اغلب خرده فروشها از ترس گیر افتادن با مواد، معمولا آن را در جایی قایم میکنند و تا جای ممکن آن را با خود حمل نمیکنند. بعد از پیدا کردن مشتری به سراغ جاساز میروند و مقدار لازم را از آنجا برمیدارند. پارکهایی که پاتوق است، یا محلات آسیبی، جاهای زیادی برای پنهان کردن مواد پیدا میکنند.
«جایی که عقل جن هم به آن نمیرسد.» این پاسخ اغلب پلیسهای مبارزه با موادمخدر درباره جاسازهای عجیب و غریبی است که تا به حال به چشم دیدهاند؛ «خلاقیتی که قاچاقچیان برای پنهان کردن موادمخدر به خرج میدهند، واقعا زیاد است.»
به گزارش همشهری، وقتی صحبت از جزئیات میشود، مثالهای عجیب و غریبی را به میان میکشند؛ از جاسازی موادمخدر لای گردو گرفته تا کنج و کنارهای خودرو و کامیون و.... چگونگی پیدا کردن این جاسازها، آن روی سکه است که این روزها کمتر درباره آن سخن به میان میآید؛ ترکیبی از تجربه، خلاقیت و آموزش که باعث میشود پلیس موادمخدر کریستالهای شیشه را از میان کیسههای برنج و روی فرش صادراتی و... پیدا کند.
جاسازی که یکبار لو برود، دیگر قابل اتکا نیست؛ مثل ویروس و آنتیویروسی که موش و گربهوار در پی هم هستند. قاچاقچیان موادمخدر و پلیس مبارزه با موادمخدر هم مدام خودشان را برای پیدا کردن راههای تازه و خلاقانه بهروز میکنند.
برای همین است که جاسازها هر روز شکل و شمایل عجیبتری به خود میگیرند. این روزها دیگر قورت دادن بستههای موادمخدر و حمل آن در معده یا کپسولهای دارویی که با تریاک و... پر میشوند، راهی قدیمی و نخنما بهنظر میرسد.
البته همچنان کم نیستند تعداد قاچاقهایی که از این طریق حمل، احتمالا در مرزهای هوایی یا زمینی کشف میشوند. سرهنگ علی صباحی، رئیس اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ که سالها در زمینه کشف و شناسایی محمولههای قاچاق تجربه دارد، میگوید: «هر بار جاساز عجیبی میبینیم با خودمان فکر میکنیم این عجیبترین مورد جاساز است، اما همیشه وقتی با جاسازهای تازه روبهرو میشویم، شگفتزده میشویم.»
کفی کفش، زیر کفی خودرو، معده انسان، داخل بار هندوانه، روی قالی صادراتی و... ازجمله عجیب و غریبترین جاسازهایی است که تا به حال به پستش خورده است.
او میگوید: «پلیس مواد مخدر به اندازه کافی باهوش هست و البته از تمام تجهیزات و تجربه خود برای شناسایی این محمولهها استفاده میکند.»
میگوید معمولا فشار روانی و استرس حمل موادمخدر روی قاچاقچیها تأثیر زیادی میگذارد. دانههای درشت عرق که از سر و رویشان چکه میکند، لرزش دست و صدا، نگاههای نگران و... را نمیتوان بهسادگی ساکت و خاموش کرد و یک جا نشاند تا خطر دستگیری رفع شود.
صباحی میگوید: «بین مأموران باتجربه ما در بخشهای مختلف، افرادی هستند که با طرز رفتار و حرکات قاچاقچی میتوانند او را شناسایی کنند یا حتی نوع حرکت وسیله نقلیه و...؛ همانطور که پلیسهایی داریم که از مدل پارک شدن خودروها، سرقتی بودنشان را تشخیص میدهند. اینها ترکیبی از تجربه و خلاقیت است که باعث شناسایی چنین مواردی میشود. تجهیزات بهروز هم باعث میشود این تجربهها و تواناییها بهموقع و درست مورد استفاده قرار بگیرد.»
تجارت پرسود موادمخدر پای مافیای بزرگی را در سراسر جهان به این میدان کشانده است؛ مافیایی که بهدنبال توسعه مشتریان خرد و کلان خود است و ابایی از هدف قرار دادن زندگی افراد ندارد.
صباحی میگوید: «بهنظرم موادمخدر میتواند یک جامعه را بهسادگی به ویرانی بکشاند؛ نه صرفا خانمان براندازی کند. سالها تجربه کار در پلیس، باعث شده تا به چشم خود ببینم که چگونه بهسادگی زندگی افراد مختلف بهخاطر مصرف مواد به نابودی کشیده شده است.»
