اگر غربیها به واقع در اعماق اندیشههای شیطانی خویش نقشه رکب زدن به ایران و بدعهدی چندباره را ندارند چرا باید از دادن تضمین هراسان باشند و آن را تا آن اندازه مهم جلوه دهند که جلوی تحقق توافق هستهای را بگیرد؟!
کیهان نوشت: نمایندگان آمریکا و اتحادیه اروپا در سازمان ملل در هنگام سخنرانی مدعی شده اند که «فرصت را بر اساس متنی که در دسترس است برای نهایی کردن توافق غنیمت شمارید»، اما از طرفی آنها از درخواستهای فرابرجامی ایران به عنوان عاملی برای نرسیدن به توافق نام برده اند. آن درخواستها چیست؟
کشورمان بر اساس دو توافق هستهای که یکی در دولت اصلاحات و دیگری در دولت مورد حمایت اصلاحطلبان (تدبیر و امید) منعقد شد به ۲ تجربه رسیده است: نخست آنکه غرب پس از اجرای توافق به سادگی مسیرش را به سمت بدعهدی تغییر میدهد لذا برای عدم تکرار آن درخواست تضمین را مطرح کرده است.
دومین تجربه این است که اگر غرب بخشی از تحریمها را لغو کند از بخش دیگر تحریمهای به جا مانده به گونهای سوءاستفاده میکند که عملا انتفاع اقتصادی ایران را در بخشهای لغو شده نیز مسدود نماید.
در چنین حالتی عقل سلیم حکم میکند که ایران این ۲ مسیر بدعهدی را برای غرب ببندد و گویا مسدودسازی مسیرهای بدعهدی غرب برای آنها اصلا خوشایند نیست. چرا؟!
اگر غربیها به واقع در اعماق اندیشههای شیطانی خویش نقشه رکب زدن به ایران و بدعهدی چندباره را ندارند چرا باید از دادن تضمین هراسان باشند و آن را تا آن اندازه مهم جلوه دهند که جلوی تحقق توافق هستهای را بگیرد؟! آیا این به خوبی گویای آن نیست که «کاسهای زیر نیمکاسه هست» و نقشههای شومی در سر آنها وجود دارد؟!
اگر دقت کنیم میبینیم که ۲ توافق هستهای در دولت اصلاحات و دولت مورد حمایت اصلاحطلبان (دولت تدبیر و امید) منعقد شد. آیا اینکه ۲ توافق در دورههایی حاصل شده که اصلاحطلبان و تفکر آنها در دولت و به تبع آن در دستگاه دیپلماسی جاری و ساری بوده نشان دهنده کاربلدی این طیف در دیپلماسی و دانستن زبان دنیاست؟!
برای پاسخ باید ببینیم که نتیجه این ۲ توافق چه بوده است و آیا دیپلماتهای کشورمان در آن دوره توانستهاند با زیرکی و تیزهوشی راه فریبکاری دشمن را مسدود کنند یا نه برعکس به راحتی از لبخند آنها فریب خوردهاند. در هر دو توافق غرب به تعهداتش عمل نکرد و نتیجه آن شد که پس از چندسال پلمب مراکز هستهای یا محدودسازی فعالیتهای صلحآمیز کشورمان در نهایت دوباره به روزهای پیش از توافق بازگشتهایم. پس آن ۲ توافق نشانه کاربلدی نیست و بلکه حتی برعکس...
نکته مهم دیگر این است که در توافق هستهای موسوم به برجام وزیرخارجه وقت کشورمان به صراحت گفت «هدف از برجام اصلا اقتصادی نبود» این گفته به خوبی گویای این نکته است که برای طیف اصلاحطلب انتفاع اقتصادی ملت ایران از برجام مهم نبوده بلکه آنچه اهمیت داشته برای آنها صرفا امضای یک توافق با کدخدا بوده است، اما دیپلماتهای اخیر کشورمان به شدت بر انتفاع اقتصادی ملت ایران پافشاری دارند و اگر این نباشد به راستی امضای توافق با غرب چه فایدهای برای ما دارد جز محدود کردن فعالیتهای صلحآمیز کشورمان؟