bato-adv
کد خبر: ۵۵۶۴۱۶

«پاریدولیای فرهنگی» چگونه به وجود می‌آید؟

«پاریدولیای فرهنگی» چگونه به وجود می‌آید؟

پاریدولیا از دو واژه یونانی درست شده است، «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است و «ایدولون» که به معنی تصویر و شکلک است و در کل، به معنی و مفهوم جانبی یک شکل اشاره دارد. مثل اینکه فرد در پیاله به یکباره عکس رخ یار ببیند یا در ابر‌ها صورت معشوقش را بیابد.

تاریخ انتشار: ۲۲:۱۸ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۱

دکتر یونس یونسیان*؛ یک رقابت ساده در حوزه کمدی به یکباره این پتانسیل را پیدا می‌کند که خوراک و لقمه مناسبی برای یک جامعه گرسنه شود، جامعه‌ای که در آن هرکس به دنبال بهانه و دستاویزی می‌گردد تا وارد گود شود و خودش را نشان دهد.

جامعه‌ای که هر موضوعی را می‌تواند تا ته دیگش پیش رود و چشم و «عین» قضیه را درآورد. جامعه‌ای که به جای کشف حقیقت و تفکر به سراغ ولوله‌های زبانی و لرزه‌های کلامی رفته است، وقتی که میل و نیاز انسان به کسب هویت با جار و جنجال پر می‌شود و در این میان هر کس در یک موضوع مشخص، چیز‌هایی را می‌بیند و کشف می‌کند که هیچ ارتباطی با اصل قضیه ندارد.

پاریدولیا یک پدیده روان‌شناسی است که در آن فرد علایم و یا صدا‌هایی که ادراک می‌کند را به صورت معنادار می‌شناسد. مثال‌های معمولی که در این باره زده می‌شود را می‌توان به دیدن چهره در ابر‌ها دیدن چهره در ماه و یا شنیدن پیام‌های ناشناخته وقتی نوار و یا صدای ضبط شده برعکس پخش می‌شود.

پاریدولیا از دو واژه یونانی درست شده است، «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است و «ایدولون» که به معنی تصویر و شکلک است و در کل، به معنی و مفهوم جانبی یک شکل اشاره دارد. مثل اینکه فرد در پیاله به یکباره عکس رخ یار ببیند یا در ابر‌ها صورت معشوقش را بیابد.

از این منظر می‌توان گفت که پاریدولیا ترکیبی از میل به دیدن و مشاهده چیز‌های پنهان در یک تصویر و یا میل به کشف رمز و ایجاد یک کلیت معنادار از یک مجموعه فاقد نظم و معنا می‌باشد.

وقتی در میان ابر‌ها به یک باره تصاویری از حیوانات و پیکره‌های انسانی می‌بینیم یا در میان شلوغی‌ها و بی‌نظمی‌های یک طرح به یکباره نقش‌هایی آشنا می‌بینیم، دچار پاریدولیا شده‌ایم.

پاریدولیا می‌تواند یک خطای ذهنی یا ادراکی باشد و در نهایت به توهم و خیال شبیه شود. ما بر اساس پیش فرض‌های ذهنی و تجربیات بصری و دیداری خود به سراغ ابر‌ها، طرح‌ها و نقش‌ها می‌رویم و در میانشان به دنبال چیز‌هایی آشنا می‌گردیم.

این پدیده ذهنی و دیداری در ساختار ذهنی انسان، گاهی می‌تواند جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی پیدا کند و در عرصه‌های سیاسی و جامعه‌شناسانه ظاهر شود.

با تحقیق و تدقیق در ویژگی‌های پاریدولیا می‌توان گفت که گونه‌ای بروزات و عوارض فرهنگی در جوامع وجود دارد که از آن می‌توان با عنوان پاریدولیای فرهنگی یاد کرد.

افراد و سوژه‌های اجتماعی و سیاسی تمایل دارند تا در میان مجموعه‌ای از کنش‌ها و رخداد‌های روزمره به یک نتیجه گیری معنادار و یک سویه دست یابند.

به عبارت دیگر می‌توان گفت که پاریدولیای فرهنگی گونه‌ای خطای دید و ایجاد ارتباط‌های نادرست میان مجموعه‌ای از وقایع است.

در میان ایرانیان نیز تمایلات عجیب و خاصی وجود دارد تا از دل اتفاقات و رخداد‌های روزمره به یکباره نتیجه گیری‌ها و اکتشاف معانی‌های چند تکه و گسسته‌ای بیرون بیاید.

حواشی ایجاد شده پیرامون رقابت استندآپ کمدی میان دو نفر از کمدین‌های ایرانی در برنامه خندوانه و درگیر شدن بخش‌های زیادی از جامعه از منظر من به یک پاریدولیای فرهنگی شباهت دارد. هر گوشه و کناری از جامعه به یکباره می‌خواهد با حضور در این رقابت و ارائه نظر همراه شود و هویت اجتماعی و وجودی خودش را از خلال موضع گیری در برابر این رقابت از نو بازتعریف کند.

نظر سنجی و شرکت جامعه برای رای دادن به هنرمند محبوب یا اجرای بهتر یک کمدی برپا در ذات خودش هیچ ایرادی ندارد، ولی انحرافات و جدال‌ها پیرامون این وضعیت به یکباره افشا کننده ساختار‌های مریض و کج و کوله در میان جماعت ایرانی است.

در همین نقطه است که جامعه به یکباره به بهانه یک رقابت کمدی، به شکل ناآگاهانه‌ای وارد گود می‌شود و عقده‌های سیاسی و اجتماعی و روانی خودش را با خودش به داخل رقابت می‌آورد.