و یکی از تلخترین خاطراتش را روزهایی میداند که برای تهیه مستند به یکی از محلات آسیبی شهر تهران رفته و با خانوادهای مواجه شده بود که بهدلیل اعتیاد، حتی سرپناه خود را هم از دست داده بودند: «مشغول مستندنگاری بودیم که در خرابههای یکی از خانهها، با زن و مرد جوانی مواجه شدیم که فرزند کوچکی در کنارشان در بیغوله زندگی میکرد. نگاه این کودک معصوم که کمتر از ۲ سال از سنش میگذشت هرگز از یاد من نمیرود! مرد خانواده برای اینکه بتواند زنش را حفظ کند، او را هم معتاد کرده بود. این ماجرا، موضوعی بسیار تکراری شده در حوزه موادمخدر است و بارها شاهدش بودیم.»
او از روند از بین رفتن زندگی و دود شدن آن در فاصله زمانی کوتاهی میگوید که در تمام دنیا الگویی شبیه به هم پیدا کرده است: «فرد معتاد اول از خودش و داراییهای شخصیاش استفاده میکند. بعد که این منبع تمام شد سراغ وسایل خانه میرود یا از همسایه و آشنا دزدی میکند؛ چون به هر حال به هر قیمتی شده باید مصرف روزانه خود را تهیه کند. این قصه تلخ معمولا به جاهای تاریک و سیاهی کشیده میشود و فرجام بسیار بدی دارد؛ بهطوری که نه فقط خود فرد و خانواده، بلکه اطرافیان و همسایهها و به دنبال آن جامعه را هم تحتتأثیر خود قرار میدهد.»
او معتقد است با پایین آمدن سن اعتیاد در جامعه و در دسترس بودن انواع مخدرهای صنعتی و سنتی، باید برای آگاهی و آموزش جامعه اقدامی جدی انجام داد: «حالا که بچهها مخدر را از سنین پایین میشناسند، بهتر است آنها را در همان سنین نوجوانی با تبعات مصرف موادمخدر آشنا کرد. حتی بهنظرم باید آنها را مستقیما با جامعه معتادان متجاهر روبهرو کرد تا معنای درست اعتیاد را درک کنند. شاید این راهی اثرگذار برای درک عمق مهلکه باشد و از آن دوری کنند.»
صباحی درباره شناسایی جاساز موادمخدر خردهفروشها هم تجربههای زیادی دارد. او میگوید: «اغلب خردهفروشها از ترس گیر افتادن با مواد، معمولا آن را در جایی قایم میکنند و تا جای ممکن آن را با خود حمل نمیکنند. بعد از پیدا کردن مشتری سراغ جاساز میروند و مقدار لازم را از آنجا برمیدارند. در پارکهایی که پاتوق است یا محلات آسیبی، جاهای زیادی برای پنهان کردن مواد پیدا میکنند که باز هم میتوان گفت عقل جن هم به آنها نمیرسد! با این حال این خردهفروشان هم با دیدن پلیسها و گشتهای انتظامی، با زبان بدن خودشان را لو میدهند.»
کشف محمولههای موادمخدر در میان بار مسافران فرودگاهی یکی از رایجترین راههای کشف موادمخدر قاچاق است. این محمولهها اغلب در فرودگاهها، از سوی افراد ناشناس به مسافران تحویل داده میشود تا آن را برای اصطلاحا قوم و خویش یا بستگان این فرد در کشور مقصد ارسال کنند؛ بیآنکه بدانند چه خطری آنها را تهدید میکند.
محمولههایی که فرستنده و گیرنده رسمی آن مشخص نیست، اغلب مسافران بیخبر از هرجا را گرفتار خود میکند و آنها را بهعنوان مقصران و مجرمان درجه یک پای میز محاکمه میکشاند.
یکی دیگر از روشهای سوءاستفاده از شهروندان عادی برای قاچاق و حمل موادمخدر، سرقت خودروها و حمل مواد به وسیله این خودروهای سرقتی است. برای همین پلیس پیشگیری و پلیس مواد مخدر همواره تأکید میکنند شهروندان بلافاصله بعد از سرقت خودرو، موضوع را به پلیس گزارش کنند.
خودروهایی که برای مدت چند ساعت از آن برای قاچاق موادمخدر استفاده شده است معمولا بعد از پایان ماموریت توسط قاچاقچیان به حال خود رها میشوند؛ البته اگر صاحب خودرو این شانس را داشته باشد که قبل از رها شدن ماشین، لوازم جانبی و وسایل شخصی داخل آن به سرقت نرفته باشد.