یکی دیگر از کارمندها کنار درب ورودی اداره بود و به شدت زخمی شده بود که گویا نیروهای پلیس این مصدوم را تا این جای امن کشانده بودند؛ ما برگشتیم و سعی کردیم اورا به آمبولانس برسانیم، اما قاتل تیراندازی میکرد و اجازه نمیداد.
در این گفتگو روایت دو نفر از شاهدان عینی و همسایگان اداره املاک و اموال بنیاد مستضعفان ایلام را میخوانید که جزو اولین نفراتی بودهاند که در صحنه حاضر شدند.
به گزارش فارس؛ ماجرای گروگانگیری در ایلام از روز گذشته به یکی از مهمترین اخبار استان تبدیل شده است.
(محسن؛ و مهدی.) شاهدان عینی هستند و با حضور در صحنه درگیری در شرح این ماجرا گفتند: ساعت ۹ و نیم بود که ما در منزل نشسته بودیم و به یکباره صدای تیراندازی را شنیدیم، دوستم (شاهد دوم) گفت که احتمالا در حال خالی کردن آهن هستند، اما من قبول نکردم و از منزل خارج شدم و گفتم که این صدای تیراندازی است.
طولی نکشید که صدای یک انفجار مهیب به گوش رسید که بعدا فهمیدیم صدای نارنجک بوده است وقتی به اداره بنیاد مستضعفان رسیدیم دیدیم که یکی از کارمندان از بالا به پایین سقوط کرد و به شدت با پهلو به زمین خورد، گویا کمر یا هردو پای وی شکسته بود و بشدت درد میکشید.
پس از شنیدن صدای نارنجک متوجه شدیم فرد گروگانگیر نارنجکی را به داخل دبیرخانه اداره انداخته بود که به دلیل انفجار همین نارنجک سه تن از کامندان این اداره هم جان خود را از دست دادند.
شدت انفجار به حدی بود که شیشههای اتاقهای مقابل دبیرخانه یعنی همان شیشههایی که به سمت حیاط و خیابان مشرف هستند هم شکسته شدند.
ما اول نمیدانستیم موضوع از چه قرار است، اما هنگامی که به بالای سر این فردی که خود را به پایین انداخته بود رسیدیم بسیار شوکه شده بودیم و در همین هنگام بود که اولین مامورین پلیس به محل حادثه رسیدند.
من بالای سر کارمندی که خودش را از پنجره پرت کرده بود رفتم و از او پرسیدم که کدام قسمت از بدنش درد میکند که من به آنجا دست نزنم.
بعد سر او را روی زانویم قرار دادم و همکارم با کمربند خود پاهای کارمند مصدوم را به طوری که ثابت بمانند بست تا آسیب دیدگیهای احتمالی در اثر تکان خوردن مصدوم تشدید نشوند.
یقه او را باز کردیم تا راحتتر بتواند نفس بکشد و سعی میکردیم با صحبت کردن او را آرام نگه داریم و به او روحیه بدهیم.
در همین حین فرد ضارب با اسلحه گرم کلاش به کنار پنجرهای که کارمند از آن پریده بود آمد و گویا به دنبال کارمندی میگشت که از پنجره فرار کرده بود تا او را هم بکشد.
در همین حین یکی از ماموران پلیس در پشت درخت سنگر گرفته بود یک گلوگه به سمت او شلیک کرد که گلوله به شیشه خورد و موجب عقب نشینی ضارب و فراهم شدن فرصتی برای پناه گرفتن ما شد که ما فورا او را به دیوار چسباندیم و زیر بالکن پناه گرفتیم.
ابتدا گشت کلانتری ۱۳ به همراه فرمانده انتظامی شهرستان و سپس ۶ نفر از نیروهای گشت موتوری یگان ویژه به محل رسیدند و حدود ۵ دقیقه بعد هم یگان ویژه در محل حاضر شد.
حالا ما تقریبا فهمیده بودیم که موضوع از چه قرار است و در آن لحظات فقط به نجات دادن این کارمند مصدوم فکر میکردیم؛ مادام صدا میزدیم: آمبولانس! آمبولانس!
اما نمیدانستیم آیا کسی آمبولانس مطلع کرده یا نه؛ برای همین خودمان هم با اورژانس تماس گرفتیم که کاربر اورژانس گفت ما قبلا سه آمبولانس را به محل اعزام کردهایم.
طولی نکشید که آمبولانس هم به محل رسید و ما با کمک پلیس کارمند مصدوم را به یکی از آمبولانسها رساندیم.
یکی دیگر از کارمندها کنار درب ورودی اداره بود و به شدت زخمی شده بود که گویا نیروهای پلیس این مصدوم را تا این جای امن کشانده بودند؛ ما برگشتیم و سعی کردیم اورا به آمبولانس برسانیم، اما قاتل تیراندازی میکرد و اجازه نمیداد.
در این زمان گویا دیگر کشتار کارمندان بیگناه تمام شده بود و زین پس درگیری مسلحانه و تیراندازی بین فرد گروگانگیر و نیروهای پلیس در حال انجام بود، شاید ده دقیقه این تیراندازی ادامه داشت.
ما از ترس این همه صدای تیراندازی، در فضای بین اداره و کوچه گیر افتاده بودیم، اما تلاش داشتیم این کارمند را هم به آمبولانس برسانیم.
در این مدت قاتل سعی داشت آن کارمندی که مجروح بود و در مقابل اداره افتاده بود را به قتل برساند.
پس از چند دقیقه صدای دو یا سه شلیک اسلحه کلاشنیکف به گوش رسید و نیروهای نوپو فریاد زدند که خودکشی کرد و از پا درآمد.
کل این ماجرا از زمان تماس با پلیس تا زمانی که آمبولانسها رسیدند و درگیریها انجام شد در کمتر از ۱۵ دقیقه اتفاق افتاد.