هر بخش و قسمتی از جامعه به یکباره تلاش می‌کند تا با اتصال خود به یکی از طرفین، برای خودش یک موضع ساختاری ایجاد کرده و هویت اجتماعی و فرهنگی خودش را به صورت نیمه کاری از نو تعریف کند.

اینجاست که همه عقده‌ها آماده گشودن می‌شوند، شمشیر‌ها از رو بسته می‌شود و گذشته‌ها و سوابق و پرونده‌های افراد دوباره مورد بازخوانی قرار می‌گیرد. داستان‌های فراموش شده و موضوعاتی که گمان می‌کردید به کلی فراموش شده است بار دیگر مطرح می‌شود و خلاصه از هر دهانی صدایی و فریادی شنیده می‌شود.

دو کمدین ایرانی وارد یک رقابت کمدی برپا شده‌اند، امین حیایی با پانتومیم و ارائه مبتنی بر اطوار و حرکات بدنی وارد گود شده و مهدی ژوله نیز از شوخی‌های زبانی و بازی‌های کلامی استفاده کرده‌اند، هر دو تا حد امکان تلاش کردند تا بازی‌ها و اجرای خود را سیاست زدایی کنند.

شوخی‌ها به دو مسیر جداگانه و دور از هم کشیده شد، یکی کمدی شفاهی و زبانی را برگزید و دیگری به صورت کامل درگیر ادا و اطوار بدن و فیزیک شد.

موضوع کمدی حیایی شامل اطوار‌های راه رفتن و دلایل تغییر شکل راه رفتن انسان‌ها در طول تاریخ بود و ژوله نیز از توصیف و تعریف شرایط اجتماعی پیرامون سختی‌های بچه دار شدن و آروغ بچه گرفتن شروع کرد و تا نقد قلیان کشیدن فوتبالیست‌ها و یک شبه معروف شدن خواننده‌ها و بازیگر‌ها جلو رفت.

حیایی بیشتر روی زمین بود و ژوله خشک و عصا قورت داده ایستاده بود و قصه می‌گفت. پس از پایان اجرا نیز داوری و قضاوت به مردم سپرده شد تا در یک نظر سنجی پیامکی شرکت کنند.

اما قضاوت ایرانیان و درکشان از استندآپ کمدی هنوز آن قدر تکامل نیافته است که دچار حواشی و خطا‌های ادراکی نشود و اینجاست که پاریدولیا و تجلیات دروغین آشکار می‌شود.

درک نادرست از موضوع و هر کسی از ظن خود یار شدن‌ها به یکباره حواشی متفاوت ایجاد می‌کند. خواننده‌های زیرزمینی واکنش نشان می‌دهند و به تبعشان طرفدارانشان هم وارد نظر سنجی می‌شوند، یکی ادعا می‌کند که برنامه و کمدین‌ها را نمی‌شناسد و جواب این توهین را به طرفدارانش می‌سپارد و دیگری هم فیگور روشنفکرانه و نمایش بالا بودن جنبه در می‌آورد و از کمدین تشکر می‌کند.

به هر شکل بخش‌های زیادی از عوامل سینمایی، فرهنگی و هنری و سیاسی وارد ماجرا می‌شوند و قضیه به اصطلاح سیاسی می‌شود. ولی نکته اینجاست که این سیاسی شدن کاملا پوچ و دروغین است و سیاسی شدن حقیقی نیست.

هر چیزی که اسم جناح‌ها و گروه‌های سیاسی را در جامعه مطرح کند که سیاسی نیست. ما به همین قدر از سیاست اکتفا کرده‌ایم و فکر می‌کنیم عطف و ارجاع دادن به یک مشت فیلم و عکس می‌شود سیاسی شدن موضوع.

باید به سمت و سویی رفت که به هر موضوع تخصصی و با دقت نگریسته شود و مردم به جای پیروی از جو و تب‌های هر روزه، خودشان در کمال سکوت و آرامش به تحلیل و تجزیه موضوعات بپردازند.

وقت آن رسیده است که کمی به خودمان فرصت دهیم و این قدر زود در هر عرصه‌ای دخالت نکنیم. پ

پاریدولیای فرهنگی و سیاسی ایرانیان از آن پدیده‌هایی است که زنگ خطری جدی برای فرهنگ محسوب می‌شود، جامعه‌ای تب دار و هذیان آلود؛ مردمی که از هر چیزی می‌خواهند لقمه‌ای برای دعوا و جدال بسازند، جامعه‌ای که توان فکر و اندیشه را از خود سلب کرده و تنها ابزارش اشتراک گذاری و انتشار تب‌ها و ویروس‌هایی است که تنها ویژگیشان زرد بودن و مخاطب پسند بودن است.

تبدیل کردن کمدی به تراژدی شاید یکی از تخصص‌های جامعه ایرانی است، تکرار بیمارگون جوک‌ها، گیر دادن بیش از حد به داستان‌ها، پرونده‌سازی و ارجاع به گذشته آدم‌ها و سیاسی کردن افراد، اخلاق نوچه پروری در شبکه‌های اجتماعی و تبدیل شدن آدم‌ها به فالور‌ها، علاقه شدید به فحاشی و توهین به هر کسی، فرو رفتن در عقده‌های شخصی و بالا آوردن عقده‌های درونی در بحث‌های اجتماعی از بنیادی‌ترین شاه کلید‌های درک و فهم شرایط فعلی جامعه ایرانی است.

*پژوهشگر روانکاوی و دکترای علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

bato-adv
مجله خواندنی ها