آنها باشم. بعد از اینکه پدر و خواهرم رضایت دادند، خیالم کمی راحت شد، اما بلاتکلیف مادربزرگم بودم. او رضایت نمیداد، اما وقتی فوت کرد خالهها و داییهایم اولیایدم شدند. گرفتن رضایت از آنها هم مشکلات زیادی داشت که به لطف خدا برطرف شد.
وی ادامه داد: آرزو دارم به زیارت امام رضا (ع) بروم. دلم میخواهد برای کسانی که در زندان هستند رضایت بگیرم، البته اگر بتوانم از عهده هزینهاش بربیایم. با کمک واحد صلح و سازش دادسرا در یکی از شهرستانهای اطراف تهران برایم کار پیدا شده، اما خودم هزینه رفتن نداشتم که آن را هم آنها پرداخت کردند.
محکوم دیگری که دستبند از دستانش باز شد، مرد جوانی بود که همسرش را به قتل رسانده بود. او ۹ مهر سال ۸۵ همسر ۲۱ سالهاش را در رباط کریم به قتل رسانده و برای اینکه ردی از خود به جای نگذارد چادر زنانه به سر کرده و از خانه خارج شده تا این تصور به وجود بیاید زنی عامل این جنایت بوده است. گرچه صحنهسازی او به نتیجه نرسید و خیلی زود توسط پلیس دستگیر شد. او هم محکوم به قصاص بود که موفق به رضایت و با پرداخت دیه آزاد شد.
کوروش، مرد میانسالی که ۱۴ سال قبل سوار بر کامیونش با موتورسواری در میدان آزادی تصادف کرد و او را به کام مرگ کشاند، یکی دیگر از مردانی است که دیروز آزاد شدند.
دختران و همسر کوروش به استقبالش آمده بودند و خوشحال از آزادی او اشک شوق میریختند. مرد میانسال که در دوران حبس آموزشهای زیادی دیده حالا میتواند قرآن تلاوت کند و کتابی هم نوشته که میخواهد آن را به چاپ برساند.
مرد افغانستانی که در ۲۲ سالگی دست به جنایت زده و اکنون بعد از ۱۷ سال طعم آزادی را حس میکند، هرگز باور نمیکرد ایرانیها دست او را بگیرند و حتی دیه آزادی او را پرداخت کنند.
وی میگوید: در آن زمان، در ساختمانهای نیمهکاره بهعنوان کارگر مشغول به کار شده بودم. مقتول زن جوانی بود که با دوستم آشنا بود، آن روز به ساختمان نیمهکارهای که کار میکردم آمد، وقتی متوجه شدم پولهایم نیست به زن جوان مشکوک شدم و با این تصور با او درگیر شدم و با چاقو او را به قتل رساندم.
او گفت: تمام خانوادهام در جنگ کشته شده بودند و من کسی را نداشتم که بخواهد به دیدارم بیاید چه برسد که برای رضایت تلاش کند. حالا که آزاد شده ام میخواهم به افغانستان برگردم و با دختر عمویم که نامزدم بود و هنوز منتظرم است ازدواج کنم.